گذری بر مرزهای علم مالی – قسمت پانزدهم
در این قسمت از سلسله نوشتارهای گذری بر مرزهای علم مالی، قصد داریم یک مقاله نوآورانه در حوزه رمزارزها را که در شماره ماه می سال ۲۰۲۲ مجله اقتصاد مالی۱ به چاپ رسیده است، مرور نماییم. عنوان این مقاله “مسأله مقبولیت محدود بیتکوین۲ ” بوده و توسط سه نویسنده (فرانز جی هینزن و کاس جان از دانشگاه نیویورک و فحد صالح از دانشگاه ویک فارست) به رشته تحریر درآمده است. همانگونه که از عنوان این مقاله میتوان دریافت، هدف نویسندگان مقاله، موارد رایجی چون پیشبینی قیمت رمزارزها با انواع مدلها و موضوعاتی از این دست نبوده است، بلکه برخلاف طرفداران پرشور حوزه رمزارزها، نگاهی نقادانه و البته علمی به این حوزه داشتهاند که در این نوشتار بهطور خلاصه و تا حد امکان بهصورت ساده ذکر خواهد شد.
شرح مقاله:
نویسندگان مقاله مورداشاره به مسأله جالبی در خصوص رمزارزها اشاره میکنند و یکی از مشکلات نهفته در ساختار بسیاری از رمزارزها (و بهطور خاص بیتکوین) را مورد تحلیل قرار میدهند. آنها با بررسی بیتکوین که هدف آن، ایجاد نظام پرداخت غیرمتمرکز بوده، اما تاکنون بهعنوان ابزار پرداخت مورد استقبال عمومی قرار نگرفته است، به مشکل ساختاری در طراحی این رمزارز اشاره میکنند که با هدف ذکرشده همخوانی چندانی ندارد.
مبنای اصلی یافتههای این محققان، مشکل تأثیر منفی شبکه بهعنوان مشکلی ذاتی در ساختار و طراحی اولیه بیتکوین است که به نقطه ضعف اصلی آن در برابر ارزهای دارای ساختار متمرکز بهعنوان ابزار پرداخت مبدل شده و باعث محدودیت مقبولیت بیتکوین در این حوزه شده است. این مشکل ساختاری، بهدلیل توزیع ذخیرهسازی اطلاعات بین شبکه گستردهای تحت عنوان ماینرها بروز میکند و میتواند به عدم تطابق اطلاعات بین اعضای مختلف این نظام شبکهای منجر شود و این در حالی است که بهدلیل ضرورت همخوانی اطلاعات بین تمامی اعضای شبکه جهت تأیید یک تراکنش، رفع این عدم هماهنگی ضروری خواهد بود. این محققان نشان میدهند که با گسترش روزبهروز این شبکه بهدلیل آزادی ورود اعضا به آن، رسیدن به این تطابق (اجماع) بین اعضای شبکه مشکلتر میشود، زیرا این اجماع نیازمند آگاهی کامل اعضا از اطلاعات است و این امر همان اثر منفی شبکه مورداشاره بوده که در ادبیات اقتصادی، این تأخیر شبکه عموماً نادیده گرفته میشود.
نویسندگان در بخشی از این پژوهش، با مدلسازی بیتکوین بهعنوان یک سیستم صف ارائهدهنده خدمات به مشتریان جهت انجام فرآیندهای پرداخت و با در نظر گرفتن یک عدم مطلوبیت ناهمسان ناشی از انتظار مشتریان خدماتگیرنده، نشان میدهند که مشتریان حاضر به پرداخت وجه بابت کاهش زمان انتظاری خود هستند، اما این موضوع موجب کاهش مطلوبیت حاصل از نظام پرداخت مذکور خواهد شد و درصورتیکه کاهش مطلوبیت از حد مشخصی عبور کند، مشتریان از استفاده از این نظام پرداخت غیرمتمرکز صرفنظر میکنند و به این ترتیب، موجب کاهش مقبولیت آن میشوند. همچنین، با افزایش تعداد تراکنشهای موردتقاضا در بستر بیتکوین، بهدلیل افزایش تأثیر منفی شبکه، عدم مطلوبیت و در نتیجه عدم مقبولیت بیتکوین بهعنوان ابزار پرداخت بیشتر میشود.
این محققان در بخشهای انتهایی مقاله خود، با تأکید بر اینکه نتایج ذکرشده مختص بیتکوین و رمزارزهای مشابه بوده و نه تمامی رمزارزها، به بررسی اجمالی ساختارهای جایگزین و اصلاحات لازم جهت رفع این مشکلات میپردازند.