خانه گپ‌و‌گفت آشنایی با اساتید مالی كشور دانشجویان می‌توانند از فرصت تحصیل در دانشگاه‌ها برای ارتقای سطح سواد خود نهایت استفاده را ببرند
دانشجویان می‌توانند از فرصت تحصیل در دانشگاه‌ها برای ارتقای سطح سواد خود نهایت استفاده را ببرند

دانشجویان می‌توانند از فرصت تحصیل در دانشگاه‌ها برای ارتقای سطح سواد خود نهایت استفاده را ببرند


عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در گفتگو با «ماهنامه بورس» تأکید کرد

دانشجویان می‌توانند از فرصت تحصیل در دانشگاه‌ها برای ارتقای سطح سواد خود نهایت استفاده را ببرند

ماهنامه «بورس» در این شماره به سراغ آقای دکتر محمدعلی دهقان دهنوی، یکی از اساتید موفق دانشگاه علامه طباطبایی رفته است. عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در این گفتگو با اشاره به مسیر تحصیلی و شغلی که طی کرده است و همچنین مروری بر خاطرات تلخ و شیرین گذشته، چالش‌هایی را که در این مسیر داشته برایمان بازگو می‌کند. وی بر این باور است که در حال حاضر دانشجویان باید تمرکز بیشتری بر «مطالعه کردن» داشته باشند، زیرا هیچ کاری جز این به ارتقای سطح سواد آنها کمک نخواهد کرد.
ایشان علاوه بر عضویت هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، سالیان بسیاری نیز در حوزه‌های مختلف فعالیت اجرایی‌ داشته‌اند که می‌توان به ریاست سازمان بورس و اوراق بهادار و همچنین معاونت اقتصادی وزارت امور اقتصادی و دارایی اشاره کرد. وی معتقد است در اوایل سال ۱۳۹۹ با توجه به تقاضایی که وجود داشت، اگر حداقل بنگاه‌هایی که مدیریت آنها با دولت می‌باشد مکلف به انجام صرف سهام با سلب حق تقدم می‌شدند، شاهد این مقدار ریزش در آن سال نبودیم. بخش اول از این گفتگوی دو قسمتی را در ادامه خواهید خواند.

آقای دکتر دهقان دهنوی به‌عنوان نخستین پرسش، راجع به مسیر تحصیلی خود برایمان بفرمایید.
بنده در مقطع دبیرستان در رشته علوم تجربی تحصیل کردم. اگرچه هیچ علاقه‌ای به تحصیل در حوزه علوم تجربی نداشتم اما اکثر خانواده‌ها در آن سال‌ها علاقه داشتند که فرزندانشان در آینده پزشک شوند و خانواده بنده هم از این موضوع مستثنی نبودند. ناگفته نماند برای قبولی در کنکور و رشته پزشکی نیز تلاش چندانی نکردم.
پس‌ازآن، با بررسی‌هایی که در سال آخر دوره متوسطه داشتم به رشته اقتصاد علاقه‌مند شده و به سراغ آن رفتم. به خاطر دارم در آن زمان هنوز امکان تحصیل در رشته علوم انسانی برای افرادی که دیپلم رشته علوم تجربی داشتند وجود نداشت و بنده فقط می‌توانستم رشته اقتصاد کشاورزی را از رشته‌های زیرمجموعه رشته علوم تجربی انتخاب کنم تا به‌نوعی با حوزه اقتصاد هم همخوانی داشته باشد. به همین دلیل، برای تحصیلات مقطع کارشناسی وارد دانشگاه شهید باهنر کرمان شدم و در همین رشته تحصیل کردم.
بعد از اتمام دوره کارشناسی، برای تحصیلات مقطع کارشناسی ارشد نیز در همان رشته آزمون ورودی دادم و خوشبختانه با وجود اینکه کنکورهای آن زمان بسیار دشوار بودند در دانشگاه تربیت مدرس قبول شدم و نهایتاً تحصیلاتم در این مقطع، در سال ۱۳۸۲ به اتمام رسید.
در سال ۱۳۸۵ نیز در آزمون دکتری علوم اقتصادی شرکت کردم و با موفقیت در این آزمون، تحصیل در مقطع دکتری را مجدداً در دانشگاه تربیت مدرس آغاز کردم و در سال ۱۳۹۰ از رساله دکترای خودم در رشته علوم اقتصادی، گرایش اقتصاد صنعتی و با عنوان “ساختار و عملکرد صنعت بانکداری ایران” دفاع کردم.

دلیل ورودتان به حوزه مالی و از مسیر شغلی‌تان برایمان بگویید.
اصولاً اقتصاد مالی به‌عنوان یکی از زیرشاخه‌های علم اقتصاد، یکی از مسیرهای ورود افراد به حوزه مالی در کسوت علمی و تحقیقی است. برای من علاوه بر علاقه شخصی، مساعدت یکی از اساتیدم، به نام آقای دکتر نوروز کهزادی نیز مزید بر علت شد. ایشان در دوره کارشناسی ارشد به ما اقتصاد خرد درس می‌دادند همچنین استاد راهنمای پایان‌نامه بنده هم بودند، علاوه بر تدریس در دانشگاه، ایشان همچنین مدیرعامل وقت بانک توسعه صادرات ایران نیز بودند.
در آن سال‌ها اگرچه بانک توسعه صادرات دارای شعبات کمتری نسبت به سایر بانک‌ها بود، اما ازآنجاکه آقای دکتر کهزادی شخصیت علمی‌ای داشتند، علاقه‌مند به تقویت واحد تحقیق و توسعه بودند. در همین رابطه، ایشان از بنده دعوت کردند که در واحد تحقیق و توسعه بانک توسعه صادرات با آنها همکاری کنم و عملاً از سال ۱۳۸۲ فعالیتم در این بانک آغاز شد.
ورود در فضای تحقیق و توسعه یک بانک و آن هم از نوع بانک‌های تخصصی و توسعه‌ای، دریچه‌های جدیدی برای من گشود و فرصت‌هایی فراهم کرد که بیشتر در شاخه اقتصاد مالی و بانکداری پیش بروم و عملاً مسیر تحصیلی و شغلی‌ام هم‌جهت شدند.
به‌عنوان مثال، به خاطر دارم در نخستین روزهای شروع کارم در آنجا مسئول اداره تحقیق و توسعه بانک توسعه صادرات ایران از بنده خواستند که راجع به راه‌اندازی و تأسیس شعبات بانک توسعه صادرات در کشور سوریه بررسی‌های لازم را انجام دهم، چراکه در سفرهای ریاست‌جمهورهای وقت دو کشور، این پیشنهاد داده شده بود و دولت نیز انجام این کار را به بانک توسعه صادرات محول کرده بود.
در آن زمان، مسئله اصلی عدم وجود آمار و اطلاعات موردنیاز بود، زیرا محتوای اینترنت جهت کسب اطلاعات موردنیاز برخلاف این روزها چندان وسیع و غنی نبود. از طرفی، کشور سوریه هم ازلحاظ انتشار اطلاعات در محیط وب، اصلاً وضعیت چندان مناسبی نداشت که باعث شده بود انجام این کار مشکل‌تر شود.
ازآنجاکه اطلاعات بنده راجع به کشور سوریه به حدوداً ۵ تا ۶ صفحه آن‌هم به‌صورت کلی محدود می‌شد، متوسل به کسب اطلاعات از روش‌های دیگر شدم( مثلاً یک دانشجوی سوری‌الاصل در دانشگاه شهید مدرس مشغول تحصیل بود و بنده ساعت‌ها با ایشان در مورد کشور سوریه صحبت می‌کردم و اطلاعات خوبی هم به دست آوردم). درنهایت نیز اگرچه با کمبود منابع اطلاعاتی مواجه بودم اما توانستم گزارش نسبتاً کاملی با اتکا به یک مدل تحلیل بر اساس عواملی تعیین‌کننده برای انتخاب شعب خارجی بانک‌ها بود تهیه کنم.

به‌عنوان یکی از بنیان‌گذاران موضوع مدیریت ریسک که حوزه بسیار بااهمیتی است، لطفاً بفرمایید دقیقاً چه شد که به تحقیق در این حوزه پرداختید؟
شروع این ماجرا از یک پروژه تحقیقاتی در زمینه رتبه‌بندی اعتباری بود که در بانک توسعه صادرات ایران به من محول شد. چون در آن زمان اصولاً هیچ نوع شرکت رتبه‌بندی در ایران وجود نداشت و بانک‌های کشور نیز چندان با مفاهیم مدیریت ریسک و روش‌های رتبه‌بندی اعتباری آشنایی نداشتند. در قالب این پروژه تحقیقاتی، من با توجه به اطلاعات و مدل‌های موجود(مدل‌های تحلیل ممیز، رگرسیونی، شبکه عصبی مصنوعی، لاجیت و …) گزارش مفصلی تهیه کردم که موردتوجه مدیرعامل و هیئت مدیره وقت بانک قرار گرفت.
با این کار، جرقه‌ای زده شد تا بحث ریسک در بانک‌ بیشتر موردتوجه قرار گیرد، بعد از تهیه این گزارش، تشکیل مدیریت ریسک در دستور کار قرار گرفت و نهایتاً در سال ۱۳۸۴ با موافقت اعضای هیئت مدیره، ساختار سازمانی اداره ریسک برای اولین در نظام بانکی کشور در بانک توسعه صادرات ایران تشکیل شد. البته با توجه به کمبود نیروی متخصص، عملاً واحد تحقیق و توسعه بانک به اداره مدیریت ریسک تبدیل شد که مسئولیت بخش ریسک اعتباری در این اداره را به بنده سپردند.
همکاری بنده با بانک توسعه صادرات تا اواسط سال ۱۳۸۵ ‌به طول انجامید و بعد از آن با توجه به شروع تحصیل در دوره دکتری، از بانک جدا شدم. تا زمانی که آقای دکتر مظاهری به سمت مدیرعاملی این بانک منصوب شدند و ازآنجاکه هدف ایشان توسعه ساختار بانک بود، تصمیم گرفتند که واحد تحقیق و توسعه مجدداً به‌صورت مستقل شروع به کار کند. لذا از سوی بانک مجدداً از من دعوت شد تا فعالیتم را به‌صورت تمام‌وقت از سر بگیرم و اداره تحقیق و توسعه را مجدداً راه‌اندازی کنم.
همکاری من با بانک توسعه صادرات با یک میز و صندلی در گوشه‌ای از اداره تشکیلات و روش‌ها و با عنوان اداره تحقیق و توسعه دوباره شروع شد. تا چند ماه با همین ساختار یک اداره‌ی تک نفره کار را پیش بردم و به‌مرور نیروهای جدید به خدمت گرفتیم. این ساختار کوچک خیلی خوب در دل بانک برای خود جا باز کرد و تا سال ۱۳۹۱ که من آنجا بودم، تبدیل به مرکز پژوهش و آموزش بانک توسعه صادرات شد که ۶ اداره نیز در ذیل این مرکز ایجاد شده بود. ۳ اداره آن مرتبط با حوزه پژوهش و زیر نظر من به‌عنوان معاون مرکز پژوهش و آموزش اداره می‌شد. در این دوره، با مطالعاتی که در زمینه‌های مختلف حوزه مالی، همچنین موضوعات پژوهشی‌ای که به اداره ما ارجاع می‌دادند و جنبه مدیریتی داشتند (مانند تجدید ساختار بانک، برنامه‌ریزی استراتژی بانک، ارزیابی عملکرد کارکنان بانک و …) مسیر تحصیلی و شغلی من بیش‌ازپیش درهم‌آمیخته می‌شد و البته حوزه ریسک به‌عنوان یکی از اولین حوزه‌های تحقیقی من در صنعت بانکداری کماکان موردتوجه و علاقه‌ام بود و بعداً هم نه تنها در حوزه بانکداری بلکه در حوزه بازارهای مالی نیز به تحقیق و کسب علم در این زمینه پرداختم.

آقای دکتر لطفاً بفرمایید در بحث علمی و عملیاتی کدام حوزه کاری بیشترین کمک را به شما کرده است؟
وارد شدن بنده به حوزه مدیریت ریسک علاوه بر اینکه به دانش بانکداری‌ام افزود، باعث شد تا با فضای جدید بازارهای مالی هم بیشتر آشنا شوم چون موضوع ریسک از مباحث بسیار پیشرفته در حوزه مالی محسوب می‌شود، وقتی وارد مبحث ریسک ابزارهای مالی جدید می‌شوید با بسیاری از مباحث پیشرفته سروکار دارید و از آنها هم مطلع می‌شوید. حلقه اتصال بنده به بازارهای مالی در بحث علمی همین مدیریت حوزه ریسک بود. در بحث عملیاتی و اجرایی هم به نظرم اداره تحقیق و توسعه فرصت مغتنمی برای من بود که هم با طیف گسترده‌تری از موضوعات علمی در حوزه بانکداری چه در زمینه اقتصاد و چه در حوزه‌های مالی، مدیریت، حسابداری و بانکداری بین‌الملل و فناوری اطلاعات آشنا شوم. در کنار این آشنایی، هم‌راستا شدن مسیر تحصیلی و رساله‌ای که در حوزه صنعت بانکداری نوشتم فرصتی برای من بود تا در زمینه‌های تخصصی خودم عمیق‌تر شوم.

چه شد که به ادامه تحصیل در مقطع دکتری علاقه‌مند شدید؟
همیشه بعد از اتمام دوره ارشد، آرزوی ادامه تحصیل را داشتم ولی به دلیل مشغله کاری، کمتر فرصت اقدام پیش می‌آمد. تا در اواخر سال ۱۳۸۴، یکی از همکاران به بنده اطلاع داد که ثبت‌نام آزمون دکتری آغاز شده و من را هم ترغیب کردند که در این آزمون شرکت کنم. در آن زمان هریک از دانشگاه‌ها به‌صورت جداگانه و مجزا آزمون برگزار می‌کردند. من و همکارم تصمیم گرفتیم که در آزمون رشته علوم اقتصادی در دانشگاه تربیت مدرس شرکت کنیم. به خاطر دارم که دانشگاه تربیت مدرس ۲مرحله آزمون داشت که در نوبت اول آزمون زبان انگلیسی برگزار می‌کردند و اگر داوطلب در این آزمون نمره قبولی را کسب می‌کرد، می‌توانست به مرحله دوم یعنی آزمون کتبی راه پیدا کند و بعدازآن نیز مصاحبه انجام می‌شد تا به‌عنوان دانشجو در دانشگاه تربیت مدرس پذیرش شود. نکته جالب این بود که همکاری که مشوق بنده جهت ثبت‌نام در آن آزمون بود، نتوانست نمره قبولی آزمون زبان انگلیسی را کسب کند و از همراهی من جا ماند. اما من خوشبختانه بعد از قبولی در آزمون زبان انگلیسی، رتبه خوبی در آزمون تخصصی و مصاحبه کسب کردم و با رتبه ۲ وارد این رشته شدم و عملاً از مهرماه سال ۱۳۸۵ تحصیلات مقطع دکترای خود را در دانشگاه تربیت مدرس و رشته علوم اقتصادی آغاز کردم.

آقای دکتر عنوان رساله دکترای خود را چگونه و با چه رویکردی انتخاب کردید؟
در دکترا ۲ گرایش وجود دارد که گرایش اصلی یا اول بنده اقتصاد صنعتی و گرایش فرعی یا دوم گرایش اقتصاد پولی بود. ازآنجاکه سابقه فعالیت در حوزه بانکداری را داشتم، نظر من به سمت مطالعاتی جذب شد که در حوزه اقتصاد صنعتی در مورد بانک‌ها وجود داشت.
یک سؤال اساسی که در تحقیقات این حوزه مطرح می‌شد در مورد عامل اصلی تعیین‌کننده عملکرد بانک‌ها بود که برای پاسخ این سؤال ۲ فرضیه مطرح شده بود. عده‌ای اعتقاد داشتند بانک‌هایی که کاراتر هستند عملکرد بهتر و سودآوری بیشتری دارند و در مقابل عده‌ای نیز معتقد بودند بانک‌هایی که قدرت بازار بهتری دارند یعنی درجاتی از رقابت انحصاری در بازار آنها وجود دارد، موفق‌تر هستند، یعنی عده‌ای عامل درونی و عده‌ای عامل بیرونی (داخل صنعت) بانک‌ها را از اصلی‌ترین عوامل موفقیت می‌دانستند.
با توجه به اینکه در کشورهای مختلف نتیجه‌های گوناگونی به دست آمده بود، بنده این موضوع را برای رساله دکترای خودم انتخاب کردم.
یک سؤال اساسی‌تر نیز مطرح کردم که آیا بانک‌های ایران هدف حداکثر کردن سود را دارند یا خیر؟ چون فرضیه‌ای که در کشورهای دیگر موردپژوهش قرار گرفته بود، به‌صورت پیش‌فرض هدف بانک‌ها را همانند بقیه بنگاه‌های تولیدی، حداکثر کردن سود تلقی می‌کردند در صورتی که اکثر بانک‌های ما دولتی هستند و تحت دستورات و تسهیلات تکلیفی عمل می‌کنند لذا ممکن است این پیش‌فرض در موردشان صدق نکند.
بعد از بررسی‌های که انجام شد به این نتیجه رسیدیم که تقریباً اکثر بانک‌های ما به استثنای ۲ تا ۳ مورد، رفتار حداکثر سازی سود را انجام می‌دهند. بعد در پاسخ به سؤال دوم با این عنوان که کدام عوامل تعیین‌کننده اصلی عملکرد بانک‌ها هستند، به این نتیجه رسیدیم که در ابتدای دهه ۸۰ اصلی‌ترین عامل تعیین‌کننده سودآوری بانک‌ها، کارا بودن بانک‌ها بوده است اما به‌مرور زمان قدرت بازار، عوامل اصلی در بهتر شدن عملکرد بانک‌ها بوده است یعنی بانک‌هایی سودآورتر بودند که سهم بالاتری از بازار بانکی داشتند. این نتایج در همان موقع نشان می‌داد که رقابت بیش‌ازحد بانک‌ها برای به دست آوردن سهم بالاتری از بازار می‌تواند منجر به ناترازی آنها شود.

آقای دکتر چه شد که به سمت تدریس و فعالیت در دانشگاه روی آوردید؟
در سال ۱۳۹۰ از رساله دکترای خودم دفاع کردم و فارغ‌التحصیل شدم اما خیلی علاقه داشتم بتوانم در کسوت عضویت هیئت علمی مسیر علمی خودم را ادامه بدهم از سوی دیگر با گذشت زمان ادامه حضور خودم را در بانک دیگر مفید و مؤثر نمی‌دانستم یا به عبارت دیگر ادامه این مسیر را در راستای علایق خودم نمی‌دیدم لذا در سال ۱۳۹۱ علی‌رغم میل مسئولین ارشد بانک توسعه صادرات ازآنجا استعفا دادم و برای عضویت هیئت علمی دانشگاه اقدام کردم. این فرآیند بیش از ۲ سال به طول انجامید و پس از مدتی که در دانشگاه تربیت مدرس و موسسه عالی آموزش بانکداری تدریس کردم، نهایتاً سال ۱۳۹۳ در دانشگاه علامه طباطبایی جذب شدم.

اگر خاطره‌ جالبی در این مورد دارید، خوشحال می‌شویم با ما در میان بگذارید.
فهرست اعلامی دانشگاه علامه طباطبایی برای جذب هیئت علمی در رشته اقتصاد برای آن سال شامل ۵ نفر دکترای اقتصاد با تخصص‌های مختلف بود که یکی از آنها هم تخصص پول و بانکداری بود. بنده با توجه به موضوع رساله دکترای خود و تجربه‌ای که از کار در سیستم بانکی به دست آورده بودم بسیار مایل بودم که به‌عنوان اولویت اولم، این گرایش را انتخاب کنم و بعد از انتخاب این گرایش منتظر دعوت جهت انجام مصاحبه بودم.
وقتی در محل مصاحبه حاضر شدم، با توجه به اینکه بسیاری از اساتید حوزه اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی از قبل می‌شناختم انتظار داشتم با چند نفر از آنها روبرو شوم اما علی‌رغم انتظارم هیچ یک از اعضای تیم مصاحبه، اساتید اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی نبودند. وقتی با تعجب من روبرو شدند به من توضیح دادند که آن تخصص پول و بانکداری که بنده انتخاب کرده بودم، درخواست دانشکده مدیریت و حسابداری بوده است که در دفترچه به این موضوع اشاره نشده بود و بنابراین تیم مصاحبه، اعضای هیئت علمی گروه بانکداری اسلامی و گروه حسابداری بودند .
نکته جالب بعدی این بود که تدریس رشته بانکداری اسلامی در این دانشگاه تازه شروع شده بود و اگرچه در همه دانشگاه‌هایی که شروع به پذیرش دانشجو برای این رشته کرده بودند، رشته مذکور زیرمجموعه دانشکده اقتصاد قرارگرفته بود اما در دانشگاه علامه طباطبایی بنا به دلایلی این رشته زیرمجموعه دانشکده مدیریت و حسابداری بود و متوجه شدم بنده را هم جهت تدریس در گروه بانکداری اسلامی دعوت کرده بودند.

چه شد که بعداً این گروه به گروه مالی و بانکداری تغییر نام داد؟
در سال ۱۳۹۴ وقتی تیم مدیریتی دانشگاه عوض شد، به دانشکده مدیریت و حسابداری اعلام شد که گروه بانکداری اسلامی مصوبه هیئت امناء برای تأسیس ندارد و رئیس قبلی دانشگاه با نظر شخصی خودش این گروه را تشکیل داده بود. به همین دلیل این گروه منحل شد و رشته بانکداری اسلامی و اساتید این رشته را که بنده هم جزء آنها بودم به گروه حسابداری انتقال دادند.
بعد از این جابجایی، دانشکده اقتصاد و دانشکده حقوق هرکدام مدعی شدند که رشته بانکداری اسلامی به حوزه آنها مربوط می‌شود و باید به آن دانشکده‌ها منتقل شود، در همین رابطه رئیس دانشکده مدیریت و حسابداری از بنده خواستند این موضوع را در دانشگاه‌های مطرح دنیا بررسی تطبیقی کنم. بررسی‌های نشان داد که اکثر رشته‌های مرتبط با بانکداری زیرمجموعه گروه مالی هستند و در دانشکده‌هایی با عناوین مالی، یا کسب‌وکار و یا مدیریت قرار دارند. وقتی این بررسی‌های تطبیقی در هیئت‌رئیسه دانشگاه ارائه شد، موردقبول واقع قرار گرفت و مصوب شد که دو رشته بانکداری اسلامی و مالی گروه حسابداری منفک و گروه جدید با عنوان گروه مالی و بانکداری تأسیس شود.
بدین ترتیب گروه مالی و بانکداری تشکیل و بنده به‌عنوان اولین مدیر گروه انتخاب شدم. در آن زمان از رشته مالی فقط یک دوره کارشناسی ارشد مدیریت مالی باقی مانده بود ولی در مدتی که من مدیر گروه بودم موفق شدیم به‌مرور دکترای مدیریت مالی هم که چند سالی بود دانشجو پذیرش نمی‌کرد را البته با عنوان دکترای مالی احیا کنیم همچنین بعدازآن کارشناسی مالی هم اضافه شد و رشته مدیریت مالی را هم به رشته مالی با دو گرایش‌ بانکداری و مهندسی مالی تبدیل کردیم و خوشبختانه الان گروه مالی و بانکداری دانشگاه علامه طباطبایی یکی از بهترین مراکز آموزش دانش مالی و بانکداری در کشور است و همیشه در بین اولویت‌های اول انتخابی داوطلبان مقاطع کارشناسی ارشد و دکترای مالی قرار دارد.

بفرمایید که چرا مجدداً از حوزه آموزش و دانشگاه به فعالیت‌های اجرایی روی آوردید؟
در سال ۱۳۹۶ احساس کردم می‌بایست تغییری در مسیر زندگی خودم داشته باشم، به‌خصوص علاقه‌مند بودم در جایگاهی قرار بگیرم که بتوانم این آموخته‌هایم را به کار بگیرم و آنچه را که احساس می‌کنم (روش‌ها، سیاست‌ها و رویه‌ها) بهتر، علمی‌تری و صحیح‌تر است را به کار گیرم و در یک جایگاه اجرایی از آنها استفاده کنم. این فرصت وقتی فراهم شد که از بنده دعوت کردند که در یکی از بانک‌ها عضو هیئت مدیره شوم که به نظر خودم هم موقعیت و فرصت خوبی بود زیرا هم تجربه کار در بانک را داشتم و هم حوزه‌ای بود که در آن تدریس کرده بودم. آقای دکتر طیب‌نیا وزیر وقت امور اقتصادی و دارایی نیز رزومه بنده را دیده بودند و نظر مثبت داشتند. درنهایت بنده به‌عنوان هیئت مدیره بانک مسکن منصوب و از دانشگاه مأمور به بانک مسکن شدم و از مرداد ۱۳۹۶ تا اسفند سال ۱۳۹۷ حدود ۲۰ ماه در آنجا فعالیت کردم.

آقای دکتر در صحبت‌هایتان فرمودید به مدت ۲۰ ماه از دانشگاه به بانک مسکن مأمور شده‌اید، چه ارزیابی‌ای از عملکرد خودتان در آن روزها دارید؟
شاید بهتر باشد که دیگران، عملکردم را ارزیابی و نقد کنند. اما سعی من در این دوره ۲۰ ماهه این بود که اصول علمی بانکداری را در رفتار و تصمیمات خودم به کار بگیرم و تلاش کنم که چنین رویکرد و نگاهی را در بانک نیز حاکم کنم.
به‌طور مثال همان‌طور که می‌دانیم یکی از وظایف اعضای هیئت مدیره تصویب طرح‌هایی است که مطرح شده و برای بررسی اولیه هرکدام از این طرح‌ها، کمیته‌های مختلفی وجود دارد که با توجه به تخصص اعضای هیئت مدیره، هرکدام از این اعضا جداگانه عضو کمیته‌های مرتبط با تخصص خود هستند که بعد از بررسی اولیه طرح، در نهایت طرح مذکور به تصویب همه اعضای هیئت مدیره می‌رسد.
متأسفانه رسم نانوشته‌ای یا یک رودربایستی وجود داشت بر این اساس که اعضای هیئت مدیره سعی می‌کردند دخالتی در تصمیمات اخذشده در دیگر کمیته‌ها نکنند یا به‌نوعی به حوزه‌های تحت نظر اعضای دیگر وارد نشوند و متقابلاً هم چنین چیزی را انتظار داشتند.
من خدمت دوستان همکار خودم در هیئت مدیره علناً بیان کردم که اگر شما در حوزه‌هایی که زیر نظر بنده است، دخالت نمی‌کنید ولی من در حوزه‌های مرتبط با تصمیم‌گیری‌های شما وارد می‌شوم و نظرم را خیلی صریح عرض می‌کنم، چون بنده به‌عنوان هیئت مدیره وظیفه مشارکت در مدیریت این بانک را دارم و شاید به‌صورت تخصصی در حوزه‌هایی که عضو کمیته‌شان هستم با دقت بیشتری نظر بدهم ولی در حوزه‌های شما هم نمی‌توانم بی‌تفاوت باشم و چشم‌پوشی کنم و آنچه احساس می‌کنم بهتر است را می‌گویم.
در ابتدا این رفتار شاید برای بقیه اعضا خوشایند نبود ولی به‌مرور این رسم نهادینه شد و دلیلشم این بود که ورود بنده در دیگر حوزه‌ها از جنس کارشکنی و مزاحمت نبود بلکه از جنس هم‌فکری و کمک کردن برای اصلاح و بهتر شدن کار بود. درواقع ایرادی نمی‌گرفتم مگر اینکه برای اصلاح موضوع مطرح‌شده، راهکاری داشته باشم. این رفتار به‌تدریج مورد استقبال بقیه اعضا هم قرار گرفت و جوّ سازنده و مفیدی در بانک هم در سطح هیئت مدیره و هم در سطح کمیته‌های زیر نظر هیئت مدیره ایجاد شد زیرا جلسات هیئت مدیره به جلسات هم‌افزایی و نشست‌های مثبتی تبدیل شد که تجربه بسیار مفیدی برای بنده بود.

آقای دکتر از چگونگی راهیابی خود به وزارت امور اقتصادی و دارایی و کار در آنجا بگویید.
وقتی آقای دکتر دژپسند به‌عنوان وزیر امور اقتصادی و دارایی منصوب شدند با توجه به شناختی که از بنده در بانک توسعه صادرات (در برهه‌ای از زمان وقتی بنده در بانک توسعه صادرات بودم، ایشان هم به‌عنوان مشاور مدیرعامل در آنجا مشغول بودند) داشتند، بنده را فراخواندند و فرمودند آقای دکتر میر شجاعیان که معاونت وقت اقتصادی وزارت امور اقتصادی و دارایی را بر عهده داشتند، به بانک جهانی به‌عنوان نماینده ایران مأمور شده است و قرار است شما جایگزین ایشان شوید. جای هیچ صحبتی باقی نماند و قرار شد از چند روز دیگر شروع به کار کنم، حتی تأکید کردند منتظر حکم نباشم و هرچه سریع‌تر شروع کنم. به یاد دارم۲۰اسفندماه بود و از بنده خواستند در مورد ارز ترجیحی گزارش کاملی تهیه کنم. دستور دادند کارمندان معاونت اقتصادی هم با بنده در ارتباط باشند (حکم بنده رسماً از ۱۸فروردین امضاء شد).
گزارش را با همکاری مدیران معاونت اقتصادی آماده کردیم با این محتوا که تخصیص ارز ترجیحی اشتباه است ولی حذف یکباره آن می‌تواند پیامدهای نامطلوبی برای جامعه داشته باشد و شوک‌های بزرگی وارد کند. پیشنهاد دادیم به‌صورت مورد به موردبررسی و تصمیم‌گیری شود ازجمله پیشنهاد حذف برخی از گروه‌های مشمول در همان سال و برخی دیگر برای سالهای بعد و تحت تدابیر مشخص را ارائه دادیم. شاید درنهایت همه بندهای تصمیماتی که ما پیشنهاد داده بودیم، عملی نشد ولی شاکله اصلی همان بود و همانطور که شاهد بودیم با کمترین شوک این تصمیم بزرگ اتفاق افتاد.
ماهیت معاون امور اقتصادی عملاً درگیر شدن در نظام سیاست‌گذاری کلان کشور به نحو بسیار گسترده بود و علاوه بر این به دلیل قرابت فکری و اعتمادی که آقای دکتر دژپسند به بنده داشتند در بسیاری از جلسات در سطح وزرا، نیز بنده به‌جای ایشان شرکت می‌کردم و این باعث می‌شد در این ۲۱ ماه که در این سمت فعالیت داشتم شناخت وسیعی نسبت به موضوعات سیاست‌گذاری اقتصادی در کشور پیدا کنم.

جراید آن زمان را که بررسی می‌کردیم متوجه شدیم در برهه‌ای از زمان به تیم مدیریتی شما در خصوص بهبود فضای کسب‌وکار ایراداتی وارد کرده بودند، لطفاً به‌طور ویژه راجع به این طرح که بسیار هم مفید بود بگویید.
یکی از موضوعاتی که سیاست‌گذاری آن با مجموعه تحت مدیریت بنده بود، حوزه بهبود فضای کسب‌وکار بود. به این نتیجه رسیده بودم حوزه مذکور بسیار مهم است و می‌توانم اینجا خیلی مؤثر باشم. درنتیجه روی این موضوع متمرکز شدم و آن را به یکی از موضوعات سطح بالای سیاست‌گذاری تبدیل کردم و سعی می‌کردم به طرق مختلف با این کم‌کاری دستگاه‌ها در این حوزه برخورد کنم تا حدی که ۲ بار اسامی دستگاه‌هایی که همکاری لازم در این خصوص نداشتند را رسانه‌ای کردم که اقدامی بی‌سابقه بود زیرا تابحال در دولت‌های قبلی این اتفاق رخ نداده بود که مثلاً بخشی از دولت علیه بخشی دیگر از همان دولت مصاحبه کند.
طبعاً دستگاه‌های اجرایی هم سعی می‌کردند در مسیر ما سنگ‌اندازی و مانع‌تراشی کنند. به‌عنوان مثال برای رفع برخی کمبودهای قانونی در مسیر فعالیت‌مان لایحه را تنظیم کردیم و به دولت دادیم از گوشه و کنار خیلی‌ها به این لایحه ایراد گرفتند و متوجه شدیم که سعی دارند این لایحه را کم‌وزیاد کنند، می‌دانستیم که اگر این اتفاق رخ دهد این لایحه ناقص و عقیم می‌شود. با ترفندی امضای چند تن از اعضای دولت را گرفتیم و به‌عنوان لایحه مصوب به مجلس ارسال کردیم، از قبل هم در مجلس نظر مثبت نماینده‌ها را گرفته بودیم و این طرح خیلی زود با کمترین تغییرات تصویب شد، موقعی که به شورای نگهبان ارسال شد به خاطر دارم که چهار وزیر و یک معاون ریاست جمهوری جداگانه نامه به شورای نگهبان نوشتند و در آن ذکر کردند این لایحه از مسیر قانونی عبور نکرده و مورد تأیید هیئت دولت نیست و تبعات زیادی دارد و عجیب‌تر از آن این بود که متن ۵ نامه دقیقاً مشابه هم بود و مشخص بود که گروهی مأمور این کار شده بودند و نامه‌ها را به‌صورت جداگانه در کارتابل وزرا قرار داده بودند و با توجه به اعتمادی که وزرا به دستگاه خود داشتند آن را امضا کرده بودند و باعث شده بود شورای نگهبان آن لایحه را رد کند، ولی ما عقب‌نشینی نکردیم و دوباره پیش نماینده‌های مجلس رفتیم و از آنها خواستیم همان لایحه را به‌صورت طرح در صحن مجلس مطرح کنند که بسیار هم بهتر شد زیرا بندهای دیگری هم به طرح اضافه کردیم.
طرح در مجلس تصویب شد و ابلاغ شد. بسیاری از سدها را شکسته شد و باعث شد بسیاری از مجوزها از حالت انحصاری خارج شود و این یعنی پیشرفت بسیاری در این حوزه رخ داده است هرچند هنوز هم تا وضع مطلوب فاصله بسیار زیادی داریم ولی گام های خوبی برداشته شد.

آقای دکتر ایده و یا طرحی داشته‌اید که به نظرتان برای بازار سرمایه خیلی مفید بوده ولی اجرا نشده باشد؟
بله طرحی را پیشنهاد دادم که اتفاقاً تصویب هم شد ولی به علت فاصله زمانی باعث شد آن‌طور که بایدوشاید اجرا نشود که در ادامه توضیح می‌دهم. شاخص در سال ۱۳۹۸ رشد خیلی خوبی داشت، در دیدار نوروزی سال ۱۳۹۹ در وزارت امور اقتصادی و دارایی بنده عرض کردم که بازار سرمایه فرصت بسیار مناسبی است و اعتمادی که مردم به این بازار دارند باعث می‌شود بستر حمایت از تولید نیز آماده‌تر شود و باید نسبت به این تقاضایی که در میان عموم مردم شکل گرفته است با تقویت عرضه پاسخ مناسبی بدهیم و یکی از این راه‌ها صرف سهام است یعنی بنگاه‌ها توانایی فروش سهام خود را داشته باشند و چون امکان اجبار بنگاه‌های خصوصی وجود ندارد حداقل بنگاه‌هایی که مدیریت آن با دولت می‌باشد را مکلف به‌صرف سهام با سلب حق تقدم بکنیم.
آقای وزیر مستقیماً بنده را مسئول پیگیری این موضوع کردند بلافاصله طرحی را با مشورت سازمان بورس و اوراق بهادار و برخی اساتید دانشگاه آماده کردیم. با مشورتی که با آقای دکتر دژپسند داشتم قرار شد این طرح در جلسه سران ۳ قوه مطرح شود. طرح را ارسال کردیم و در جلسه مطرح شد ولی چون نیاز به بررسی بیشتر تشخیص داده شد، در یک جلسه این موضوع به جمع‌بندی نهایی نرسید و قرار شد در جلسه بعدی هم در دستور کار قرار گیرد.
با توجه به اینکه انتخابات مجلس انجام‌ شده بود و می‌بایست رئیس مجلس تغییر می‌کرد، فاصله این دو جلسه زیاد شد، چون در جلسه اول آقای دکتر لاریجانی به‌عنوان رئیس مجلس شورای اسلامی در جلسه شرکت کرده بودند و در جلسه بعدی آقای دکتر قالیباف به‌عنوان رئیس مجلس شورای اسلامی در جلسه شرکت کردند، برخی موضوعات مجدداً بازگو شد که در نهایت نظر ایشان هم نسبت به این طرح مثبت بود و پیشنهاد دادند خیلی سریع در مجلس مطرح و تصویب شود.
اواسط مرداد ۱۳۹۹ ما برای دفاع از این طرح در مجلس حاضر شدیم و با تعداد بالا این طرح رأی آورد، یعنی قانون تصویب شد و بعد از ۲ الی ۳ هفته هم ابلاغ شد، ولی زمان گذشته بود، زیرا اگر این قانون اوایل سال تصویب‌شده بود برای تقویت عرضه سهام راهکار مناسبی بود ولی در تابستان دیگر نیازی به تقویت عرضه سهام وجود نداشت.

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *