باید اصل «پایداری» در بازار سرمایه رعایت شود
رئیس سابق بیمه مرکزی در گفتگو با ماهنامه بورس بیان کرد
باید اصل «پایداری» در بازار سرمایه رعایت شود
موضوعی که بهتازگی در علم اقتصاد بسیار مطرح میشود، «اصل پایداری» است. در جهان نیز پژوهشها و تحقیقات گستردهای صورت گرفته است. منظور سود پایدار در بازار سرمایه و بقیه بازارهای مالی نیست، بلکه منظور اقتصاد پایدار میباشد. یعنی سرمایهگذاری در بازارهای مالی باید مداوم و پایدار باشد.
بیشک یکی از افرادی که در تمام دوران مسئولیت خود در حوزههای مالی (بانکی، بازار سرمایه و صنعت بیمه)، عملکرد موفقی داشته، جناب آقای دکتر غلامرضا سلیمانی امیری بوده است، در این شماره از ماهنامه بورس پای صحبت ایشان نشستیم.
او که مدتی در ریاست بیمه مرکزی نیز فعالیت کرده بود از طرحها و مصوبات اجرایی در آن زمان برایمان گفت و همچنین چشمانداز بازار سرمایه را مثبت ارزیابی کردند و فرمودند یکی از مهمترین دلایلش ورود افراد نخبهی دیگر رشتهها در این حوزه میباشد و پیوند بین دانشگاه و بازار سرمایه را مکمل این اتفاق دانست و همچنین به تمام کسانی که در این بازار فعالیت میکنند پیشنهاد داد حتماً در مورد اقتصاد کلان مطالعاتی انجام دهند.
در ادامه میتوانید مشروح آنچه در این گفتگو مطرح شده است را مطالعه بفرمایید.
جناب آقای دکتر سلیمانی امیری خوانندگان ماهنامه از علاقهمندان حوزه بازار سرمایه هستند، بهعنوان اولین سؤال مایل هستم با توجه به اینکه شما زمانی ریاست سازمان تأمین اجتماعی، نهاد بالادستی شرکت شستا (شرکت سرمایهگذاری تأمین اجتماعی) که بزرگترین شرکت بازار سرمایهای است بودهاید، در آن دوران چه فعالیتهایی داشتهاید.
در ابتدا باید عرض کنم که خیلی خوشحالم این فرصت به بنده داده شد و امیدوارم مواردی که در این مصاحبه مطرح میکنم باعث رشد و بالندگی بازار سرمایه شود و همچنین به دانشجویان و علاقهمندان حوزه مالی کمک کند. در مورد این سؤال همانطور که اشاره کردید بنده حدود ۴سال و نیم در سازمان تأمین اجتماعی فعالیت کردم و یکی از مباحثی که دنبال میکردم بحث سرمایهگذاری در بخشهای مختلف از قبیل صنعتی، خدماتی و… بود. بهعبارتی دنبال بهترین سرمایهگذاری برای حق بیمههایی که سازمان تأمین اجتماعی دریافت میکرد و باید در درازمدت با توجه به تعهدی که نسبت به افراد دارد پرداخت کند (بعد از ۳۰ سال دریافت حق بیمه، میبایست مستمری بازنشستگی پرداخت کند). این وجوه میبایست به بهترین نحو ممکن سرمایهگذاری شود، بههمین دلیل بسیار روی این موضوع تمرکز داشتیم و با شرکت سرمایهگذاری تأمین اجتماعی (شستا) که بهعنوان یکی از شرکتهای زیرمجموعه این سازمان، هم در بخش بازار سرمایه و هم بخش هلدینگداری و بنگاهداری فعال بود، شروع به همکاری کردیم.
باید استراتژی را اتخاذ میکردیم که در امر سرمایهگذاری بلندمدت موفق عمل میکرد، بههمین دلیل اکثر سرمایهگذاریها به سمت کارخانجات مختلف از قبیل معدنی، پتروشیمی، دارویی و… که هم موردنیاز آحاد جامعه بود و هم از لحاظ سوددهی جز صنایع خوب کشور محسوب میشد، حرکت کرد. به موازات این استراتژی، بهمرور شستا در بازار سرمایه نیز شروع به سرمایهگذاری و خرید و فروش سهم کرد و همچنین اقدام به پذیرش شرکتهای تابعه خود در بورس کرد، که بحث بسیار مفصلی دارد زیرا مجموعه شستا دارای چندین هلدینگ در صنایع مختلف میباشد و فقط به همین نکته در این مورد بسنده کنم، که ابتدا شرکتها و هلدینگهای وابسته به شستا باید در بورس پذیرش میشدند و بعد از آنها شرایط پذیرش شستا فراهم میشد.
خاطرم هست وقتی عضو هیئت مدیره شستا بودم چون فعالیت این شرکت در بازار سرمایه زیاد بود ما پیشنهاد دادیم که علاوه بر ساختمان حافظ که دارای تابلو معاملاتی بود، داخل شستا هم تابلوی بورسی نصب شود و به نوعی اولین شعبه بورسی شدیم.
به نظر شما از چه سالی بازار سرمایه در ایران رشد کرد؟
از سال ۱۳۷۵ به بعد، بازار سرمایه با اقبال روبرو شد و رشد کرد زیرا با توجه به دوران ۸ سال دفاع مقدس و آثار بدی که بر اقتصاد ایران داشت (شرکتها اعم از شرکتهای تولیدی و … با مشکل مواجه بودند)، در سالهای ۱۳۸۰ لغایت ۱۳۸۱ با روی کار آمدن مدیران قوی و همچنین کارشناسان و دانشجویان خبره در حوزه بازار سرمایه و کارهای بنیادی که در این حوزه انجام شد، باعث شد که این بازار رونق بیشتری بگیرد و به نوعی بزرگ شود، همچنین تنوع رشتههای مرتبط با حوزه مالی در دانشگاهها مثل رشته مدیریت مالی و… در این امر نیز مؤثر بود.
با توجه به تجربیات و شرایط کنونی کشور چه پیشنهاداتی در امر سرمایهگذاری و بهبود بازار سرمایه دارید؟
بازار سرمایه نسبت به گذشته خیلی رشد کرده است، زمانی بود که اگر ۵۰۰ هزار کد سهامداری فعال داشتیم بسیار خوشحال بودیم ولی الان بهجز سهامداران عدالت، حدود ۱۰میلیون کد فعال وجود دارد که به خرید و فروش روزانه سهام میپردازند.
اگر خاطرتان باشد، قبلاً سهمی بالای ۱ میلیون جابجا میشد، پلتفرم سازمان بورس جواب نمیداد و اصطلاحاً میگفتند هسته مرکزی هنگ کرده است، الان دیگر این مشکلات را نداریم و واقعاً زحمات زیادی کشیده شده است و پلتفرمهای خوبی طراحی و تقریباً زیرساختها بهصورت کامل فراهم شده است. همچنین، انواع و اقسام نرمافزارهای مرتبط با این حوزه ایجاد شده و نسبت به گذشته رشد خیلی خوبی داشتهایم. ولی نسبت به کشورهای پیشرفته و توسعهیافته، ما خیلی عقب هستیم. دلایل مختلفی دارد که مهمترین آنها میتواند وضعیت تورم و اقتصاد نیمهدولتی ایران باشد که اجازه رشد به بازار سرمایه را نمیدهد.
معمولاً تورم باعث میشود که تمرکز سرمایهگذار بیشتر بر حفظ ارزش پول و دارایی خود باشد به همین خاطر، تصمیمات کوتاهمدت اتخاذ میکند و چون بازار سرمایه خیلی زود نسبت به تورم واکنش نشان نمیدهد و نیاز به گپ زمانی دارد، سرمایهگذار به سمت بازارهای موازی سوق داده میشود، زیرا بازارهایی مثل ارز و طلا و …، بازدهی سریعتری نسبت به بازار سرمایه دارند. بههمین علت این بازار کمتر مورد توجه قرار میگیرد و این رفتار تا زمانی ادامه دارد که سرمایهگذار احساس کند بازار سرمایه از بازارهای موازی عقب میماند، البته از دیدگاه خودشان استراتژی درستی را انتخاب کردهاند، زیرا مشکلات کلان اقتصادی و تورم شدید در جامعه وجود دارد و برای حفظ ارزش دارایی خود اینطور عمل میکنند.
موضوع بعدی که در مدیریت کلان اقتصادی خدشه وارد کرده است، نیمهدولتی بودنِ بخشِ خصوصی میباشد. بهطور مثال، میگوییم شرکتهای فولادی خصوصی هستند و در بازار سرمایه هم فعال هستند، اما در واقعیت اینطور نیست زیرا وقتی شرکتی بورسی میشود، باید تمام شرایط، ملاحظات، قوانین و مقررات بخش خصوصی بر آن شرکت حاکم باشد، مثلاً هیئت مدیره شرکت در مجمع و توسط سهامداران باید انتخاب شوند ولی در عمل تمام کرسیهای مدیریتی هیئت مدیره در اختیار دولت میباشد یا بهطور مثال ۵ درصد از سهام شرکتی را در بورس عرضه میشود و میگویند شرکت بورسی شده است ولی تمام ساختار دولتی میباشد.
متأسفانه همه تصمیمات شرکتهای بزرگ بورسی از قبیل بانکها، بیمهایها، پالایشگاهیها، پتروشیمیها و … در اختیار دولت میباشد. مثلاً شرکتی متعلق به سهامداران عدالت میباشد و سهام عدالت را نیز استانی کردهاند، ولی چون متولی سهام عدالت فلان وزارتخانه است، در عمل تصمیمگیرنده نهایی در مورد آن شرکت، همان وزارتخانه میباشد.
پس یکی از موانعی که بر سر راه بازار سرمایه ایران قرار گرفته است، همین شرکتهای بهظاهر بورسی هستند که توسط دولت کنترل میشوند یعنی ظاهراً از قانون تجارت تبعیت میکنند، ولی عملاً بهصورت دولتی اداره میشوند و این اتفاق خیلی خطرناک است.
خاطرم هست که مقام معظم رهبری قبلاً در یکی از سخنرانیها فرموده بودند اصل ۴۴ باید حتماً تعیین تکلیف شود و مستقیم به این موضوع مهم اشاره کرده بودند.
در برههای از زمان، یکی از شرکتهای پالایشگاهی که اتفاقاً در بورس هم پذیرش شده بود، میبایست طبق قانون هر ساله در مجمع، سود شرکت را اعلام میکرد. ولی باید منتظر میماندند که دولت اعلام کند چقدر سود بدهد مناسب است و وقتی با مدیرعامل راجعبه این صحبت میشد، بیان میکردند که شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی باید صورتحساب به ما بدهد که چند صدهزار بشکه از ما دریافت کرده و بابت هر بشکه چه مقدار هزینهی پالایش است…! متأسفانه در این گپ و فاصله زمانی هم میلیونها نفر این سهام را خرید و فروش کردهاند و آخر سال منتظر هستند که EPS را شناسایی کنند … و بدتر اینکه، حتی شنیدم دولت تعیین میکرد که چقدر سود برای شرکتهای پالایشگاهی مناسب است.
بدون هیج محاسباتی! که این موضوع اگر واقعیت داشته باشد واقعاً فاجعه است، اسمی مناسبتر از فاجعه نمیتوان برایش گذاشت.
زیرا یک شرکت تولیدی که در بورس هم پذیرفته شده است، تلاش میکند و محصولی را به تولید میرساند و در آخر هم باید سود شناساییشده خارج از محاسبات داخلی و… تعیین شود.
در رابطه با پتروشیمیها و قیمت گاز هم همین مشکل را داشتیم و هنوز هم داریم یا حق مالکانه در بحث معدن و … که باعث میشود بازار سرمایه غیرقابلپیشبینی و غیرقابلاعتماد شود زیرا ریسک سرمایهگذاری بالا میرود و باعث میشود امنیت سرمایهگذاری کاهش پیدا کند و عدم ایجاد این امنیت، یعنی عدم رشد و عدم عمق بخشیدن به بازار سرمایه یعنی حرکت به سمت سفتهبازی و نه ماندگاری و پایداری در سهامداری.
البته الان قانونی تصویب شده است که سهام شناور به ۲۰ الی ۲۵ درصد برسد که همین امر باعث میشود شرایط بهتر شود زیرا هم شفافیت بیشتر میشود و هم بازیگران سهم نمیتوانند قیمت سهم را بهراحتی بالا و پایین کند زیرا انحصار شکسته میشود و قدرت رقابت بیشتر میشود و مدیران دولتی نیز در تصمیمگیریها دخالت کمتری دارند.
ولی باز هم تأکید میکنم فقط با اصلاح شرکتهای خصولتی امکان دارد بازار سرمایه پویا و فعالی داشته باشیم که متاسفانه ۹۰ درصد شرکتهای پذیرششده به نوعی در اختیار دولت هستند.
با توجه به رزومه اجرایی قوی که دارید و در شرکتهای بزرگ مسئولیت اجرایی داشتید، امکانش هست واضحتر بیان کنید، چون قطعاً موضوع بسیار مهمی است.
بنده چون سالیان سال در این مجموعهها مدیر بودم، میدانم که وقتی بخواهیم اهداف و امیال مدیر را جلو ببریم، میگوییم باید از قانون تجارت پیروی کنیم و هروقت بخواهیم از اعمال نفوذ دولت استفاده کنیم، میگوییم دولت اجازه نمیدهد و مدیر میتواند بهراحتی سلیقهای رفتار کند و چون توسط دولت انتخاب شده است هرجایی مشکلی برایش ایجاد شود از رانت دولتی استفاده میکند، در نهایت هم مدیرعامل و هیئت مدیره جوابگوی سهامداران بازار سرمایه نیستند. البته مجدد عرض میکنم که شکل ظاهری رعایت میشود.
دقیقاً یاد اصطلاح مدیریتی افتادم که میگوید «محتوا بر شکل ترجیح دارد» و کسانی که عمق ماجرا را درک نمیکنند و از خصوصی بودن شرکتها یاد میکنند از این موضوع یا مطلع نیستند و یا ذینفع هستند.
در مورد پایداری بیشتر برایمان توضیح میدهید.
موضوعی که الان در علم اقتصاد بسیار مطرح میباشد، «اصل پایداری» است که در جهان راجعبه این موضوع پژوهشها و تحقیقات گستردهای صورت گرفته است. منظور سود پایدار در بازار سرمایه نیست، بلکه منظور اقتصاد پایدار میباشد. یعنی سرمایهگذاری در بازار سرمایه باید پایدار باشد.
در کل در مورد هر موضوعی اگر اصل پایداری برقرار نباشد، برنامهریزی در موردش سخت میشود و اگر در بازار سرمایه این پایداری نباشد، افراد به سمتوسوی سرمایهگذاری بهصورت کوتاهمدت حرکت میکنند که این باعث رفتار هیجانی میشود، افراد سودجو در برههای از زمان وارد عرصه بازار سرمایه میشوند و یک الی چند سهم را خریداری میکنند و بعد از اینکه نوسان گرفتند، از این بازار خارج و وارد بازارهای موازی دیگر میشوند و این چرخه را تکرار میکنند و در هر زمانی عدهای از مردم در بازارهای مختلف فریب میخورند. درصورتیکه اگر بازار سرمایه از پایداری که موجب ایجاد عمقبخشی به بازار میشود برخوردار باشد مطمئناً گروههای خاصی نمیتوانند در روند یک سهم تغییرات زیادی وارد کنند. پایدار بودن یعنی قابلپیشبینی بودن و ما باید تلاش کنیم این پایداری در بازار سرمایه هم ایجاد شود. البته اقدامات خوبی انجام شده است، مثل بیمه کردن پرتفویهای زیر ۱۰۰ میلیون تومان که البته باز هم به نظر بنده این طرح جای بررسیهای بیشتری دارد.
شما فرمودید اگر پایداری نباشد رفتارها هیجانی میشود، دقیقاً منظورتان چیست؟
هیجانی بودن بازار سرمایه یا همان رفتار رمهای، رفتاری است که در بازار سرمایه شاهد آن هستیم و نشأتگرفته از تغییرات زیاد قوانین و مقررات (که باعث غیرقابلپیشبینی بودن در بازار میشود) و نااطمینانی از آینده میباشد و اگر شخصی اطلاعات رانتی داشته باشد، میتواند از این رفتار رمهای با توجه به هیجانات کاذبی که ایجاد میکند افرادی را با خود و یا گروه خود همراه کند و سوءاستفاده نماید. مثلاً سهمی را در سقف قیمتی سیگنال کند و وقتی عدهای خواهان سهم شدند، فرد به اصطلاح خالی کند (سهام خود را بفروشد) و خارج شود و بعد قشر عظیمی از افراد جامعه که پساندازهای خود را جهت سرمایهگذاری وارد این بازار کردهاند تا سود نسبتاً مطمئن و نرمالی داشته باشند، دچار زیانهای بسیار سنگینی شوند و کسی هم جوابگو نباشد، بهعنوان مثال در سال ۱۳۹۹ که خیلیها ضرر کردند.
با توجه به مطالبی که فرمودید، آیا شرکت پایدار که بنیان قوی هم داشته باشد، در بازار سرمایه ایران وجود دارد؟
بله، حتماً شرکتهای پایدار و مطمئن هم در بازار سرمایه ایران داریم. به یاد دارم با شخصی راجعبه این موضوع که چرا سود سهام فلان شرکتی که سهامدارش میباشد را دریافت نمیکند، بحث میکردیم. در جواب بنده گفت، خیالم از این شرکت راحت هست چون به آن اعتماد داشت و میگفت این شرکت سالانه سودها را تبدیل به افزایش سرمایه میکند و در پرتفوی بنده، سهام جایگزین میشود و بهطور میانگین در این ۲۰ سال که سهامدار این شرکت بودهام، سالانه ۴۰ درصد سود دریافت کردهام (در حال حاضر سود سالانه بانک ۲۰ درصد است). اگر همه شرکتهای موجود در بازار سرمایه این عملکرد را داشته باشند، ۱۰ میلیون سهامدار فعالی که در ابتدا در موردشان صحبت کردیم دیگر نگران نیستند که زودتر از این بازار خارج شوند یا در این بازه زمانی چه مقدار ضرر کردهاند، زیرا مطمئن هستند بهصورت میانگین سود خوبی دریافت میکنند و اعتماد ازدسترفته، به سهامداران برمیگردد.
در جایی از صحبتتان به نوسانی بودن بازار اشاره کردید، لطفاً بیشتر توضیح دهید؟
متاسفانه نوسانپذیری در بازار سرمایه ایران خیلی زیاد است و باعث میشود که قبلتر هم گفتم اصل پایداری را کاهش دهد. شما اگر مَسکنی خریداری کنید یعنی انتخابتان خرید مسکن بوده، هر روز قیمت را جویا نمیشوید که امروز مَسکن من چقدر افزایش قیمت داشته است و یا حتی در بانک، سرمایهای را سپرده کنید حداقل یکساله است و هر روز پیگیری نمیکنید. ولی با توجه به نوسانی بودن بازار سرمایه متاسفانه هر روز قیمتها چک میشود و لحظه به لحظه نگران هستید …
امیدوارم منظورم را خوب رسانده باشم. منظورم این نیست که کسی در بازار سرمایه خریدوفروش لحظهای نکند، زیرا این نوع رفتار جز ذات بازار سرمایه است و باید انجام شود و کاملاً عادی میباشد. ولی اینکه کلاً سرمایه خود را خارج میکنند و اصطلاحاً خروج میزنند این خطرناک است.
الان پژوهشی در مورد «سرمایهگذاری سهامداران بلندمدت در سهم» را شروع کردهایم. به نتایجی هم رسیدیم مثلاً اگر شخصی در بازار سرمایه بهصورت مداوم، ۱۵ تا ۲۰ سال حاضر باشد یعنی ایشان وفاداری به بازار سرمایه دارد و در روزهای سخت هم این بازار را رها نکرده است و انتخاب واقعی و اصلی آن برای سرمایهگذاری، بازار سرمایه میباشد. ولی وقتی هزاران میلیارد تومان رفتوآمد در بازار سرمایه است یعنی اینکه ما ایجاد امنیت نکردهایم و باعث میشود روند صعودی و نزولی بسیار اختلاف داشته باشد و شاخص روزی ۶۰ هزار واحد رشد میکند، مردم بهدنبال گرفتن نوسان هستند و دقیقاً فردایش شاخص ۶۰ هزار واحد منفی میشود.
البته ممکن است مطرح شود که در کل جهان هم همینطور است ولی باید عرض کنم که آن اتفاقات همیشگی و دائمی نیست، امکان دارد برخی مسائل سیاسی، بحرانها، کودتاها و جنگ منطقهای رخ دهد و در یک بازه زمانی روند بازار را تحت تأثیر قرار دهد ولی متأسفانه در ایران این بازه بسیار زیاد است و تقریباً همیشگی شده است و این مشکل باید حل شود و عدم پایداری بازار سرمایه از بین برود که واقعاً کار پژوهشی عمیقتری میخواهد و یکی از راهکارها، تبادل نظر و همکاری رشتههای مرتبط با نهادهای مالی و همچنین رصد و تحلیل روزانه بازار است.
همانطورکه میدانیم صنعت بیمه همانند بازار سرمایه از شاخههای حوزهی مالی محسوب میشود. از آنجاکه شما چند سالی ریاست بیمه مرکزی ایران را بر عهده داشتید، وضعیت صنعت بیمه را چگونه ارزیابی میکنید؟
بنده چند سالی عضو هیئت مدیره بیمه دی و ملت بودم و حدود ۴ سال هم ریاست بیمه مرکزی جمهوری اسلامی را برعهده داشتم البته ناگفته نماند که سازمان تأمین اجتماعی هم نوعی ارگان بیمهای محسوب میشود که در دستهبندی صندوقهای بازنشستگی قرار میگیرد ولی بیمه دی و ملت جز شرکتهای بیمهای محسوب میشوند. پس سابقهای که در سازمان تأمین اجتماعی داشتم و بعد از آن نیز در شرکتهای بیمهای عضو هیئت مدیره بودم باعث شد علاقهمند شوم که در بیمه مرکزی هم انجام وظیفه کنم.
صنعت بیمه در ایران هنوز به بلوغ کافی نرسیده است درصورتیکه مثلت بانک، بازار سرمایه و بیمه بهصورت تقریباً تساوی موتور پیشرو و محرک برای اقتصاد کشورها محسوب میشوند ولی در ایران اینطور نیست و بیشتر حوزه مالی ما متکی به بانکها میباشد و در این بین بیمه سهم بسیار ناچیزی را به خود اختصاص داده است.
متأسفانه اینطور جا افتاده است که بیمه در ایران فقط برای شخصثالث و آتشسوزی میباشد ولی بیمه در اصل برای ایجاد امنیت و اعتماد برای سرمایهگذاری میباشد یعنی برای حفظ داراییهای شرکتها و شخصیتهای حقیقی و حقوقی در بخشهای مختلف از قبیل سرمایهگذاری، درمان و … ما باید از خدمات بیمه استفاده کنیم و این اطمینان حاصل شود که نهادی وجود دارد که پشتیبانی میکند چون این موضوع خیلی مهم است که انسان مطمئن باشد حامی و پشتیبانی دارد (بهطور مثال، اگر شما در یک جاده برفی لغزنده و یا بیابانی خلوت با خودروی سالم خود در حرکت باشید بازهم دلهره دارید که اتفاقی رخ بدهد ولی اگر مطمئن باشید با ۵ دقیقه تأخیر یکی از اقوام به شما میرسد خیلی از لحاظ روحی و روانی کمک میشود). به همین دلیل میگویم صنعت بیمه باید بسیار قوی شود و مهمترین عامل سرمایهگذاری، همان امنیت ذهنی است که ایجاد میشود و همانطورکه مستحضرید خیلی از افراد جامعه، الان امنیت ذهنی و روانی که جزء مهمترین موضوعات کلیدی است را ندارند و صنعت بیمه هم امنیت روانی و هم امنیت فیزیکی (یکی از مهمترین امنیتها) را برای اشخاص حقوقی و حقیقی ایجاد میکند.
در رابطه با اشخاص حقوقی که الان مخاطب بنده بیشتر افراد حقوقی شرکتهای بازار سرمایهای است، میتوان به داراییهایشان، نیروی انسانی و بحث درمان آنها و … اشاره کرد که میتوانند از خدمات و امکانات بیمه استفاده کنند.
در کشورهای دیگر خدمات بیمهای خیلی وسیعتر میباشد، البته برخی خدمات بیمهای در ایران کلاً مورد استقبال قرار نگرفته است چون بهصورت صحیح ارائه و توضیح داده نشدهاند مثل بیمه اعتباری که مصوبه مجلس را هم دارد و اینطور است که اگر شرکتی کالایی را برای فروش داشته باشد ولی افراد پول نقد جهت خرید آن کالا را نداشته باشند، بیمه به مشتریان اعتبار میدهد تا افراد از آن فروشنده یا تولیدکننده کالای موردنیازشان را خریداری کنند یعنی اعتبار مشتریان را بیمه میکند.
ارزیابی این اعتبار بر چه مبنایی است؟
افراد باید اعتبارسنجی شوند، البته این موضوع در کشورهای توسعهیافته چندده سال است که در حال اجرا میباشد. در ایران هم با مشارکت بانک مرکزی و بیمه مرکزی (هردو نهاد باید اطلاعات را کامل در اختیار مؤسسه اعتبارسنجی قرار دهند) یک مؤسسه اعتبارسنجی شروع به کار کرده است و افراد و شرکتها را طبق عملکرد مالی از قبیل دارایی، وامهای دریافتی و سابقه کار، حقوق، میانگین حقوق در سالهای مختلف و دیگر آیتمهایی که در سرفصلهایشان میباشد جهت سنجش اعتبار، اعتبارسنجی میکند و شرکتهای بیمهای بر اساس آن اعتبارسنجی به افراد اعتبار میدهند. بهطور مثال، با وزارت آموزش و پرورش به توافق میرسند که کارمندان حقوقبگیر این وزارتخانه معرفی شوند جهت دریافت اعتبار خرید وسایل خانه و …، همچنین اگر کارمندی اقساط را بهموقع پرداخت نکرد بیمه متعهد پرداخت وجه به شرکت مربوطه میشود و بعداً مبلغ مربوطه از حقوق کارمند بدحساب کسر و به حساب بیمه واریز میشود. به نوعی به نفع فروشنده نیز میشود که دیگر خود را درگیر مسائل شکایت، دریافت وجه و … نمیکند.
به این نتیجه میرسیم که بیمه میتواند در بخش کالا (بهصورت کلی مایحتاج زندگی)، تأمین مواد اولیه جهت تولید و حتی سرمایهگذاری خدماتدهی کند و از همه مهمتر موقع بازنشستگی هم در قالب بیمه عمر کمک بیمه تأمین اجتماعی باشد. همانطورکه مشاهده میشود در کشورهای پیشرفته علاوه بر مستمری مربوط به بازنشستگی که فرد دریافت میکند، هر نفر به تعداد ۲ نوع و حتی شاید بیشتر بیمه زندگی خریداری میکند و با توجه به تعهد پرداختی که خود شخص انتخاب میکند، در زمان بازنشستگی نیز از آنها هم بهره میبرد که این امر باید در کشور ما هم نهادینه شود زیرا با توجه به مشکلات معیشتی موجود، در ایران افراد بعد از بازنشستگی، هم کار میکنند. زیرا مستمری مربوط به بازنشستگی به تنهایی جوابگوی خرج و مخارج افراد جامعه نیست.
به ضرر دولتها هم میشود، چون با این روند حرکتی به جایی میرسیم که ۶۰ تا ۷۰ درصد بودجه کل کشور، هزینه بازنشستگی افراد جامعه میشود. البته باید متذکر شوم که هم مردم و هم دولت حق دارند. مردم حق دارند چون میگویند ما در طول خدمت حق بیمه خود را پرداخت کردهایم و دولت هم حق دارد چون با توجه به هزینههای موجود و رویهی پیر شدن جامعه واقعاً امکان پرداخت مستمری در آینده وجود نخواهد داشت. اینجا بیمه زندگی میتواند حتی به دولتها هم کمک کند و همانطورکه گفتم در تمام کشورها بهخصوص کشورهای توسعهیافته این موضوع مشاهده میشود و همین موضوع باعث شد که وقتی در ریاست بیمه مرکزی بودم صدور مجوزهای بیمه زندگی را راحتتر گرفتیم.
آیا از خدمات بیمهای در بازار سرمایه هم میتوان استفاده کرد؟ و در زمان ریاست خود فعالیتی داشتید که باعث هماهنگی و نزدیکی بازار سرمایه و بیمه شود؟
در مورد بازار سرمایه، بنده در جلسات متعددی عرض کردم که اگر نوسانات هیجانی کمتر شود و بازار یک روند طبیعی داشته باشد، مطمئناً صنعت بیمه میتواند به کمک این بازار بیاید. البته باید عرض کنم که نوسان و ریسک، ذات بازار سرمایه است ولی همانطورکه قبلاً توضیح دادم در ایران متأسفانه نوسانات هیجانی زیاد است و امکان صدور بیمه قیمت سهام از بیمه سلب میشود چون میبایست، طرح اجرایی توجیه اقتصادی هم داشته باشد وگرنه شرکتهای بیمهای همگی ورشکسته میشوند.
در مورد هماهنگی این ۲ نهاد مالی هم باید عرض کنم که بیمه باید با بازار سرمایه نیز منطبق باشد و وقتی در بیمه مرکزی بودم متوجه شدم این ارتباط بسیار ضعیف است. در ابتدا، سعی شد که شرکتهای بیمهای در بازار سرمایه پذیرش شوند و همچنین چون بیمه ابتدا حق بیمه میگیرد و بعداً بابت خسارت وجهی را پرداخت میکند پس فرصت سرمایهگذاری دارند، آئیننامه در سال ۱۳۹۷ اصلاح شد و طبق آن، شرکتهای بیمهای مبالغی که بابت ارائه خدمات (۳۲ نوع خدمات بیمهای داریم) از افراد اخذ میکردند و با توجه به تعهداتی که دارند و فرضاً گاهی سررسید آنها بعد از ۲۰ سال میباشد (قبل از حضور بنده شرکتهای بیمهای اکثراً مبالغ را در بانکها سپرده و ۲۰ درصد هم سود دریافت میکردند)، مجبور شدند در نهایت فقط ۳۰ درصد از آن پولها را در بانکها سپرده کنند و حتما ۲۵ تا ۳۰ درصد از پولهای مازاد هم باید در بازار سرمایه قرار میگرفت و باعث شد همکاری خوبی بین بازار سرمایه و صنعت بیمه رخ دهد.
بهطور مثال، در اواخر مسئولیت اینجانب در بیمه مرکزی فقط این نهاد بیش از ۲۵ هزار میلیارد تومان و شرکتهای بیمهای نیز حدود ۶۵ هزار میلیارد تومان در این بازار سرمایهگذاری کردند.
پیرو سؤال قبلی، در حوزهی بازار سرمایه ابزارهای مالی اسلامی متنوعی ایجاد شده و در حال حاضر هم مورد استفاده قرار میگیرند. آیا در صنعت بیمه هم توانستهایم ابزاری ایجاد کنیم و باعث تنوع در این حوزه شویم؟ بیشتر برایمان توضیح دهید.
بله در این حوزه هم ابزارهای مشتقه بیمهای ایجاد کردیم که در بازار سرمایه خرید و فروش میشوند و خوشبختانه در قانون بودجه هم تصویب شده است. مثل بیمههای اتکایی که در بازار سرمایه مجاز به عرضه هستند و در زمان ریاست دکتر محمدی مصوبهاش را گرفتیم و در کمیته فقهی هم بررسی شد و الان از لحاظ قانونی مشکلی برای اجرا ندارند.
ولی در سطح جهان و کشورهایی نظیر آمریکا نیز نهاد بیمهای، ابزارهایی منتشر میکند که بازار سرمایه آنها، اجازه انتشار ندارند. مثلاً وقایع طبیعی غیرقابلپیشبینی مثل سونامی، طوفان، زلزله و … که رخ میدهد باید تأمین مالی شوند و از قبل اوراق بیمهای منتشر میکنند و در بازارشان خرید و فروش میشود و زمانی هم که اتفاق ناگواری رخ میدهد، میتوانند جوابگو باشند ولی متأسفانه در ایران همه چیز به بودجه دولت بستگی دارد.
مجدداً باید عرض کنم که در شعار همه چیز مردمی است ولی در عمل متأسفانه همان نگاه دولتی که گفتم پابرجاست. این همه پول و نقدینگی در جامعه وجود دارد، از این پتانسیل باید استفاده شود و اوراق منتشر شود که هم باعث شود سودی به مردم برسد و هم فشار به بودجه دولت کاسته شود. اگر مسیر هدایت درستی برای این همه نقدینگی مشخص نشود، حتماً تورم سرسامآوری خواهیم داشت، البته الان هم این تورم بهخوبی احساس میشود.
شما عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا هستید و در حوزه پژوهش هم فعالیت دارید، راغب هستیم ابتدا از مسیر تحصیلی شما بیشتر بدانیم و سپس بفرمایید در حوزه اجرا در چه سمتهایی فعالیت داشتهاید؟
بنده قبل از انقلاب در مقطع کارشناسی در دانشگاه کنونی شهید بهشتی رشته حسابداری قبول و فارغالتحصیل شدم، سپس در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه تربیت مدرس نیز در رشته حسابداری مدرک خود را گرفتم و مدرک دکترا را نیز از دانشگاه تهران اخذ کردم. البته در دوره دکترا، پذیرش یکی از دانشگاههای معتبر انگلستان را گرفتم ولی با توجه به اینکه در دانشگاه تهران قبول شدم در ایران ادامه تحصیل دادم. در حین تحصیل، ۷ سال بهعنوان حسابرس فعالیت کردم. بهعنوان معاون مالی شرکت خودروسازی سایپا و هیئت مدیره شرکت خودروسازی ایرانخودرو هم انجام وظیفه کردهام. چند سالی نیز مدیرعامل گروه سرمایهگذاری تدبیر بودم و همچنین بهعنوان مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی که در سؤالها هم مطرح شد، فعالیت داشتهام. همچنین مدیرعامل شرکت سرمایهگذاری غدیر و نیز مدیرعامل سازمان اقتصادی کوثر بودهام و در نهایت ریاست بیمه مرکزی برعهده اینجانب بود. البته در چندین شرکت تولیدی، صنعتی، پتروشیمی و سیمانی هم بهعنوان هیئت مدیره و عضو غیرموظف مشغول بودهام.
ولی شغل اصلی بنده، تدریس در دانشگاه است و در حال حاضر هم مشغول همین کار هستم و در اکثر سمتهایی که اسم بردم و فعالیت کردهام از طرف دانشگاه بهعنوان مأمور، بهصورت تماموقت یا پارهوقت معرفی میشدم، که غالباً هم حقوق دریافتی بنده از دانشگاه بوده است.
چشمانداز بازار سرمایه را چگونه میبینید؟
در حال حاضر اتفاقات خوبی رخ داده و دانشجوهای نخبه و باهوش به سمت تحصیل در حوزه مالی روی آوردهاند، حتی خیلی از آنها از رشتههای تاپ و عالی دانشگاهی انصراف داده و وارد این حوزه شدهاند، بخشی از این تحصیلکردهها وارد بازار کار مربوط به بازار سرمایه میشوند و همین موضوع نشاندهنده آینده روشن و درخشان این بازار میباشد و البته مکمل این اتفاق باید پیوند دانشگاه و بازار سرمایه هم باشد.
با توجه به اینکه مخاطبان ویژه این ماهنامه، افرادی هستند که به نحوی با بازار سرمایه مرتبطاند، اگر در خصوص موضوع سرمایهگذاری در این بازار نکته یا توصیهای دارید لطفاً مطرح بفرمایید.
به نظر بنده، فعالان بازار سرمایه که مطمئناً تعدادی از آنها سواد مالی کافی ندارند، میبایست بهجای انتخاب روش سرمایهگذاری مستقیم، به سمت سرمایهگذاری غیرمستقیم حرکت کنند، زیرا امکانات و تنوع بازار سرمایه ما در ایجاد صندوقها و ابزارهای مختلف بسیار است. شاید سود کمتری نصیب افراد شود ولی مطمئناً متحمل زیانهای سنگین نمیشوند. البته باید این فرهنگسازی توسط مسئولین انجام شود و طوری نیز رفتار کنند که مردم با رغبت و میل فراوان وارد این نوع سرمایهگذاری شوند، چون اطلاعرسانی خوبی در اینباره نشده است و اگر هم شخصی سرمایهگذاری مستقیم را انتخاب کرد حتماً تحلیلهای بنیادی، تکنیکال و … را فرا گیرد. و پیشنهاد مشترکی که به هر دو گروه از این سرمایهگذاران دارم، این است که حتماً مطالعاتی درباره اقتصاد کلان داشته باشند.