بهتر است مسیر اصلاح همواره بهصورت تدریجی پیموده شود
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در گفتگو با «ماهنامه بورس» تأکید کرد
بهتر است مسیر اصلاح همواره بهصورت تدریجی پیموده شود
آقای دکتر از تصمیم خود برای حضور در سازمان بورس و اوراق بهادار بگویید و بفرمایید چه مدت در این سمت مشغول بودید؟
اوایل زمستان ۱۳۹۹ آقای دکتر قالیباف اصل رئیس وقت سازمان بورس و اوراق بهادار اصرار بر استعفا و رفتن داشتند، آقای دکتر دژپسند با بنده صحبت کردند و از بنده خواستند که در سمت ریاست سازمان بورس و اوراق بهادار به وزارت امور اقتصادی و دارایی کمک کنم.
به خاطر دارم دو هفته قبل از استعفای آقای دکتر قالیباف اصل، جلسهای در دبیرخانه شورای امنیت ملی برگزار شد که تمام نهادهای نظارتی در این جلسه حاضر بودند و بنده نیز بهعنوان معاون اقتصادی وزارت امور اقتصادی و دارایی در این جلسه شرکت کردم، تجربه واقعاً تلخی بود، زیرا درحالیکه وظیفه اصلی سازمان بورس و اوراق بهادار، نظارت بر بازار سرمایه است، تقریباً تمام نهادهای نظارتی سازمان بورس را نسبت به مسائلی که ربطی به وظایف و اختیارات آن سازمان ندارد، مورد سرزنش قرار میدادند. البته بنده در آن جلسه از عملکرد این سازمان دفاع کردم و توضیح دادم در شرایطی هستیم که نیاز به راهکار و پیشنهاد سازنده داریم.
وقتیکه بنده جایگزین آقای دکتر قالیباف اصل در سازمان بورس و اوراق بهادار شدم، برخی از دوستانی که در آن جلسه حضور داشتند در تماسهایی که با بنده میگرفتند، میگفتند شمایی که در آن جلسه بودید و اوضاع را میدانستید چرا قبول کردید و.. .اما حقیقتاً من در پذیرش این مسئولیت بهسختی کار و تبعاتی که میتوانست برای شخص من داشته باشد، هیچ بهایی ندادم. بلکه فکر کردم میتوانم مؤثر باشم و با تصمیم قاطع وارد شدم.
قابلذکر است ۴ ماه اول حضور بنده بسیار سخت بود و تقریباً هرروز چالشی جدید داشتیم. بسیار وقت میگذاشتم و عملاً چیزی بهعنوان استراحت برای من وجود نداشت. میدانستم اگر در سمت قبلی که معاون اقتصادی وزارت امور اقتصادی و دارایی بودم میماندم، تقریباً هیچ دغدغهای نداشتم ولی اکنون در کانون بحران قرار گرفته بودم.
در ادامه فهمیدم انتظار هیچ کمکی از خارج بازار سرمایه نمیتوانم داشته باشم درواقع بهترین کمک این بود که ما را اذیت نکنند و عملاً نهتنها هیچ کمکی از خارج از بازار سرمایه به ما نشد بلکه چالشها و سختیهای غرض ورزانه از سوی برخی از نمایندگان مجلس و کمیسیون اقتصادی آن مجلس نیز روانه میشد که انرژی زیادی از ما میگرفت. خیلی زود فهمیدم که فقط میتوانم از پتانسیلهای بازار سرمایه (فعالین بازار سرمایه، اصحاب رسانه این بازار، نهادهای مالی، شرکتهای ناشر و …) برای هرچه بهتر شدن موقعیت این بازار کمک بگیرم و خوشبختانه به مرور با همین پتانسیلها توانستیم آرامشی در بازار مستقر کنیم.
تا اوایل مهر ۱۴۰۰، تقریباً ۸ ماه و ۲هفته بنده در سمت ریاست سازمان بورس و اوراق بهادار فعالیت کردم و بعدازآن مجدد به سنگر دانشگاه برگشتم و دوباره مسیر علمی خودم را ادامه میدهم.
دریکی از جلسات فرموده بودید یکی از دلایلی که ریاست سازمان بورس و اوراق بهادار را قبول کردید، مربوط به طرح اصلاح قانون بهبود مستمر محیط کسب وکار بوده، لطفا بیشتر برایمان توضیح دهید.
ممنون که یادآوری کردید، بله یکی دیگر از مواردی که باعث شد بنده ترغیب شوم تا ریاست سازمان بورس و اوراق بهادار را در آن شرایط بپذیرم محک زدن خودم بود، زیرا وقتی در وزارتخانه فعالیت میکردم همانطور که قبلتر توضیح دادم، برای اجرای هر چهبهتر طرح اصلاح قانون بهبود مستمر محیط کسبوکار از تمام دستگاههای اجرایی بهخصوص سازمانهای ذیربط پیگیری میکردم و از آنها میخواستم در راستای حل این موضوع، در موارد مرتبط با سازمان و یا ارگان خودشان کمک کنند تا افرادی که برای ایجاد کسبوکاری متقاضی هستند، آسانتر به هدفشان برسند، تأکید داشتم تا از فرآیندهای پیچیده، حساسیت و نظارتهای بیشازاندازه و یا گرفتن امتیاز برای امضاهای طلایی دست بردارند.
سازمان بورس و اوراق بهادار هم یکی از آن سازمانها بود که توقع داشتم تا آنجایی که امکان دارد، کار را تسهیل دهد. آن زمان در جلساتی که با مدیران ارشد سازمان بورس و اوراق بهادار داشتم، گاهی اوقات حس میکردم که آنها موافق خیلی از تسهیل گریها نیستند و دلیلی شد که ریاست سازمان بورس و اوراق بهادار را بپذیرم و از نگاه شخص ناظری که بروکراسی اداری برای پذیرش شرکتها بر عهده او است، به موضوع نگاه کنم که آیا میتوانم به بهبود فضای کسبوکاری که به حوزه خودم مربوط میشود مثل پذیرش شرکتها کمک کنم و این مسیر را تسهیل کنم؟
ولی وقتی در این جایگاه قرار گرفتم باوجوداینکه بحران زیاد بود و درگیر بازار هم بودیم، مقابله با فضای بروکراسی سخت را پیش بردم، البته نه به آن اندازه که خودم میخواستم ولی به حدی که برای فعالین بازار سرمایه خیلی رضایتبخش بود.
بهطور مثال بعد از ۱۲ سال، ۲ الی ۳ موافقت اصولی جدید برای تأسیس کارگزاری اعطا کردیم و یا تعداد سبدگردانها و صندوقها را افزایش دادیم. خیلی از صندوقها و سبدگردانها به سقف خود رسیده بودند و امکان جذب منابع جدید را نداشتند و این فرایند در سازمان بعضاً تا ۶ ماه زمان میبرد و با اختیاری که به معاون وقت نظارت برنهادهای مالی سازمان بورس و اوراق بهادار دادم این زمان خیلی کمتر شد و انصافاً چه دوستانی که با بنده آمدند و چه دوستانی که از قبل در آنجا مشغول بودند نهایت همکاری را داشتند تا کارها را به جلو پیش ببریم. حتی وقتی دیگر در سازمان بورس و اوراق بهادار سمتی نداشتم، جویای اخبار اعطای مجوزها از روابط عمومی سازمان بورس و اوراق بهادار بودم و هستم، خیلی خوشحالم که تیم مدیریتی آقای دکتر عشقی هم در همین مسیر قدم گذاشتهاند و هر بار که خبری مثبت دراینباره میشنوم افتخار میکنم که باعث تغییر پارادایمی به این مهمی شدهایم که بسیار هم تأثیر مثبت دارد.
بهعنوان فردی که سابقه حضور در حوزههای مختلف مالی در کشور، ازجمله بازار سرمایه (شورای عالی بورس و اوراق بهادار، سازمان بورس و اوراق بهادار و …) را در رزومه امور اجرایی خود دارد، چه پیشنهاد و یا پیشنهادهایی به سازمان بورس و اوراق بهادار بهعنوان نهاد ناظر و قانونگذار در راستای بهبود هر چه بیشتر و اصلاح این بستر دارید؟
بنده اعتقاد دارم مسیر اصلاح باید بهصورت تدریجی باشد، زیرا تغییر هرچند تغییری که در جهت مثبت باشد اگر بهیکباره رخ دهد قطعاً ضررهایی را نیز به همراه دارد، همانطور هم که عرض کردم خدمتتان مثلاً برای حذف ارز ترجیحی مسیری را انتخاب کردیم که بهصورت تدریجی این اتفاق رخ دهد. در بازار سرمایه و بهویژه سازمان بورس و اوراق بهادار بسترهای زیادی برای اصلاح وجود داشته و دارد و همه عزیزانی که به سمتهای ارشد این سازمان منصوب میشوند تلاش میکنند بهقدر توان و فرصت خودشان در این مسیر مثمر ثمر باشند. مهمترین موضوع در این مسیر شناخت مقصد میباشد که میبایست با سرعت مناسبی درراه رسیدن به مقصد قدم برداریم، زیرا عجله باعث میشود نتایج بدی به وجود آید.
یکی از پیشنهادهایم افزایش تعامل با ذینفعان است، اتفاقاً یکی از برنامههای خودم نیز بوده است چون اصولاً مدیری موفق هست که ابتدا به شناسایی ذینفعان خود بپردازد و همچنین با آنها در تعامل باشد زیرا خیلی از تصمیمات که جزء اختیارات مدیر است باید با تعامل ذینفعان انجام شود، بهطور مثال وقتی در سازمان بورس و اوراق بهادار بودم، جلسات متعددی را با فعالین این بازار با عنوان جلسات مشورتی برگزار میکردم که گاهی برخی از مدعوین، پروندههای تخلف در حال بررسی در معاونت حقوقی سازمان بورس و اوراق بهادار داشتند، ولی بنده در جلسات آنها را دعوت میکردم و ضمن شنیدن نقطه نظرات و مشورتهای آنها، اگر نکتهای را مثبت مییافتم حتماً استفاده میکردم.
تشکیل کانون سهامداران حقیقی نیز پیشنهاد بعدی هست، بنده هم بسیار پیگیر بودم که کانون سهامداران حقیقی را تشکیل دهیم و در آخرین جلسه هیئت مدیرهای که بنده حضور داشتم، اساسنامه مربوطه تصویب شد. البته شاید برخی چنین برداشت کنند که اگر این کانون تشکیل شود، به تریبونی برای اشخاصی که خارج از کنترل سازمان بورس و اوراق بهادار هستند تبدیل خواهد شد، اما دیدگاه بنده بر این است که اگر سازمان بورس و اوراق بهادار عملکرد مثبتی در جهت ارتقای بازار داشته باشد میتواند حتی از پتانسیل کانون سهامداران حقیقی در پیشبرد اهداف خود استفاده کند.
در مورد ناشرها پیشنهاد میدهم ناشرها اعم از مالی و یا غیرمالی باید ذیل نظارت سازمان بورس و اوراق بهادار قرار بگیرند و هر فردی که شرایط عضویت در هیئت مدیره شرکتهای بورسی را ندارد، تحت هیچ عنوان، به این سمت منصوب نشود که این موضوع به جدیت سازمان بورس و اوراق بهادار در این مورد بستگی دارد، چون وظیفه اصلی این سازمان ایجاد بازاری شفاف و کارآ هست و اگر اعضای هیئت مدیره شرکتهای ناشر اصلح نباشند این شفافیت به وجود نمیآید.
به نظرم حتی باید آموزش اصول حاکمیت شرکتی برای اشخاصی که بهعنوان عضو هیئت مدیره معرفی میشوند، الزامی شود و سپس آزمون حاکمیت شرکتی برگزار شود و کسب نمره قبولی در این آزمون یکی از آیتمهایی باشد که در تائید صلاحیت افراد نقش داشته باشد.. چون نباید فردی عضو هیئت مدیره و یا مدیرعامل شرکتهای بورسی شود ولی از اصول و ساختار حاکمیت شرکتی اطلاعاتی نداشته باشد.
مواردی از قبیل حرفهای شدن بازار، توسعه سرمایهگذاری غیرمستقیم و … نیز مطرح هستند که البته با اقداماتی که شاهد هستیم حتماً در آینده نزدیک عملی خواهند شد. پیشنهاد آخرم هم در خصوص تمرکز بر حفظ کارمندان ذیل سازمان بورس و اوراق بهادار است. در این رابطه شاید بهتر باشد تلاش شود تا انگیزههای ماندن در سازمان برای آنها بیشازپیش افزایش یابد.
آقای دکتر نظرتان راجع به نوآوری و پویایی در بازار سرمایه چیست؟
به نظر من نوآوری یکی از الزامات موفقیت هر فرد و هر سازمان است و هرجایی هم که حضور داشتم، سعی کردم اینطور رفتار کنم، مثلاً در سازمان بورس و اوراق بهادار از شناسایی و استفاده از ابزارهای جدید استقبال میکردم، مثلاً استفاده از صندوقهای اهرمی در ابتدا توسط یکی از نهادهای مالی مطرح شد و بنده نیز دستور بررسی و راهاندازی آن را دادم، زیرابه نظرم نوآوری و پویایی در هر سازمانی بسیار سازنده هست و نباید مانع شد.
به نظرم حتی هر فردی که ریاست سازمان بورس و اوراق بهادار را عهدهدار میشود میبایست بخشی از عملکرد خود را در قالب راهاندازی چند ابزار مالی جدید ببیند.
یکی از مهمترین مباحثی که با آن سروکار داریم، بحث تأمین مالی شرکتها است، با توجه به اینکه شما تجربه کار در حوزه بانکداری و نیز بازار سرمایه را داشتهاید، کدام یک از این دو حوزه را برای تأمین مالی شرکتها پیشنهاد میکنید؟ چه راهکاری برای ارتقای آن دارید؟
در مورد تأمین مالی شرکتها باید به عرضتان برسانم که نقطه نهایی تأثیرگذاری در اقتصاد کلان توسط بازار سرمایه، تأمین مالی شرکتها میباشد و جامه عمل تمام این صحبتها از قبیل ایجاد بازار شفاف، کارا، منصفانه، توسعه سیستمهای معاملاتی و … زمانی پوشانده میشود که بتوانیم تأمین مالی خوبی برای شرکتها داشته باشیم.
فعلاً نقش اصلی تأمین مالی کماکان با بانکها است ولی بازار سرمایه در ابزارسازی خیلی توانمندتر از بانکها عمل میکند الان پویایی و نوآوری در بازار سرمایه خیلی بیشتر از بانکها است و اگر کمک به تقویت آن در بازار سرمایه شود به نظرم بازار سرمایه میتواند نقش پررنگتری در تأمین مالی شرکتها داشته باشد، البته همین الان رشدی عالی داشته و بهجرئت میتوان گفت بالای ۲۰درصد از تأمین مالی شرکتها در کشور بهوسیله بازار سرمایه انجام میشود که اعتقاد دارم در فاصله خیلی نزدیک امکان افزایش تا ۴۰ درصد را هم دارد چون پتانسیل بازار سرمایه خیلی بالاست و حتی در میانمدت میتواند رقیب جدی صنعت بانکداری در تأمین مالی شرکتها شود.
چه توصیهای برای دانشجویان حوزه مالی دارید؟
توصیهای که به دانشجویان خودم دارم را اینجا هم مطرح میکنم که شاید برای آن بخش از خوانندگان این ماهنامه که دانشجو هستند، مفید باشد.
از ابتدای دوره کارشناسی تا انتهای دوره دکترا (زمان دانشجویی) بهطور طبیعی ۱۴ ترم زمان میبرد و بزرگترین فرصت هر فرد برای مطالعه در این دوره میباشد. هیچ کاری جز خواندن و مطالعه کردن به سطح سواد آدمی کمک نکرده است و حتی پیشنهاد میکنم اگر بهصورت تماموقت و یا پارهوقت مشغول انجام کاری هستید و ازلحاظ مالی مشکلی ندارید آن را تعطیل کنید و تمرکزتان فقط روی مطالعه باشد حتی پاورقیهایی که احساس میکنید نکات مهمی ندارد را مطالعه کنید. من بهعنوان استاد، اصول و محتوای اصلی کتاب را برای شما تدریس میکنم ولی شما پاورقیها را هم مطالعه کنید، چون هر مطلبی که در کتاب چاپ شده است نکته آموزشی دارد و در یک جای زندگی به افراد کمک میکند.
بعضی از دانشجوها و متأسفانه برخی اوقات بعضی از افراد دارای تریبون معتقد هستند که مطالب تئوری دانشگاهی نمیتواند کمک زیادی در فضای کار داشته باشد یا مفید نیست. ولی من کاملاً با چنین نظری مخالفم. از نظر من زیربنای تئوری، اساس موفقیت در هر تجربه، کسبوکار یا حتی مسائل شخصی زندگی است. بدون داشتن کتابخانههای قوی نمیتوان کارهای علمی قوی ارائه داد و بدون کارهای علمی قوی نمیتوان کشور را به توسعه اقتصادی رساند. حتی مطالب تئوری که ممکن است خیلی بیارتباط با زمینه کاری ما به نظر آیند به دلیل نقشی که در تقویت قدرت تحلیل و نحوه نگرش ما دارند، در زندگی ما اثرگذار خواهد بود. لذا برای دانشجویان عزیز این توصیه همیشگی را دارم که خیلی درس بخوانید.
با توجه به نرخ تورم در کشور ما، برای افرادی که مایل به سرمایهگذاری هستند چه توصیهای دارید؟
گروهی از مردم متأسفانه سطح درآمدیشان بهقدری نیست که منابع مالی مازاد داشته باشند و برای این افراد توصیه مدیریت مالی این است که یا منبع درآمدی جدید برای خودتان ایجاد کنید و یا در مدیریت هزینهتان بازنگری اساسی انجام دهید زیرا اگر منابع مالی مازاد نباشد و اتفاقی پیشبینینشدهای رخ دهد مدیریت آن بسیار سخت است و ممکن است امکان رهایی از آن مشکل مالی محقق نشود.
حالا اگر منابع مالی (چه مقدار کم و چه مقدار زیاد) در دسترس افراد باشد همیشه این نگرانی است که کدام راه جهت سرمایهگذاری بهتر است؟ مخصوصاً در کشور ما که معمولاً نرخ تورم بالا هست تا حدی که افراد پول نقد و یا حتی سپرده بانکی داشته باشند همیشه این نگرانی را دارند که ارزش پول آنها روزبهروز کمتر میشود که البته کاملاً درست است و با توجه به شرایط تورمی، منابع پولی مازاد باید هرچه سریعتر به دارایی تبدیل شود تا این ضرر ناشی از تورم حداقلی شود.
در کشورهایی که دارای بازارهای مالی باثبات و نرخ تورم پایین هستند، معمولاً راه سختی در پیش نیست و درنهایت افراد در بیمه عمر ، صندوقهای بازنشستگی اختیاری و یا در شرکتهایی که در بلندمدت بازدهی خوبی دارند سرمایهگذاری میکنند اگر هم سرمایه بیشتری موجود بود در صندوقهای املاک و مستغلات نیز امکان سرمایهگذاری موفق دارند.
اما در کشورهایی که ثبات کافی در اقتصادشان وجود ندارد همیشه امکان بروز مشکل در تصمیمگیریهای اقتصادی وجود دارد که این مشکل بهخصوص در کوتاهمدت نمایان و باعث ایجاد تنش در زندگی افراد میشود که به دنبال آن اتفاقاً تصمیمگیریهای اشتباه افزایش پیدا میکند و افراد از یک بازار دیگر راهی میشوند که فقط باعث تشویش و استرس بیشتر برای افراد است و معمولاً هم ضرر بیشتری میکنند.
در مورد عملکرد پرتفوی اشخاص حقیقی، پژوهشی در آمریکا انجام و مشخص شد، پرتفوی اشخاصی که تقریباً فراموش کرده بودند دارای چه سهامی هستند بیشترین بازدهی را داشته است یعنی کسانی که کمترین تغییر را در پرتفوی خود دادهاند و بر همین اساس توصیه میشود که باید دید بلندمدت به این مسائل داشته باشیم.
به همین جهت توصیه اول این است که برای دوری از استرس بیهوده، بخش بیشتر دارایی مازاد خود را بهصورت بلندمدت سرمایهگذاری کنیم .
اینکه در بلندمدت در کدام بازار باشیم مسئله بعدی است. در ایران پربازدهترین بازار بلندمدت طبق آمار و اطلاعاتی که موجود است، همین بازار سرمایه است.
همچنین بازار املاک هم همیشه بهعنوان یک بازار جذاب برای مردم مطرح بوده است و در بلندمدت بازدهی خوبی داشته است. راهاندازی صندوقهای املاک و مستغلات در بازار سرمایه کشور یک گزینه جذاب برای کسانی است که بخواهند با سرمایههای کمتر و در وضعیت نقدپذیرتر وارد این بازار شوند.
برخی از افراد طرفدار خرید ارز هستند که بنده شخصاً بسیار مخالف این موضوع هستم، زیرا شما با خرید ارز درواقع مستقیماً به اقتصاد کشور مقابل کمک میکنید یعنی اگر فردی برای سرمایهگذاری، دلار خریداری کند همانند این است که به کشور آمریکا وام بدون بهره داده باشد یا وقتی یورو خریداری میکنید به اتحادیه اروپا وام بدون بهره دادهاید، زیرا آنها با چاپ اسکناس قدرت خرید پیدا میکنند.
توصیه بنده به اشخاصی که خواهان سرمایهگذاری در ارز هستند، این است که سراغ سرمایهگذاریهایی که مستقیماً به ارز وابستگی دارند بروند مثل کالاهای صادراتی و یا خرید سهام شرکتهایی که بخش عمدهای از محصولاتشان را صادر میکنند، چون درآمد آنها ارزی است و اگر دلار گران شود ارزش سهام شرکت مذکور هم بالا میرود و این نوع برخورد خیلی شرافتمندانهتر است تا با خرید دلار آرزوی گران شدن آن را داشته باشیم که درنهایت هم خودمان آسیب ببینیم.
اگر سخن ناگفتهای دارید، بهعنوان مطلب پایانی میتوانید با مخاطبهای ماهنامه مطرح بفرمایید.
سخن پایانی بنده نیز باز به نظرم توصیه محسوب میشود، اگر مشاهده کردید که بازارهای دارایی بیثبات هستند، به دنبال حداکثر کردن سود نروید بلکه به دنبال استراتژی حداقل کردن پشیمانی باشید و بهترین راه این است که همه سرمایه خود را در یک نوع دارایی یا یک بازار سرمایهگذاری نکنید و بهقولمعروف همه تخممرغها را در یک سبد قرار ندهید، زیرا ناراحتی ناشی از پشیمانی خیلی زیاد است و تمام خوشیهای بهدستآمده را از بین میبرد.