خانه گپ‌و‌گفت چهره‌های بازار سرمایه تبیین مسیر پیشرفت بورس، از ابتدا تاکنون
تبیین مسیر پیشرفت بورس، از ابتدا تاکنون

تبیین مسیر پیشرفت بورس، از ابتدا تاکنون


گفتگوی ماهنامه « بورس » با نخستین دبیرکل سازمان کارگزاران بورس اوراق بهادار تهران

تبیین مسیر پیشرفت بورس، از ابتدا تاکنون

در این شماره از ماهنامه بورس، در قسمت «چهره‌های بورسی» به سراغ آقای الله ویردی رجایی سلماسی رفته‌ایم. سلماسی، علاوه بر ۱۷ سال حضور مستمر در «سازمان کارگزاران بورس اوراق بهادار تهران»، در سمت دبیرکل، ریاست شورای عالی «انجمن حسابداران خبره ایران» را نیز در پرونده کاری خود دارد و از بنیانگذاران بانک مسکن است.
وی در خلال این گفتگو، با نگاهی ظریف و تخصصی و با بیانی شیرین و دلنشین، از مسیر شکل‌گیری تا بلوغ بورس و ماهنامه« بورس» و الزامات مربوط به آنها برایمان می‌گوید. در ادامه مشروح این گفتگوی خواندنی ارائه خواهد شد.

در ابتدای حضور شما در بورس، وضعیت آن چگونه بود؟
در ابتدای حضور بنده اساساً مفهومی به نام «فرهنگ بورس» وجود نداشت و می‌توان گفت بورس شناخته‌شده نبود. البته بورس چند سال پیش از انقلاب، یعنی حدوداً از سال ۱۳۴۶ تأسیس شده بود و ۱۰ تا ۱۱ سال از تأسیس آن می‌گذشت، اما متأسفانه در دوران شروع فعالیت بنده، مردم به سبب جو انقلابی حاکم بر جامعه و شوری که در مخالفت با آمریکا داشتند، بازارهای سرمایه‌ای را مخالف انقلاب می‌دانستند و بنابراین کسی تمایل چندانی به بورس نداشت، از طرفی اطلاعات در رابطه با بورس نیز بسیار اندک بود.

در ادامه چگونه توانستید در مسیر شکوفایی بورس گام بردارید؟
درواقع بورس در سال‌های اول و دوم از شروع دوران حضور من، فعالیت خاصی نداشت و ما فعالیتمان را تقریباً از سال ۶۳ شروع کردیم.
در آن زمان، ابتدا برای اینکه کارمند‌های شرکت از عملکرد بورس در طول هفته اطلاع داشته باشند، یک روزنامه با نام اکونومیست که بعداً به «بورس» تغییر داده شد منتشر می‌شد، به خاطر دارم که سردبیر این روزنامه به‌واسطه آشنایی که با هم داشتیم و طی رفت و آمدهایمان، اطلاعات را از ما می‌گرفت و چاپ می‌کرد. در آن زمان سمتی تحت عنوان «کارشناس بورس» تعریف نشده بود و ما می‌خواستیم مجموعاً با کمک دو نیرو، اطلاعات مربوط به بورس را به مردم عادی برسانیم.
در ابتدا نیروهای شرکت هر هفته، عملکرد بورس را در دو صفحه آماده و به انضمام یک تحلیل جزئی، منتشر می‌کردند و در مورد عملکرد، نقش و ارکان بورس نیز تولید محتوا می‌شد. این رسانه که نخستین رسانه بازار سرمایه نیز به شمار می‌آمد، در چند ماه اول صرفاً بین کارمندان شرکت توزیع می‌شد، زیرا این امکان وجود داشت که توزیع آن بین مردم عادی، مخالفتشان را در پی داشته باشد. به خاطر دارم هر بار که مصاحبه‌ای از بنده منتشر می‌شد، روزنامه‌ها مطالبی بر ضد بورس می‌نوشتند و با مواردی که در گفتگوهایم مطرح کرده بودم مخالفت می‌کردند.
در ادامه به تدریج هفته‌نامه را برای مشتریان و شرکت‌ها نیز ارسال کردیم و این روند تا سال ۶۸ که آقای رفسنجانی رئیس جمهور شدند تداوم داشت. آقای رفسنجانی، برنامه اول توسعه اقتصادی را نیز از همان سال شروع به اجرا کردند و همزمان با اجرای برنامه‌ اول، موضوع خصوصی‌سازی را نیز مدنظر قرار دادند. در همین راستا شرکت‌هایی که اصطلاحاً گفته می‌شد چسبندگی‌شان به دولت کم است، از طریق «بورس»، «مزایده» و «مذاکره» به مردم واگذار شدند. پیرو همین موضوع نیز مقرر شد که شرکت‌های عضو بورس، از طریق بورس و آنهایی که در بورس عضو نبودند از طریق مذاکره و یا مزایده به فروش برسند. این کار به تدریج از واگذاری شرکت‌های بنیاد، سازمان صنایع ملی و بانک‌ها شروع شد.

در صورت امکان، در این خصوص به خوانندگان ماهنامه اطلاعات دقیق‌تری بدهید.
بر اساس قانون «حفاظت و توسعه صنایع ایران» مصوب سال ۵۸، شرکت‌ها مشمول ۴ بند (الف)، (ب)، (ج) و (د) شدند. بند الف، مربوط به شرکت‌های بزرگی چون بانک‌ها، بیمه‌ها، فولاد و پتروشیمی بود که آنها را «ملی» اعلام کردند( اکنون برعکس شده و همه وارد بورس شده‌اند). شرکت‌های مشمول بند (ب) در واقع متعلق به ۵۲ نفری بودند که با استفاده از رانت و قدرت‌های حکومتی صاحب سهم شده بودند که طبق این قانون تمام شرکت‌های وابسته به این ۵۲ نفر، ملی شدند و در اختیار بنیاد مستضعفان قرار گرفتند. همچنین شرکت‌هایی که در آن زمان به سیستم بانکی بدهکار بودند و توانایی بازپرداخت نداشتند، طبق بند (ج) موظف شدند که معادل بدهی‌هایی که دارند از سهمشان به بانک‌ها واگذار شود، مثلاً اگر یک شرکت با سرمایه‌ ۵۰ میلیون تومانی، معادل ۳۰ میلیون تومان بدهی داشت، ۶۰ درصد از سهامش را به بانک طلبکار، دادند. شرکت‌هایی هم که مدیرانشان فراری بودند مشمول بند (د) شدند.
در پی تحقق ملی شدن شرکت‌ها، متأسفانه علی‌رغم اینکه در آن زمان تمام صنایع کار می‌کردند اما در ادامه برخی افراد تازه‌وارد و بی‌تجربه بر رأس صنایع قرار گرفتند که منجر به ازکارافتادن بسیاری از شرکت‌های مزبور شد و می‌توان گفت، بلایی که بر سر صنعت کشور آوردند هنوز هم گریبان‌گیر ما است.
در همین دوران، تعداد ۱۰۵ شرکت‌ در بورس پذیرفته شده بود که ۵۵ عدد از آنها مشمول بند الف، ب و ج شده و از بورس خارج شدند و فقط۵۰ شرکت دیگر در بورس باقی ماند.

در رابطه با اوراقی که در آن زمان معامله می‌شدند برایمان بگویید.
در آن زمان دو مدل اوراق در بورس معامله می‌شد: «اوراق قرضه» و «اوراق قرضه گسترش مالکیت». اوراق قرضه اوراقی هستند که طی آن، دولت، یا یک صنعت و یا شرکتی که به تأمین مالی نیاز دارد، به جای مراجعه به سیستم بانکی به انتشار اوراق (اوراق قرضه) اقدام می‌کند و اصطلاحاً مبالغ استقراضی را به تدریج، همراه با سودش به خریداران اوراق پرداخت می‌کند. این اوراق در ادامه می‌توانند در بورس نیز معامله شوند.اوراق قرضه گسترش مالکیت نیز به کارگران تخصیص داده شده بود.
قضیه از این قرار بود که پس‌ازآنکه دولت معادل ۴۹ درصد از سهام کارخانه‌های بزرگ را به قشر کارگر واگذار کرد تا کارگران را در سهام کارخانه‌ها سهیم کند،(مثل ایران‌خودرو که ۴۹ درصد از سهامش را به کارگران دادند)، به دلیل اینکه کارگران توانایی پرداخت این هزینه را نداشتند، دولت اوراق قرضه گسترش مالکیت را منتشر کرد و سپس این اوراق را به کارفرما دادند و مقرر شد که این پول را کارگر، طی ۱۰ سال و از سود سهامش پرداخت کند.
از طرفی قرار شد که هرگاه دارنده این اوراق به پول نیاز داشته باشد بتواند آن را در بورس به فروش برساند. همچنین دارنده این اوراق می‌توانست با نگهداری آن اوراق، سالانه حدود ۸-۷ درصد سود کسب کند.
دولت در ادامه شرکتی با نام «گسترش مالکیت» نیز تأسیس کرد که تا چندین سال پیش هم فعال بود، این شرکت سهام و اوراق را اداره می‌کرد و کارگران و یا کارفرماها از طریق آن اوراق را خرید و فروش می‌کردند. این اوراق تا زمان نخست‌وزیری آقای موسوی هم وجود داشت.

در آن دوران، چه اتفاقی برای اوراق مشارکت افتاد؟
پس از آنکه آقای موسوی در زمان نخست‌وزیری خود اعلام کرد که سود مربوط به اوراق، ربا است، معامله‌ آنها متوقف شده و دیگر در بورس معامله نشدند. درواقع در شرایطی که این اوراق تنها مواردی بودند که در بورس معامله می‌شدند، در سال ۶۲ و با اعلام نخست وزیر وقت، معاملات آنها نیز متوقف شد. در ادامه متوقف شدن معاملات اوراق، در سال ۶۲ تعداد معاملات بسیار محدود شد و در سال ۶۳ نیز فقط چند معامله ثبت شد.

چه شد که پس‌ازآن، مجدداً حجم معاملات بورس رونق گرفت؟
روند کاهش حجم معاملات همچنان ادامه داشت تا زمانی که ما در قالب یک نامه از وزارت امور اقتصادی و دارایی خواستیم تا الزام کند که عملکرد هر شرکتی که از معافیت مالیاتی بورس بهره‌مند می‌شود از طرف بورس تأیید شود. در واقع، بر این اساس باید شرکت‌هایی که در بورس عضو شده بودند برای اینکه بتوانند از ۱۰ درصد معافیت مالیاتی برخوردار شوند به ما مراجعه می‌کردند.
ما از انجام این کار دو هدف داشتیم؛ مورد اول دریافت کارمزد یا اصطلاحاً حق‌دست از آنها بود، چراکه بابت دریافت نامه باید مبلغی پرداخت می‌کردند و مورد بعدی اینکه این افراد با حضور در بورس، آرام‌آرام با فضای آن آشنا شده و به آن علاقه‌مند می‌شدند. در ادامه، یکی از شرکت‌های بورسی در سال ۶۳ افزایش سرمایه داد و حق تقدمش را برای اولین بار در بورس فروخت و در همان زمان بود که یک شرکت دیگر نیز تقاضای حضور در بورس کرد.

در آن زمان محوریت اصلی اقدامات شما چه بود؟
می‌توان گفت تقریباً تا سال ۶۸ کار ما بیشتر فرهنگ‌سازی در روزنامه و تلویزیون برای مردم بود.

از حال و هوای برگزاری معاملات در سال‌های ۶۸ به بعد، برایمان بگویید.
جلسات معاملات هفته‌ای یک یا دو روز برگزار می‌شدند و نهایتاً نیم تا یک ساعت طول می‌کشید. در آن زمان، کارگزاران در ساختمان واقع در خیابان فردوسی دورتادور یک میز جمع می‌شدند و معاملات با به صدا درآوردن زنگی که آنجا قرار گرفته بود آغاز می‌شد تا کارگزاران به خریدوفروش سهام بپردازند که در مقابل آن، به هم چک می‌دادند. در واقع سرمایه‌گذاران بین خودشان معامله می‌کردند و بورس صرفاً آمار آن را ثبت می‌کرد. نام شرکت‌ها نیز در تابلوهایی که دورتادور سالن وجود داشتند و به دیوار چسبیده شده بودند ثبت بود.
در سال ۷۲ ساختمان حافظ را تحویل گرفتیم. به خاطر دارم که ابتدا طبقات همکف، اول و دوم را گرفتیم و طبقات بالاتر آن در اختیار بانک مرکزی و اداره کارگزینی قرار داشت. به مرور زمان، طبقات بالا نیز تخلیه شد و کارگزاران از همکف جابه‌جا شدند و به طبقات بالاتر رفتند. به‌موجب این اتفاق، جا برای ادارات باز شد، بورس بزرگ‌تر شد و کارش هم بیشتر شد. تقریباً می‌توان گفت که از سال ۷۰ به بعد، کار بورس بیشتر شد و با بیشتر شدن کار بورس، نشریات هم بزرگ‌تر شدند و مدتی بعد، برایشان « هیئت تحریریه »انتخاب کردیم. در آن دوران، میزان استقبال از بورس بسیار بیشتر شد و به وضعیت کارگران نیز رسیدگی شد. تا پیش از سال‌های ۶۴-۶۳ به این خاطر که سهمی معامله نمی‌شد، سهام کارگران نیز دستشان مانده بود اما در ادامه که بازار بورس جان گرفت، قیمت این سهم‌ها نیز افزایش پیدا کرد.
مردم نیز در ادامه علاقه پیدا کرده بودند، به خاطر دارم که در سال ۶۸، زمانی‌که در ساختمان سعدی مستقر بودیم، تعداد مراجعه‌کنندگان به‌قدری زیاد شده بود که کارگزاران نمی‌توانستند به همه دستورهای خریدوفروش رسیدگی کنند. به همین دلیل کارمندان بورس را بین کارگزاران تقسیم کردیم تا دستور خریدها را از مردم بگیرند.
اولین سهم نیز« سرمایه‌گذاری ملی» بود. در واقع با راه‌اندازی سرمایه‌گذاری ملی که برای بانک مرکزی بود، بورس نیز رونق گرفت. همچنین در آن دوران، آقای رفسنجانی در سخنرانی عید سال ۶۹ و همچنین آقای دکتر عادلی، رئیس‌کل بانک مرکزی نسبت به قابلیت‌های بورس ابراز امیدواری کردند که نهایتاً به افزایش تعداد معاملات منجر شد.

با این تفاسیر قطعاً سیستم معاملاتی قبلی دیگر پاسخگو نبوده است!
همین‌طور است، با افزایش فعالیت بورس، تصمیم بر این شد که سیستم معاملاتی را تغییر دهیم. در این رابطه موضوع اصلی وجود تناسب بین سیستم خریداری‌شده با موقعیت بازار بود. در همین راستا، با تجمیع اطلاعات مربوطه تصمیم بر آن شد که با توجه به هم‌اندازه بودن بورس ما و بورس یکی از شهرهای کانادا در آن دوران، مشابه سیستم معاملاتی آنها تهیه شود. در این خصوص، بنده به همراه نماینده خدمات انفورماتیک که برای بانک مرکزی بود، به کانادا رفتیم و نهایتاً موفق به خرید آن سیستم شدیم.
سیستم را در سال ۷۳ نصب کردیم که در بهار ۷۴ و توسط آقای رفسنجانی افتتاح شد، لازم به ذکر است که آن سیستم تا زمان آقای صالح‌آبادی، یعنی حدود ۲۰ سال بعد نیز همچنان به کار گرفته شد و بعد از آن هم، سیستم دیگری به آن اضافه کردند و کماکان آن سیستم قابلیت استفاده دارد.

این موضوع چه اندازه بر تقویت بازار اثرگذار بود؟
دقیقاً همین موضوع باعث شد که حجم معاملات ما افزایش یابد و با افزایش ورود شرکت‌ها، میزان تقاضا مجدداً بیشتر شود.

تکلیف کارگزارها چه شد؟
ما در آن زمان ۲۵ کارگزار حقیقی داشتیم ولی در ادامه کارگزاران را هم حقوقی کردیم، دلیلش هم این بود که کنترل شرکت‌ها به‌عنوان افراد حقوقی راحت‌تر از افراد حقیقی بود و برایشان این موقعیت به وجود می‌آمد که با جذب نیروهای جدید، به حساب و کتاب‌ها، بهتر رسیدگی شود.

از نوع و حجم تعاملات با سهامداران شرکت‌ها برایمان بگویید.
ما با هردو قشر تعاملات موفقی داشتیم. برای مثال، هر شرکتی که تقاضای پذیرش می‌کرد، با هیئت پذیرش به کارخانه‌اش سر می‌زدیم و بعد از آن که پذیرفته می‌شد نیز سالی یکبار برای بازدید به آن شرکت مراجعه می‌کردیم و اطلاعاتشان را بررسی می‌کردیم تا در اختیار سهامداران قرار بگیرد. در رابطه با سهامداران نیز هرروز شخصاً به سالن سر می‌زدم و سعی می‌کردم که به مشکلاتشان رسیدگی کنم. ارتباط بین کارگزاران و سهامداران نیز بسیار خوب بود و در تمام آن مدت، هیچ اختلاف و مشکلی در این خصوص پیش نیامد.

به نظر شما در خصوص بازار سرمایه جای چه اقداماتی خالی است؟
به نظر بنده اقدامی که در آن زمان می‌توانست بیشترین اثرگذاری را داشته باشد، ایجاد یک کانون برای سهامداران بود که بتوانند دغدغه‌ها و مشکلاتشان را در میان بگذارند.
به خاطر دارم که در همان سال‌ها، سهامداران شرکت سامان شاکی شده بودند که این شرکت در مجمع عمومی، بخشی از سود و منافعش را به یک سازمان خیریه اختصاص داده است، در حالی که آنها راضی نبوده‌اند. ما این مسئله را با شرکت در میان گذاشتیم اما به ما گفتند که باید خودتان با هیئت‌امنای آن شرکت مطرح کنید. ازآنجاکه آقایان آیت‌الله مشکینی و آیت‌الله رضوانی از اعضای هیئت امنای این شرکت بودند، بنده به همراه آقای فهیمی به قم رفتیم و جریان را برای ایشان تعریف کردیم، آنها اظهار بی‌اطلاعی کردند و گفتند اگر قضیه از این قرار است دستور می‌دهیم که پول را برگردانند.

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *