تبیین ابعاد مختلف ارتقای سواد مالی و چند و چون تحقق آن
سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی با هدف شکلدهی به پارادایم اقتصادی آینده کشور ابلاغ و در جریان آن بخش خصوصی محور اقتصاد و رشد و توسعه کشور معرفی شد. در این سیاستها توجه ویژهای به این نکته شد که مردم با تشویق به پسانداز و سرمایهگذاری در واگذاری بنگاههای اقتصادی دولتی و نیز ایجاد بنگاههای جدید، مشارکت گستردهای داشته باشند. بهعبارت دیگر خصوصیسازی همراه با مردم سالاری اقتصادی باشد و از انحصار و تمرکز ثروت جلوگیری شود. از نظر اقتصاددانان، در راستای تحقق مردمسالاری اقتصادی و فراهمسازی زمینه حضور مؤثر مردم در فعالیتهای اقتصادی آموزش آنها نخستین گام مؤثر است و از این منظر آموزش و ارتقای سواد مالی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
در این شماره از ماهنامه« بورس» با توجه به اهمیت موضوع آموزش، در یک پرونده ویژه به موضوعاتی چون اهمیت توسعه سواد مالی، تأثیر ارتقای سواد مالی بر بازار سرمایه و مراحل اصولی اجرای هدفمند توسعه سواد مالی بر پایه تجربیات کشورهای موفق پرداخته شده است. در خلال این نوشتار از نقطهنظرات دکتر علی رحمانی، استاد دانشگاه الزهرا که نخستین مدیرعاملی بورس اوراق بهادار تهران را در رزومه شغلی خود در بازار سرمایه دارد، دکتر سعید فلاحپور، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و دکتر محمدرضا سیمیاری، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه مالی استفاده شده است.
دکتر علی رحمانی، استاد دانشگاه الزهرا
آقای دکتر رحمانی، همانطور که میدانید بورس تهران طی سالهای اخیر همپای دیگر ارکان بازار سرمایه پروژههای متعددی در حوزه آموزش مباحث مالی تدارک دیده است که یکی از دلایل آن ابلاغ سیاستهای اصل ۴۴ از سوی مقام معظم رهبری و لزوم خصوصیسازی بوده است. آیا آموزش در اجرای بهتر سیاستهای خصوصیسازی نقش داشته و یا دارد؟
واقعیت امر این است که در نگاهی کلی، آموزشهای مالی افراد را قادر میسازد تا از محصولات و مفاهیم مالی و سرمایهگذاری درک بهتری داشته باشند و مهارت لازم برای توسعه سواد مالی یعنی آگاهی از مخاطرات و فرصتهای مالی را توسعه خواهد داد و این موضوع به تصمیمگیری آگاهانهتر در انتخاب خدمات مالی و سرمایهگذاری منجر خواهد شد.
همانگونه که در جملهای منتسب به پیامبر اعظم (ص) آمده است که «ز گهواره تا گور دانش بجویید»، آموزش مالی موضوعی برای تمام طول زندگی است. آموزش مالی مکمل سیاستهای اطلاعرسانی، حمایت از سرمایهگذاران و مشاوره سرمایهگذاری است. مجموعه این سیاستها به توانمندسازی افراد برای اتخاذ تصمیمات بهینه در موقعیتهای مالی منجر خواهد شد و توانمندی بخش خصوصی یکی از اهداف سیاستهای اصل ۴۴ میباشد.
سواد مالی در کشورهای دیگر از چه میزان اهمیتی برخوردار است؟
اگر تحقیقات پیمایشی بینالمللی تارنمای FCA لندن، خزانهداری آمریکا، Dolceta اتحادیه اروپا و OECD را ملاحظه کنید، نشان میدهد که سطح آشنایی عموم مردم با موضوعات مالی و اقتصادی به نسبت پایین است. در اروپا و آمریکا آموزش شهروندان و آشنایی آنها با موضوعات مالی اهمیت فزایندهای یافته است؛ زیرا با نوآوریهای مالی و جهانیشدن، تنوع و پیچیدگی خدمات مالی که ارائه میشود، افزایش قابلتوجهی یافته است. مشکلات جاری در بازار اوراق رهنی که بازارهای سرمایه و اقتصاد کشورهای غربی با آن مواجه هستند، نشان داد که فقدان درک درست از ویژگیهای محصول بهطور کل و ترس سرمایهگذاران نا آگاه چگونه منجر به تشدید نابسامانی بازارها و اثرات شیوع میشود.
اهمیت آموزش مالی خوب در سطح جهانی در بیانیه سفید خط مشی خدمات مالی (۲۰۱۰-۲۰۰۵)، بیانیه سبز خدمات مالی خرد و مصوبه اتحادیه اروپا در مورد سیاست خدمات مالی مورد تأکید قرار گرفته است و کشورهای عضو به تلاش بیشتر برای آگاهی بخشی به خانوارها در مورد مسائل مالی، افزایش مشارکت صنعت مالی در ارتقای سواد مالی و افزایش توانمندسازی و آمادگی خانوارها و حفظ حمایتهای مناسب و کافی از سرمایهگذاران، فرا خوانده شدهاند.
آموزش مالی در گزارش کمیسیون اتحادیه اروپا در مورد «بازار واحد برای اروپای قرن ۲۱» بهعنوان عنصری اساسی معرفی شده است که میتواند اطمینان دهد بازار واحد منافع مستقیمی برای شهروندان این اتحادیه بهخصوص از طریق توانمندسازی آنها در انتخاب بهترین خدمات مالی و نیز درک مبانی پایه مالیه فردی، خواهد داشت.
اهمیت آموزش مالی از بعد دیگری نیز مطرح است. اگر در شرایط فعلی، نفت را سوخت اقتصاد بدانیم، بیتردید صنعت مالی موتور اقتصاد کشور است. این موضوع هم از لحاظ جهانی و جهتگیری کشورهای مختلف بهخصوص در اقتصادهای نوظهور مانند سنگاپور، مالزی، دبی، قطر، کویت و عربستان مشهود است و هم اینکه در شرایط فعلی و با وجود فشارهای آمریکا، صنعت مالی بهعنوان نقطه آسیبپذیر کشور از سوی دشمنان هدف قرار گرفته است.
توسعه علوم دیگر چه تأثیری بر افزایش اهمیت سواد مالی داشته است؟
نوآوری و جهانیسازی به افراد امکان دسترسی به انتخابهای فزاینده محصولات و خدماتی را میدهد که برای تأمین نیازها و شرایط مختلف طراحی شده است. پیشرفتهای تکنولوژی، کانالهای الکترونیکی توزیع محصولات مالی و پرداخت، همگرایی و ادغام بازارهای مالی، تنوع خدمات ارائهشده و روشهای دسترسی را افزایش داده است؛ اما برای بسیاری از شهروندان، این محصولات بهطور ذاتی پیچیده است و ارزیابی عملکرد آینده آن مشکل است. درحالیکه در ایران بعضی افراد در بازارهای جهانی ارز (Forex)، سهام و طلا فعال هستند، بسیاری دیگر از فرصتها و مخاطرات سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار بیاطلاع هستند. عدم تقارن اطلاعاتی بسیار جدی است و حتی بسیاری از محصولات مالی معمول نیز ممکن است برای یک شهروند متوسط که آموزش مالی ندیده و اطلاعات کمی دارد، بسیار پیچیده به نظر برسد.
مردم بهطور روزافزونی درمییابند که به مهارتهای اساسی برای معاملات و درک موضوعات مالی نیاز دارند. آنها آموزشهای مالی را در صورتی که مرتبط با نیازها و علائق آنها باشد، جدی خواهند گرفت.
از بین اقشار مختلف جامعه به نظر شما چه گروهی باید در اولویت قرار داشته باشند؟
اولین گام آگاهی بخشی در بین مردمی است که «نمیدانند که نمیدانند». در آمریکا وقتی پاسخدهندگان به یک پیمایش که به درک خود از موضوعات مالی اطمینان داشتند، ارزیابی شدند، مشخص شد که آگاهی خیلی محدودی دارند. در استرالیا دریک پیمایش، دو سوم از افراد معتقد بودند که سواد مالی دارند، اما فقط یکچهارم آنها مفهوم «بهره مرکب» را میدانستند. در ایران در زمان پذیرهنویسی سهام شرکت بورس اوراق بهادار در برخی فیشهای واریزی قید شده بود که سهام فلان شرکت پذیرفتهشده در بورس خریداری شود. در جامعه بسیاری بهجای اینکه بگویند سهام فلان شرکت بورسی را خریدهاند، میگویند بورس خریدهاند و مردم زیادی از مخاطرات و ریسکهای سرمایهگذاری در سهام اطلاع ندارند و نمیدانند که کارکرد واقعی بورس چیست و تصمیمات برخی از آنها آگاهانه نیست؛ بنابراین نوسانات بعدی قیمت سهام باعث رنجش شدید و خروج افراد از بازار سرمایه میشود و اطمینان عمومی را خدشهدار میکند. هرچند که فقدان مقررات در بعضی از حوزههای بازار سرمایه و نیز نحوه اجرای آن را نمیتوان در توضیح بخشی از این نارضایتیها کتمان کرد. پس در مجموع آموزش افرادی که نمیدانند که نمیدانند باید در اولویت قرار بگیرد.
در طبقهبندیهای علمی، آموزش مالی بر چه اساسی طبقهبندی میشود؟ سازمانها و ارگانهای مختلف در این راستا چقدر نقش دارند؟
آموزش مالی طیف گستردهای از آموزش سپردهگذاری و اخذ تسهیلات تا برنامهریزی برای تأمین مالی هزینههای آموزش فرزندان، جهیزیه، مسکن و خودرو تا انتخاب صندوق مناسب بازنشستگی و طرحهای مکمل بازنشستگی و بیمه عمر، سرمایهگذاری در اوراق مالی و پوشش بیمههای مناسب برای ریسکها را در برمیگیرد.
بنابراین سازمانها و ارگانهای مختلف بخش خصوصی و عمومی باید آموزشهای مالی را ارائه کنند. در بسیاری از کشورهای پیشرفته بانک مرکزی، مقام ناظر بازار سرمایه، بورسها، بانکها، بیمهها، وزارتخانههای اقتصاد، مسکن، آموزش و پرورش، آموزش عالی، انجمنهای حرفهای مالی، حسابداری و حسابرسی آموزشهای مالی را از روشهای سازمانیافته ارائه میکنند.
آموزش سرمایهگذاران امری منسجم و فراگیر است که اجرای موفق آن مستلزم همکاری و تلاش همه متولیان از یک سوی و ایجاد مشوقهای کافی برای آموزشپذیران از سوی دیگر میباشد. در صنعت بورس اوراق بهادار تأکید بر آشنایی عموم مردم با کارکردها، منافع و مخاطرات ابزارها، نهادها و بازار سرمایه است.
یک برنامه آموزشی با کیفیت چه اصولی را ملزم است رعایت کند و اصولاً چه ساختاری باید داشته باشد؟
بر مبنای مطالعات و تجارت دیگر کشورها، به نظر میرسد تدوین اصول برنامههای آموزش بتواند به ذینفعان کمک کند که برنامههای آموزشی را آغاز و اجرا نمایند. این اصول تنوع رویکردها و روشهای موجود برای طراحی یک استراتژی آموزش مالی موفق را در نظر میگیرد و مبنای عمل آینده در بورس خواهد بود.
اصل نخست این است که آموزش مالی باید برای تمام مراحل زندگی و بهصورت مستمر در دسترس باشد و فعالانه ترویج شود که مفهوم همان جمله معروف «ز گهواره تا گور دانش بجوی» را مجسم میکند. بر اساس این اصل، آموزش مالی باید برای طرح چالشهای مالی مرتبط با رویدادهای واقعی در زندگی طیفهای مختلف شهروندان از افراد باتجربه تا جوان و بازنشسته در دسترس باشد. برنامهها باید قابل انطباق با وضعیت مالی شهروندان و سطح درک آنها از مسائل مالی باشد.
اصل دوم این است که برنامههای آموزش مالی باید دقیقاً تأمین نیازهای خاص شهروندان را هدف قرار دهند. بهمنظور دستیابی به این هدف، تحقیق و بررسی پیشین باید در مورد سطح فعلی آگاهی مالی نمونهای از شهروندان انجام شود تا موضوعاتی که بهطور مشخص نیاز به طرح دارند، شناسایی شوند. از طرفی برنامهها باید بهموقع و بهسهولت قابل دسترسی باشد. بر این اساس آموزشهای مالی باید نیازهای خاصی را برآورده سازد. اطمینان از اینکه برنامه به روش جامع ارائه شده است و استفادهکننده در موارد نیاز به آن دسترسی داشته باشد، مهم است.
اصل سوم نیز این است که مردم باید آموزشهای مالی و اقتصادی را در اولین فرصت ممکن فراگیرند و لازم است که آموزش از مدرسه آغاز شود. دولت میتواند در این راستا آموزشهای مالی را بخشی اجباری از سرفصلهای مربوط به دروس مدارس قرار دهد.
اصل چهارم نیز بر این تأکید دارد که طرحهای آموزش مالی باید شامل ابزارهای عمومی باشند که میزان آگاهی از نیاز به ارتقای درک از موضوعات و ریسکهای مالی را افزایش دهد. در واقع لازم است افراد« بداند که نداند»، زیرا بسیاری از مردم اغلب از موضوع فقدان درک کافی نسبت به موضوعات مالی و ریسکهای مالی بیاطلاع هستند. ابزارهایی مانند پرسشنامههای خودارزیابی و شرکت در مسابقات با موضوعهای مالی میتواند این آگاهی را افزایش دهد. در این رابطه شرکتکنندگان بعداً میتوانند به آموزشهای مالی خاص هدایت شوند.
بر اساس اصل پنجم، آموزشهای مالی باید به روش منصفانه، شفاف و بدون سوگیری ارائه شوند و دقت کافی باید صورت گیرد که این آموزش به بهترین نحو به نفع آموزشپذیر است. وقتی آموزش مالی به شکل عمومی ارائه میشود، باید اطمینان حاصل شود که تمایز روشنی بین آموزش مالی عمومی و اطلاعات یا توصیه راجع به یک محصول خاص یا خدمت معین یا مشتری خاص وجود دارد.
طبق اصل ششم، آموزشدهندگان (مدرسان) حوزه مالی باید آموزشهای مناسب دیده باشند و منابعی کافی در اختیار داشته باشند تا قادر باشند برنامههای آموزش مالی را به نحوی موفق و مطمئن ارائه کنند.
مسئله اصلی در توسعه آموزش مالی موفق توانمندسازی کسانی است که آموزش میدهند، یعنی «آموزش مدرسان». تحقق این موضوع مستلزم توسعه مواد آموزشی سودمند و برنامههای بازآموزی و مهارتآموزی مدرسان است.
بر اساس اصل هفتم باید هماهنگی در سطح ملی میان ذینفعان مختلف ترویج و تشویق شود تا تعریف روشنی از نقشها، تبادل تجربیات و اولویتبندی منابع حاصل شود.
طبق اصل هشتم نیز لازم است که خدمات آموزشی توسط ارگانها و نهادهای مختلف ارائه شود (تأکید بر برونسپاری). در این صورت ارزیابی مستمر از ارائهدهندگان خدمات آموزشی برای اطمینان از اینکه بهترین رویهها را به کار میگیرند، ضروری است.
آیا تحقیقات جامعی از میزان اثرگذاری سواد مالی در جوامع انجام شده است؟
با توجه به اینکه اثرات رفتاری آموزش در بلندمدت قابلمشاهده است، ارزیابی نسبتاً کمی از منافع برنامههای آموزشی مالی انجام شده است. در واقع دادههایی چون تعداد سرمایهگذاران جدید، وجوه تازهوارد به بازار توسط سرمایهگذاران حقیقی، کاهش شکایات از کارگزاران، شرکتها و بورس، واکنش سهامداران حقیقی به شایعات و تصمیمگیری آنها در شرایط هیجانی بازار (صفهای خرید یا فروش) بهسختی میتوانند تغییرات رفتاری دورههای آموزشی را نشان دهند و تعریف معیارهایی مناسب جهت ارزیابی آموزشها یکی از چالشهای این حوزه است؛ بنابراین در حال حاضر تمرکز بر تعداد شرکتکنندگان در هر دوره آموزش مالی است. در حال حاضر معیارهایی همچون رشد تعداد شرکتکنندگان، نشریات مورد درخواست، مراجعه به تارنماها، پوشش خبری و تقاضاهای آموزش قابل استفاده است. این معیارها میتواند تصویری از سطح سواد مالی جامعه ترسیم کنند و برای اولویت بندی برنامهها و تسهیل نظارت بر پیشرفت امور طی یک دوره زمانی معین به کار روند.
در ایران چه نهادهایی وظیفه اصلی آموزش و ارتقای سواد مالی را بر عهده گرفتهاند؟
در ایران دستاندرکاران اصلی آموزش مالی، سازمان بورس و اوراق بهادار، بورس اوراق بهادار تهران، کانون نهادهای سرمایهگذاری، کانون کارگزاران، جامعه حسابداران رسمی ایران، انجمن مدیران مالی حرفهای، انجمن حسابداران خبره ایران، انجمن حسابداری ایران و دیگر کانونهای حرفهای مرتبط هستند و هریک از آنها تلاش میکنند آموزش مالی را در سطوح ابتدایی، میانی و پیشرفته و در حوزههای مختلف ارائه کنند.
در زمان حضور شما در بورس تهران، ساختار آموزش در این شرکت آغاز شد؟ چه اقداماتی انجام شد و چه مشکلاتی پیش رو داشتید؟
در آن دوران بهدلیل عظمت کار آموزش و ضرورتهای ناشی از واگذاری سهام عدالت و واگذاری سهام به کارکنان دولت، در بورس اوراق بهادار تهران مشارکت با دیگر ارگانها مورد توجه قرار گرفت. بر این اساس به معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری پیشنهاد شد که با توجه به طرحهای واگذاری سهام به کارکنان دولت، آموزش مفاهیم بازار سرمایه به کارکنان بهعنوان یکی از الزامات دورههای ضمن خدمت گنجانده شود. با آموزش و پرورش برای انتشار مطالب مالی در نشریههای رشد هماهنگ شد و در رابطه با آموزش کودکان در قالب کتابهای داستانی با یکی از انتشارات باتجربه تفاهم شد. با سازمان آموزش فنی و حرفهای نیز در مورد برگزاری دورههای فنی و صدور گواهینامههای آموزشی مذاکره شد، ضمن اینکه پیشنهاد شد تا شبکه آموزش صدا و سیما نیز در این خصوص اقداماتی انجام دهد.
بهعنوان آخرین پرسش، از نظر شما مزایای اقتصادی و اجتماعی ارائه آموزشهای مالی چیست و چه تأثیری بر کیفیت زندگی افراد خواهد داشت؟
ارائه سطوح آموزشی مناسب برای شهروندان در تمام مراحل زندگی میتواند برای همه سنین و سطوح درآمدی سودمند باشد. این موضوع برای کل اقتصاد و جامعه نیز مفید است. بهطور معمول، آموزش مالی باید بهعنوان مکمل حمایت کافی از سرمایهگذاران و پاسخگویی مسئولانه ارائهکنندگان خدمات مالی در نظر گرفته شود. البته آموزش تنها راه درمان عدم تقارن اطلاعاتی بین سرمایهگذاران و ارائهدهندگان خدمات (ناشران) نیست اما در هر صورت بر آن مؤثر است.
مزایای آموزش برای افراد این است که آموزش مالی میتواند به کودکان کمک کند تا مفاهیمی چون ارزش پول، بودجهبندی، پسانداز و سرمایهگذاری را دریابند. آموزش میتواند به دانشآموزان و جوانان مهارتهای مهم برای یک زندگی مستقل را بدهد. به بزرگسالان در برنامهریزی رویدادهای مهم زندگی مانند خرید مسکن کمک کرده و شهروندان را برای واکنش بهتر به رویدادهای پیشبینینشده و سرمایهگذاری عاقلانه و پسانداز برای دوران بازنشستگی آماده کند. همچنین آموزش به مردم کمک میکند تا در دام خدعه و نیرنگهای مالی نیفتند. کسی که مسائل مالی را درک کند، انتخاب بهتری متناسب با نیازهایش خواهد داشت و در نتیجه دادگاهها و دیگر مراجع قانونی اربابرجوع کمتری خواهند داشت.
مزایای آموزش برای جامعه و اقتصاد نیز این است که آموزش عموم مردم حتی طبقات کمدرآمد را به برنامهریزی و پسانداز بخشی از درآمدشان تشویق میکند. موضوعی که در سیاستهای کلی اصل ۴۴ نیز موردتوجه است.
از طرفی آموزش میتواند به ثبات مالی کمک کند، زیرا افراد آموزشدیده انتخابهای درستتری دارند و کمتر از هیجانات و التهابات متأثر میشوند، همچنین نرخ نکول آنها در خرید سهام و دریافت وام کمتر است و سرمایهگذاریهای متنوعتر و امنتری انجام میدهند. آنها محصولات مناسبتر، ارزانتر و بهتری را جستجو میکنند و از این طریق محرک کارایی در صنعت مالی و بهبود رفاه اقتصادی از طریق افزایش رقابت و نوآوری میشوند و تقاضای بهبود در کیفیت و تنوع را دارند.
شهروندانی که به سرمایهگذاری در بازار سرمایه اطمینان دارند، نقدینگی بیشتری را برای بازار فراهم میکنند و با خرید اوراق بهادار در عرضههای اولیه و شرکت در افزایش سرمایه شرکتها به تشکیل سرمایه که یکی از عناصر کلیدی رشد اقتصادی و افزایش اشتغال است، کمک میکنند. سازمانها و کانونهای سرمایهگذاران نیز که آگاهی مالی دارند و بهنحوه مناسب سازماندهی شدهاند، وزن سیاسی قابلتوجهی در فرآیند تدوین مقررات خواهند داشت و میتوانند نفوذ صنعت مالی را در مقرراتگذاری کاهش دهند؛ بنابراین، آموزش سرمایهگذاران بر کل اقتصاد و جامعه تأثیرگذار خواهد بود.
دکتر سعید فلاحپور، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
در ابتدا، اگر موافق هستید برای خوانندگان محترم ماهنامه یک تعریف جامع از مفهوم «سواد مالی» داشته باشید.
واقعیت این است که اگرچه در تعاریف مختلفی که از سواد مالی صورت گرفته است، اشتراکات زیادی وجود دارد، اما میتوان گفت که تعریف واحدی از آن وجود ندارد. بررسیها نشان میدهد اهمیت ویژه به موضوع «سواد مالی» به اواخر دهه ۹۰ و بهخصوص، سالهای ۲۰۰۰ میلادی در کشور آمریکا بر میگردد. درواقع وقوع بحران و رکود بزرگ اقتصادی و شرایط سخت مالی حاکم بر اقتصاد خانوارها طی سالهای مذکور، نقش مهمی در توجه ویژه به مقوله سواد مالی داشته است، چراکه در شرایط بهوجودآمده، موضوع مدیریت منابع مالی خانوارها، اهمیت زیادی پیدا کرده بود و به همین دلیل، جهت ارتقای سطح سواد مالی خانوارها، نهادهای خاص ملی در آمریکا شکل گرفتند. بهطوریکه ۱PACFLدر سال ۲۰۰۸، بهصورت مستقیم با فرمان اجرایی رئیس جمهور وقت آمریکا شکل گرفت. بر اساس تعریفی که در PACFL از سواد مالی ارائه شده، «سواد مالی، توانایی بهکارگیری دانش و مهارت بهمنظور مدیریت مؤثر منابع مالی جهت دستیابی به رفاه مالی در طول زندگی است.»
در سطح بینالمللی، یکی از تعاریف جامع برای سواد مالی، توسط۲OECD ارائه شده است. این نهاد در سال ۲۰۰۵ میلادی، سواد مالی را اینگونه تعریف میکند: «فرایندی که طی آن سرمایهگذاران و فعالان بازارهای مالی، درک خود را از مفاهیم و محصولات مالی ارتقا میدهند. همچنین، جهت آگاهی بیشتر از ریسکها و فرصتهای مالی، انجام انتخابهای آگاهانه، آشنایی با مراکزی که میتوانند از آنها کمک بگیرند و انجام سایر اقدامات مؤثر برای بهبود رفاه مالی، مهارتها و اعتمادبهنفس لازم را از طریق اطلاعات، آموزش و مشاوره بیطرف، کسب میکنند».
همانطور که میبینیم، تعریف ارائهشده توسط OECD در سال ۲۰۰۵ میلادی جامع، اما اندکی پیچیده است. OECD در سال ۲۰۲۰ میلادی تعریفی موجزتر در عین حال جامعتر، از سواد مالی به این شرح ارائه داد: «مجموعهای از رفتارها، نگرشها، آگاهی، دانش و مهارتهای مالی که برای اتخاذ تصمیمات درست مالی و درنهایت دستیابی به رفاه مالی لازم هستند». همانطور که مشاهده میشود، تعریف ارائهشده با وجودی که از پیچیدگی کمتری برخوردار است اما یک نکته بسیار جالبتوجه دارد و این است که در تعریف جدید OECD از سواد مالی، «نگرش» و «رفتار» افراد به این تعریف افزوده شدهاند.
البته همانطور که گفته شد تعاریف بسیاری از سواد مالی توسط افراد و سازمانهای مختلف صورت گرفته است. با وجود اینکه یک بررسی در این زمینه نشان داده است که تقریباً ۳۰ تعریف مختلف از سواد مالی وجود دارد، اما میتوان گفت وجه اشتراک بیشتر آنها در «کسب دانش، آگاهی و مهارتهای مالی»، «توانایی بهکارگیری آنها در اخذ تصمیمات مالی» و نهایتاً «دستیابی به رفاه مالی» است. در تعریفهای جدیدتر علاوه بر موارد اشتراکی مذکور، بر روی «نگرش» و «رفتار» افراد نیز تأکید شده است.
سؤالی که در خصوص تعریف سواد مالی مطرح میشود، این است که منظور از «دانش» در سواد مالی چیست؟در همین رابطه، برخی محققین از این منظر به سواد مالی پرداختهاند و به سؤال فوقالذکر پاسخ دادهاند. بر اساس یافتههای این محققین، سواد مالی شامل کسب دانش و مهارتهای لازم برای اتخاذ تصمیمات درست در خصوص سرفصلهایی از قبیل «برنامهریزی و بودجهبندی مالی»، «اخذ وام و تسهیلات مالی»، «پسانداز»، «سرمایهگذاری» و «ریسک و بازده» است. برخی محققین به ۵ سرفصل ذکرشده، مباحث کسب دانش در مواردی مانند «بیمه» و «مالیات» را نیز اضافه کردهاند.
۳ OECD/ INFE در سال ۲۰۲۰ میلادی در یک بررسی جامع برای سنجش سطح سواد مالی در میان افراد بزرگسال، موضوع دانش مالی را در قالب مفاهیمی مانند «ارزش زمانی پول»، «نرخ سود تسهیلات»، «نرخ سود ساده و مرکب»، «ریسک و بازده»، «نرخ تورم» و «متنوع سازی ریسک» اندازهگیری کردند.
همانطور که در تعریف سواد مالی مطرح شد، از جمله موارد اثرگذار بر سواد مالی، «نگرش مالی» افراد است. در این خصوص، مباحثی چون «نحوه نگرش افراد نسبت به پول»، «تعیین اولویت میان پسانداز یا مصرف کردن»، «داشتن نگرش کوتاهمدت یا بلندمدت» و «نوع نگرش نسبت به انواع ایجاد درآمد در زندگی» بسیار اثرگذار خواهد بود.
در آخر لازم است اضافه کنم که در بحث پیرامون سواد مالی، مباحث مرتبط دیگری نیز معمولاً مطرح میشوند، مواردی مانند سواد مالی دیجیتال، قابلیت مالی، میزان آسیبپذیری مالی، دسترسی مالی، مقاومت مالی، انواع مهارتهای مالی و سطح رفاه مالی.
به نظر شما وجود چه عواملی سبب شده است که امروزه نیاز به فراگیری سواد مالی بیشازپیش در بین افراد مختلف ایجاد شود؟
بهطور کلی، هر فردی در طول زندگی خود تصمیمات مهمی اتخاذ میکند که پیامدهایی مالی به دنبال دارند. با توجه به این موضوع که تصمیماتی از این دست میتوانند سطح رفاه مالی افراد یا حتی خانوادهها را بهشدت متأثر کنند، اتخاذ تصمیماتی که اثرات مالی دارد، به سواد مالی نیازمند هستند. در توضیح لزوم اتکا به سواد مالی باید گفت که افراد در غیاب نگرشها، دانش، مهارتها و رفتارهای مالی صحیح، ممکن است با اخذ تصمیماتی نامناسب، به آینده خود و خانوادهشان بهشدت آسیب برسانند، گفتنی است که این تصمیمات در طول منحنی عمر فرد، یعنی دوران کودکی و نوجوانی، جوانی، بزرگسالی و بعد از آن، با توجه به نوع نیازهای افراد، جنبههای متفاوتی دارند. بنابراین بهطور کلی دلیل اصلی اهمیت پیدا کردن موضوع کسب سواد مالی مسئله محدود بودن منابع مالی و نیاز به استفاده درست و بهینه از این منابع از طریق اخذ تصمیمات آگاهانه، بهمنظور دستیابی به رفاه و آزادی مالی است.
البته عواملی مانند پیشرفت در حوزه فناوری و ازجمله پیشرفت در حوزه فناوریهای مالی معروف به فینتک، همچنین اقتصاد و مالی دیجیتال، پیچیده شدن بازارها و ابزارهای مالی، پیچیده شدن روشهای سوءاستفاده و کلاهبرداری و نیاز به مراقبت در مقابل آنها، پدیدههایی مانند پاندمی کووید ۱۹، تغییر در قوانین و مقررات مرتبط با بازارهای مالی، سرمایهگذاری، بیمه و مالیات و افزایش اشتیاق افراد به پسانداز و سرمایهگذاری نیز بر اهمیت سواد مالی افزودهاند. وجود سواد مالی کافی و پایبندی به اصول آن میتواند از اغوای افراد در خصوص انجام سرمایهگذاریهای بهظاهر رؤیایی و تضمینشده، آنهم بدون توجه به میزان ریسک پذیرفتهشده، جلوگیری کند.
در برخی از اقتصادها، اهمیت سواد مالی علاوه بر موارد بالا با توجه به شرایط ویژهای که در زمانهای مختلف پیش میآید دوچندان میشود. بهعنوان مثال همانطور که اشاره شد، در کشور آمریکا سطح سواد مالی بهطور ویژه در دوره رکود بزرگ در سالهای ۲۰۰۰ میلادی اهمیت خاصی پیدا کرده است. در همین خصوص، قطعاً لازم است ارتقای سطح سواد مالی برای سیاستگذاران، دولت و خانوادهها در کشورمان که از نظر اقتصادی دورههای رکود و تورم خاصی را تجربه نموده است و همچنان نیز در حال تجربه است، مورد توجه بیشتری قرار بگیرد. در چنین شرایطی، صرف نظر از نقش سیاستگذاری و حمایتی حاکمیت و دولتها که باید وجود داشته باشد، چنانچه افراد از سطح سواد مالی لازم برخوردار نباشند و تصمیمات مالی نادرستی اتخاذ کنند، بهسرعت به سمت فقیر شدن پیش خواهند رفت، فقیر شدنی که با توجه به نرخهای تورم کنونی، بهراحتی قابل جبران نیست. بهعبارتدیگر میتوان گفت متأسفانه با وجود شرایط اقتصادی حاکم بر کشور که نرخ تورم بالا یکی از خصوصیات بارز آن است، بدون تمرکز بر ارتقای سطح سواد مالی و هدایت افراد به انجام سرمایهگذاری مناسب، سطح رفاه مالی خانوادهها روند نامطلوبی خواهد داشت، بهویژه چنانچه سیاستهای جبرانی و پوششهای حمایتی نیز به اندازه کافی وجود نداشته باشد، موضوعی که به افزایش شکاف طبقاتی منجر خواهد شد.
لازم است که خانوادهها دانش کافی را در مورد نحوه ایجاد درآمد، نوع و نحوه هزینه کردن، تعیین اولویت در مخارج مربوط به خانواده و پسانداز، نحوه استفاده درست از تسهیلات و افزایش میزان داراییهای خود از طریق انجام سرمایهگذاری مناسب کسب کنند. در همین باب، لازم است که افراد در ابتدا با چهار روش اصلی ایجاد درآمد آشنایی کامل داشته باشند که شامل حالتهایی است که ۱) افراد برای دیگران کار کنند و حقوقبگیرند (کارمند بودن، چه در سطوح پایین و چه مدیریتی)، ۲) افراد برای خودشان کار کنند و بابت زمان صرف شده حقالزحمه دریافت کنند (خویشفرمایی مانند فعالیتهای مشاورهای و …)، ۳) افراد با ایجاد کسبوکار مناسب شرایطی را ایجاد کنند که دیگران برای آنها کار کنند و از منافع آن کسبوکار استفاده کنند (کارآفرینی) و یا ۴) افراد با انجام سرمایهگذاریهای صحیح، به بیان عامیانه، پولشان برایشان کار کند و از منافع آن بهرهمند شوند (انجام سرمایهگذاری). البته این امکان نیز وجود دارد که از ترکیبی از ۴ مورد بالا استفاده کنند.
نکته مهم این است که باید بپذیریم همه افراد کارآفرین نخواهند شد و یا امکان خویشفرمایی برای همگان وجود نخواهد داشت، اما فارغ از اینکه درآمد فرد از کدامیک از سه مورد اول کسب شده باشد، لازم است که همه تلاش کنند تا سواد مالی لازم را برای انجام سرمایهگذاری صحیح (مورد چهارم)، کسب کنند. در واقع، مورد چهارم که در ذیل آن پول برای افراد کار میکند، در رابطه با سه مورد دیگر، مشترک است و بهویژه در اقتصادی با نرخ تورم بالا لازم است که در کانون توجه قرار بگیرد، در غیر این صورت، ممکن است بخش عمدهای از نتایج فعالیتهای مالی افراد، در مدتزمان ناچیزی نابود شود. درواقع لازم است که خانوادهها خودشان را به انواع مهارتها و همچنین دانشی که میتواند منابع مالی آنها را در زمان مناسب در برابر افزایش نرخ تورم مصون کرده، همچنین قدرت خریدشان را حفظ کند و حتی افزایش دهد، تجهیز کنند. البته نباید این نکته را نادیده گرفت که قطعاً قبل از انجام سرمایهگذاری صحیح، باید منابع مالی مازادی برای تخصیص به آن وجود داشته باشد، بهاینترتیب مجدداً به این موضوع برمیگردیم که باید تمام جنبههای سواد مالی را که شامل دانش و مهارتهای لازم برای برنامهریزی مالی، مدیریت هزینهها، درست خرج کردن، پسانداز و استفاده درست از تسهیلات میشود، به دست آوریم. همانطور که در ابتدای گفتگو نیز اشاره کردم، این نوع از سواد برای سنین مختلف و به روشهای متفاوت، لازم است.
اجازه بدهید در باب سرفصلهای مطرحشده مثالهای ملموستری از زندگی روزمره افراد مطرح کنم. بهعنوان مثال در باب «مدیریت هزینهها»، بنده خانوادههایی را دیدهام که اگرچه هنوز موفق به خریداری مسکن نشدهاند، اما در مورد انواع پوشاک و یا برخی مایحتاج، اصرار بر استفاده از برندهای خاص و گرانقیمت دارند. به خاطر دارم که طی معاشرتی که با یکی از همین خانوادهها در مورد مدیریت هزینهها داشتم، طبق محاسباتی که انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که اگر آنها در چند سال گذشته به جای اصرار بر هزینههای خاص، از امکانات جایگزین استفاده کرده و منابع مالی مازادی که برایشان باقیمانده بود را سرمایهگذاری کرده بودند، اکنون میتوانستند صاحبخانه باشند. این در حالی است که در شرایط کنونی دیگر نه توانایی مالی هزینه کردن بر روی برندهای خاص موردنظرشان را دارند و نه چشمانداز روشنی از خرید مسکن. نمونه دیگر، عدم استفاده بهموقع و درست از تسهیلات است. شاید باورکردنی نباشد اما خانوادههایی را میشناسم که فقط به دلیل ترس از عدم پرداخت بهموقع اقساط، موقعیتهای مناسب سرمایهگذاری را از دست دادهاند در حالی که وقتی با هم بررسی و محاسبه کردهایم، دریافتهایم که ریسکی از این بابت وجود نداشته است! اما در حال حاضر دیگر امکان انجام آن سرمایهگذاری وجود ندارد و فقط حسرت آن باقی مانده است.
وضعیت سواد مالی در کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
معمولاً برای بررسی سطح سواد مالی در کشورها با استفاده از روشهای علمی، تحقیقات پیمایشی صورت میگیرد. تا جایی که بنده اطلاع دارم، در داخل کشور در زمینه سطح سواد مالی تحقیقاتی جدی و مشابه آنچه بهصورت بینالمللی انجام میشود، انجام نشده است. در حالی که در سطح بینالمللی، وضعیت سواد مالی کشورها معمولاً توسط نهادهایی چون OECD و S&P بررسی میشود، در آخرین بررسی منتشرشده توسط OECD که در سال ۲۰۲۰ میلادی صورت گرفته، کشور ما پوشش داده نشده است، اما در بررسی که S&P برای بررسی سطح سواد مالی در بین بزرگسالان انجام داده است، سطح سواد مالی در بین بزرگسالان در کشور ما ۲۰ درصد برآورد شده است. در این بررسی متوسط سطح سواد مالی بزرگسالان در سطح جهان ۳۳ درصد، در اقتصادهای پیشرفته ۵۵ درصد، در اقتصادهای در حال رشد ۲۸ درصد و در میان مردان و زنان به ترتیب ۳۵ درصد و ۳۰ درصد برآورد شده است.
تاکنون چه اقدامات مفیدی در جهت ارتقای سطح سواد مالی در کشور انجام شده است؟
با توجه به اهمیت موضوع سواد مالی، معمولاً در کشورهای مختلف اقدامات مهمی در سطوح کلان برنامهریزی و البته پیگیری میشود. بهعنوان مثال همانطور که گفته شد، در مورد کشور آمریکا نهاد مربوطه در سال ۲۰۰۸ میلادی و مستقیماً با فرمان اجرایی رئیس جمهور وقت آمریکا شکل گرفته است. بهطور معمول، اقدامات در حوزه ارتقای سواد مالی یا ناظر بر تعیین نهادهایی بهعنوان متولی اقدامات لازم جهت افزایش سطح سواد مالی هستند و یا بر برنامههایی برای ارائه آموزشهای لازم در سطوح مختلف، از زمان کودکی تا بزرگسالی دلالت دارند؛ در اقدامات مربوط به دسته دوم، نقشهایی برای ارتقای سواد مالی در هر کدام از نهادها و دستگاههای مرتبطی که از قبل وجود داشتهاند، تعیین میشود.
از چند سال گذشته تاکنون، پس از دانشگاهها و مؤسسات آموزشی دولتی و غیر دولتی، بیشترین تلاش، پیگیری و اقدامات صورتگرفته برای ارتقای سطح سواد مالی در سطح کلان توسط مجموعه بازار سرمایه (سازمان بورس و اوراق بهادار و ارکان بازار سرمایه) انجام شده است. این اقدامات عمدتاً شامل برگزاری کارگاهها و دورههای آموزشی و انواع مسابقات، بازیها و شبیهسازها، انتشار کتب و مقالات آموزشی، آزمونهای حرفهای، آزمونهای قبل از شروع به معاملات، ارسال پیامهای آموزشی، برپا کردن نمایشگاههای تخصصی و فرهنگسازیهای استان به استان بوده است.
لازم به ذکر است که در سطح کلان، «مجلس شورای اسلامی» میتواند با تصویب قوانین مرتبط نقش بسیار مهمی در خصوص ارتقای سطح سواد مالی داشته باشد. خوشبختانه مجلس شورای اسلامی با محوریت «کمیسیون اقتصادی» مجلس، در «طرح اصلاح قانون بازار اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران» برای اولین بار مادههایی را به این موضوع اختصاص داده است. در ماده ۵ این طرح، سازمان بورس و اوراق بهادار، بانک مرکزی و بیمه مرکزی مکلف شدهاند با همکاری سازمان صدا و سیما شیوهنامهای را برای ارتقای دانش مالی جامعه تدوین کرده و جهت تصویب به شورای عالی بورس پیشنهاد کنند. همچنین، در تبصرههای این ماده تأمین منابع مالی لازم در این خصوص توسط سازمان برنامه و بودجه و سازمان بورس و اوراق بهادار، پیشبینی شده است. در ماده ۶ این طرح، دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی موظف به تصویب سند ارتقای دانش مالی و اقتصادی ایران در تمامی سطوح آموزشی و تربیتی شده است. در ماده ۷ این طرح که میتواند بهصورت غیر مستقیم بر سواد مالی اثرگذار باشد، سازمان بورس و اوراق بهادار مکلف شده است با همکاری قوه قضاییه و شورای عالی فضای مجازی، دستورالعمل فعالیت فعالان فضای مجازی در بازار سرمایه را تدوین و جهت تصویب به شورای عالی بورس پیشنهاد دهد.
جنابعالی در زمینه تقویت سواد مالی در کشور چه پیشنهادهایی دارید؟
به نظر میرسد که در رابطه با آنچه گفته شد، در کنار موارد فوقالذکر جای یک کارگروه یا کمیته دائمی در سطح کلان برای تدوین استراتژیهای مربوط به سواد مالی و پایش و بهروزرسانی آن خالی باشد که این مورد میتواند در طرح پیشنهادی مجلس شورای اسلامی، دیده شود؛ چراکه ساختارهای ذکرشده در طرح پیشنهادی، موقت هستند و به همین دلیل، پس از تدوین اسناد یا دستورالعملها، وظایف آنها به اتمام میرسد. در همین رابطه، در بسیاری از کشورها معمولاً یک نهاد یا کمیتهای دائمی، مسئولیت تدوین، پایش و بهروزرسانی استراتژیها را بر عهده دارد. این کمیته میتواند زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی یا یکی از وزارتخانههای مرتبط بوده و اعضای آن نمایندگان دستگاههای مربوطه باشند.
همچنین، همانطور که مشخص است مهمترین رکن ارتقای سواد مالی، ارائه آموزشهای لازم برای ردههای سنی مختلف است. بنابراین، یکی از مهمترین پیشنهادها، گنجاندن آموزشهای کاربردی متناسب در مقاطع تحصیلی مختلف از دبستان تا دانشگاه است. در خصوص ارائه آموزشهای لازم، باید توجه شود که لازم است آموزشهای مزبور در عین کاربردی و مفید بودن، برای ردههای سنی مختلف، جذاب نیز باشند. بهعنوان مثال، برای ردههای سنی پایینتر میتوان از انواع بازیها و داستانها نیز بهره برد. همچنین، در این راستا استفاده از ظرفیتهای سایر دستگاههای متولی فرهنگ کشور (غیر از سازمان صدا و سیما) و شبکههای اجتماعی میتواند بسیار کمککننده باشد.
برخی اقدامات دیگر میتواند شامل ۱- انجام طرحهای تحقیقاتی ارتقای سواد مالی در جامعه توسط دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی با حمایت دستگاههای مربوطه؛ ۲- در نظر گرفتن آموزشهای لازم جهت ارتقای سواد مالی برای کارکنان دستگاههای دولتی و عمومی غیردولتی؛ ۳- در نظر گرفتن انگیزههایی برای بنگاههای اقتصادی جهت آموزش و ارتقای سواد مالی کارکنانشان؛۴- راهاندازی پورتال جامع ارتقای سواد مالی تحت نظارت یکی از دستگاههای مربوطه برای آموزشگیرندهها و آموزشدهندهها (از جهت دسترسی به بهترین و بهروزترین منابع)؛۵- تعیین حداقل سرفصلهای موردنیاز، محتوا و ابزار مناسب مربوطه در خصوص سواد مالی برای گنجاندن در مقاطع مختلف تحصیلی؛ و ۶- استفاده کارآمد از فناوری اطلاعات و دیجیتال در پیشنهادهای ارائهشده باشد.
درباره نقش و اهمیت سواد مالی در بازار سرمایه برایمان بگویید.
همانطور که قبلاً گفتم، یکی از مهمترین ابعاد سواد مالی، داشتن دانش و مهارت لازم برای سرمایهگذاری است. درواقع با سرمایهگذاری صحیح، نهتنها میتوان ریسک ناشی از افزایش نرخ تورم را پوشش داد بلکه میتوان به سطح خوبی از رفاه مالی رسید، به گونهای که افراد بتوانند بهتدریج بخش مهمی از درآمد خود را از طریق سرمایهگذاری به دست آورند و در نتیجه به چیزی فراتر از رفاه مالی، یعنی آزادی و استقلال مالی برسند.
مجدداً تأکید میکنم که در اقتصادی شبیه کشور ما، موضوع پسانداز و سرمایهگذاری در داراییها موضوعی بسیار حیاتی است. از طرفی یکی از مهمترین فرصتهای سرمایهگذاری، سرمایهگذاری در انواع ابزارهای موجود در بازار سرمایه است که از بین آنها، سرمایهگذاری در سهام شرکتها بیش از همه موردتوجه است. در همین رابطه، انجام سرمایهگذاری در سهام شرکتها، به تحقیق و بررسی نیازمند است تا بتوان بهموجب آن از تصمیمات اشتباه مالی پرهیز کرد و احتمال موفقیت را افزایش داد. سرمایهگذاری در سهام، به آگاهی و دانش در مورد مفاهیمی چون «ریسک» و «بازدهی»، «اصول سرمایهگذاری صحیح»، «فهم صورتهای مالی»، «شناخت شرکتها و محصولات آنها»، «انواع حقوق مالکانه»، «آشنایی با انواع اطلاعیههای شرکتها»، «آشنایی با تابلوی معاملات»، «آشنایی با مکانیسم معاملات»، «آشنایی با قوانین و مقررات بازار سرمایه» و مواردی از این دست نیاز دارد. همچنین در کشور ما، آشنایی با «اصول مالی اسلامی» و ابزارهای آن اهمیت زیادی دارد. در نبود دانش و آگاهی لازم در خصوص سرمایهگذاری، احتمال اینکه ثروت فرد بهموجب اخذ تصمیمات اشتباه نهتنها افزایش پیدا نکند بلکه با زیان هنگفتی مواجه شود، بهشدت افزایش مییابد. همچنین، نبود سواد مالی در بازار سرمایه، احتمال گرفتار شدن در طرحهای کلاهبردارانه و متقلبانه را نیز بالا میبرد.
IOSCO4 و OECD در سال ۲۰۱۹ میلادی طی گزارشی مشترک، سرفصلهای مرتبط با سواد مالی موردنیاز سرمایهگذاران در بازار سرمایه را ارائه کردهاند. در این گزارش، هفت مورد اصلی برای سواد مالی مطرح شده است که عبارتاند از: «اصول و مفاهیم پایه سرمایهگذاری»، «ویژگیهای انواع ابزارهای سرمایهگذاری»، «فرایند خرید و فروش ابزارهای سرمایهگذاری»، «نحوه مدیریت و پایش سرمایهگذاریها»، «حقوق و مسئولیتهای سرمایهگذار»، «تورشهای رفتاری مؤثر بر تصمیمات سرمایهگذاری» و نهایتاً «روشهای کلاهبرداری و تقلب در سرمایهگذاری». IOSCO و OECD در این گزارش هفت مورد مذکور را از سه بعد «آگاهی و دانش»، «مهارتها و رفتارها» و نهایتاً «نگرشها، اعتماد و انگیزهها» موردبررسی قرار داده و در مورد هرکدام، مثالهایی ارائه کردهاند.
اگر پیرامون سواد مالی و ارتباط آن با بازار سرمایه سخن ناگفتهای دارید میتوانید با خوانندگان ماهنامه مطرح بفرمایید.
علاقهمند هستم که در خصوص سواد مالی در بازار سرمایه، به چند موضوع مهم دیگر اشاره کنم. موضوع اول، در رابطه با روش انجام سرمایهگذاری است که میتواند بهصورت مستقیم و یا غیرمستقیم صورت بگیرد. در روش مستقیم، افراد شخصاً به تحلیل، انتخاب و سرمایهگذاری در سهام اقدام میکنند و در روش غیر مستقیم، منابع خود را در اختیار مدیران صندوقهای سرمایهگذاری دارای مجوز قرار میدهند (آنها یا در قالب صندوق سرمایهگذاری یا سبد اختصاصی، سرمایهگذاری را انجام میدهند و در قبال خدمات ارائهشده به سرمایهگذاران، کارمزد دریافت میکنند). گفتنی است که سرمایهگذاران حتی با انتخاب روش دوم نیز از سواد مالی بینیاز نیستند، البته عمق و سطح دانش موردنیاز، متفاوت خواهد بود.
موضوع بسیار مهم دیگر، پیرامون موضوع نهادینهسازی نوع نگرش افراد به مقوله سرمایهگذاری در بازار سرمایه و بهطور ویژه، سرمایهگذاری در سهام شرکتها است، درواقع بنده میخواهم در این رابطه به نکتهای که بهصورت عملیاتی کمتر موردتوجه قرار گرفته است، اشاره کنم. عمدتاً اولین توصیهای که متخصصین بازار سرمایه برای افراد غیر حرفهای در بازار سرمایه دارند، این است که برای سرمایهگذاری روش غیر مستقیم را انتخاب کنند، اما از دیدگاه بنده، موضوع نوع نگرش به سرمایهگذاری در سهام که باید بلندمدت باشد، نسبت به موضوع انتخاب روش سرمایهگذاری در اولویت است؛ زیرا اگر این نگرش وجود نداشته باشد، حتی سرمایهگذارانی که روش غیرمستقیم را انتخاب میکنند، نیز عملکرد چندان موفقی در بازار سرمایه نخواهند داشت. شایان ذکر است که مقصود بنده از طرح این موضوع، تشویق افراد به سرمایهگذاری مستقیم در بورس نیست، بلکه صرفاً به دنبال تأکید بر این نکته هستم که داشتن نگرش بلندمدت حتی از انجام سرمایهگذاری غیرمستقیم نیز مهمتر است که در ادامه بیشتر توضیح میدهم.
داشتن نگرش بلندمدت در سرمایهگذاری، به معنای پرهیز افراد غیر حرفهای از انجام معاملات پیدرپی به دلیل نوسانات مقطعی است. در واقع، انجام معاملات (Trading)، موضوعی متفاوت از مقوله سرمایهگذاری است و افرادی که حرفه و شغل آنها انجام معاملات کوتاهمدت با توجه به نوسانات مقطعی نیست، لازم است برای افزایش احتمال موفقیت در سرمایهگذاری، ضمن کسب حداقل دانش عمومی بازار سرمایه، در ابتدا پسانداز کرده و بعد از بررسی و تحقیق با کسب راهنمایی از متخصصین این حوزه و یا نهادهای مالی دارای مجوز، نسبت به سرمایهگذاری در سبدی از سهام ارزشمند یا صندوق سرمایهگذاری موردنظر، اقدام کنند (از نظر بنده، سرمایهگذاری غیرمستقیم، بهتر و کارآمدتر است). نکته اصلی این است که افراد مزبور نباید پس از آن به دلیل نوسانات مقطعی بازار سرمایه و هیجانات ایجادشده، اقدام به معامله کنند. این فرایند سرمایهگذاری، میتواند در مقاطع مختلف و در شرایط مناسب، تکرار شود، یعنی میتوان میزان سرمایهگذاری را در طول زمان و حتی در مقاطع ثابتی افزایش داد. به بیانی دیگر، این نگرش همان نگرشی است که معمولاً افراد در سرمایهگذاری بر روی داراییهایی چون طلا و زیورآلات نیز به کار میگیرند، چراکه فردی که به سرمایهگذاری در بازار طلا اقدام کرده است، بهندرت با نوسانات مقطعی بازار، شروع به انجام معامله و خرید و فروش میکند. همچنین در بسیاری از موارد خانوادهها بر طبق عادت، بخشی از درآمد خود را برای بهرهمندی در بازههای زمانی ۵ ساله، ۱۰ ساله و … در قالب طلا و زیورآلات، پسانداز و سرمایهگذاری میکنند.
گفتنی است که در بلندمدت، همواره بازار سرمایه بیشترین بازدهی را داشته است. زمانیکه نوسانات مقطعی این بازار را در طول زمان بررسی میکنیم، درمییابیم که حتی شدیدترین آنها در زمان خود، اکنون کوچک به نظر میرسند. بهعنوان مثال، واقعیت این است که اگر اکنون نمودار مربوط به نوسانات بازار سهام در سال ۱۳۹۲ را ببینیم، برایمان چیزی بیش از یک نوسان کوچک نخواهد بود.
بنابراین، اگر این نگرش بلندمدت در سرمایهگذاری نهادینه نشود و فرد همواره با ایجاد نوسانات در بازار به دنبال خرید و فروش باشد، حتی اگر به شکل غیرمستقیم نیز سرمایهگذاری صورت گیرد، احتمال موفقیت کاهش مییابد، چراکه تا زمانی که سرمایهگذاری بلندمدت محور اقدامات فرد قرار نگرفته باشد، فقط به جای انجام معاملات پیدرپی سهام، اقدام به معاملات یا درخواست صدور و ابطال واحدهای سرمایهگذاری صندوقها خواهد کرد؛ بنابراین توصیه به انجام سرمایهگذاری به شیوه غیرمستقیم زمانی مؤثر است که نگرش بلندمدت نیز وجود داشته باشد. در حقیقت، بررسیها نشان میدهند که اصل ساده «خرید در قیمتهای پایین و فروش در قیمتهای بالا»، اصلی بسیار اغواکننده و هیجانانگیز است که در عمل فقط درصد کمی از سرمایهگذاران حرفهای (و نه افراد باسواد مالی عمومی)، پس از سالها تلاش و ممارست و پایبندی به دانش و اصول مدیریت منابع مالی، میتوانند در آن نسبتاً موفق شوند.
ممکن است برای برخی افراد که اصل و اهمیت نگرش بلندمدت را قبول دارند، این سؤال مطرح شود که آیا روشی وجود دارد تا بهوسیله آن، ضمن پرهیز از انجام معاملات متوالی و هیجانات ناشی از نوسانات مقطعی، سطح عملکرد سرمایهگذاری با نگرش بلندمدت را بهبود دهم؟ از نظر من، کسب سواد مالی مرتبط با فهم و شناخت «سیکلهای تجاری» و «فازهای چهارگانه» بازارهای سرمایه، به این دلیل که منطبق بر نگرش بلندمدت هستند، میتواند در بهبود عملکرد سرمایهگذاری بلندمدت، نقش داشته باشند.
آخرین نکتهای که مایل هستم در ارتباط با اهمیت سواد مالی برای سرمایهگذاران در بازار سرمایه مورد تأکید بیشتر قرار دهم، کمک شایانی است که سواد مالی بازار سرمایه میتواند در جلوگیری از مورد سوءاستفاده قرار گرفته شدن توسط افراد متقلب و کلاهبردار داشته باشد، چراکه افراد متقلب از فقدان سواد مالی مناسب سرمایهگذاران بیشترین نفع را میبرند. بهطور کلی، با داشتن سواد مالی بازار سرمایه، دانستن قوانین و مقررات مربوطه و آشنایی با افراد متخصص و نهادهای دارای مجوز، احتمال گرفتار شدن در برنامههای کلاهبرداری و مورد اغوا قرار گرفتن توسط اشخاص سودجو، بسیار کاهش مییابد.
دکتر محمدرضا سیمیاری، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه مالی
از نظر شما واضحترین و ملموسترین تعریفی که میتوان از سواد مالی ارائه کرد چیست؟
یکی از تعاریف ملموس سواد مالی که در زندگیمان نیز کاربرد دارد این است که «سواد مالی مجموعهای از نگرشها، دانشها، رفتارها و یا مهارتهایی است که جهت اداره بهتر بعد مالی – اقتصادی زندگی فرد و خانواده کاربرد دارد.»
در این تعریف سه بعد اصلی سواد مالی ذکر شده است که شامل ۱- بعد «نگرشها»، ۲- بعد «دانش» و ۳- بعد «مهارتها و رفتارها و یا کنشها» میباشد. منظور از بعد «نگرشها» نوع نگاه و اندیشه ما نسبت به مفاهیم و جهان پیرامون است که از جمله مهمترین مفاهیمی که در این مورد بررسی میشود مباحث اقتصادی هستند. اطلاعاتی پیرامون اینکه نوع نگاه ما نسبت به پول و ثروت چگونه است؟ آیا مال و دارایی را یک امر مذموم میدانیم یا موردنیاز؟ و این موضوع که پول در نظام زندگی چه جایگاهی دارد؟ همگی در بعد نگرشی این تعریف مطرح میشوند. مسائل پیرامون نحوه صحیح اداره کردن اموال، داراییها، پول و ثروت نیز مربوط به بعد «دانش» است که بهعنوان یکی از شاخههای آن میتوان به دانش «سرمایهگذاری»، دانش «مدیریت ریسک و مخاطرات مالی» و همچنین به دانش «برنامهریزی» اشاره کرد. در بعد «مهارتها و رفتارها» نیز به موضوعهایی در خصوص بودجهریزی هر شخص برای زندگی شخصیاش پرداخته میشود. درواقع همانطور که دولتها، شرکتها و سازمانها با بودجهبندی مصارف و منابع خود را مشخص است، لازم است که هر شخص برای زندگی شخصی خود در بازه زمانی ماهانه بودجه مشخصی داشته باشد. بهعنوان مثال هر فرد باید برای خودش مشخص کرده باشد که مجاز است چه مقدار از منابع درآمدی خود را به خوراک، چه مقدار را به پوشاک و رفت و آمد و… خود اختصاص دهد.
لازم به ذکر است اجراییکردن این فرآیند، به یک سری مقدمات و مراحل پیشین نیاز دارد. سؤالی که در ابتدا دراینباره مطرح میشود این است که سه بعد مذکور در چه جهتی و با چه هدفی دنبال میشوند؟ در جواب باید گفت این نگرشها، دانشها و رفتارها به ما کمک میکنند تا بتوانیم زندگی شخصی خود و خانوادهمان را بهتر مدیریت کنیم و به احساس امنیت مالی، رضایت از زندگی و رفاه نسبی دست پیدا کنیم.
گفتنی است که هرکدام از ابعاد سواد مالی که در ابتدا ذکر شد معمولاً در چند سرفصل اصلی قابلبررسی هستند که از جمله آنها میتوان به مؤلفههایی چون ۱- کار و درآمد، ۲- سرمایهگذاری، ۳- مدیریت اعتبار، بدهی و قرض، ۴- مدیریت ریسک و بیمه و مخاطرات زندگی علیالخصوص مخاطرات مالی، ۵- مخارج و پسانداز و ۶- تصمیمگیری مالی اشاره کرد. چنانکه گفته شد مفاهیم و تکنیکهای مختص به هرکدام از این شش مؤلفه اصلی که هریک نیز سه بعد نگرشی، دانشی، مهارتی – رفتاری و یا کنشی دارند، متفاوت است.
از نظر تاریخی، فرایند شکلگیری واژه سواد مالی در ادبیات مالی چگونه بوده است؟
اصطلاح سواد مالی که امروزه بهکرات به گوشمان میخورد معادل عامیانه «مدیریت مالی شخصی» یا Personal finance است که با رویکردی ترویجی تغییر یافته است، یعنی اگر ما Personal finance را مقولهای علمی- پژوهشی در نظر بگیریم، سواد مالی جلوهای ترویجی از آن قلمداد میشود.
مفهوم مدیریت مالی شخصی از پیش از اینکه اصطلاح سواد مالی به شکل متداولی که امروزه فراگیر شده است مطرح شود، وجود داشته است. ما مدیریت مالی را به چهار سطح تقسیم میکنیم که شامل مدیریت مالی شخصی (Personal Finance)، مدیریت مالی شرکتی (Corporate Finance)، مالیه عمومی (Public Finance) و مالی بینالمللی (International Finance) میشود. Personal Finance اولین سطح از این تقسیمبندی است، به این معنی که هر شخصی باید بتواند منابع مالی و همچنین مصارف خود را مدیریت کند؛ یعنی این توانایی را داشته باشد که منبع درآمدی خود و نحوه تخصیص آن را تعیین کند که شامل مدیریت «منابع وجوه» یا «تجهیز منابع» و از طرف دیگر مدیریت «مصارف وجوه» یا «تخصیص منابع» میشود. در بخش اول مباحثی مانند انواع کار، انواع درآمد، مسیر شغلی، توانمندسازی خود، رزومه نویسی و… و در بخش دوم مباحثی از قبیل مخارج، مصرف، پسانداز، سرمایهگذاری، پرداخت واجبات مالی، امور خیریه و … مطرح میشوند.
پیش از اینکه مفهوم مالی شخصی توسعه پیدا کند، رشتههای مختلفی مانند «اقتصاد خانواده» و «اقتصاد مصرفکننده» که با آن ارتباط نزدیکی داشتهاند، به مدت بیش از ۱۰۰ سال در دانشگاههای مطرح جهان تدریس میشدهاند. امروزه کتابهای Personal finance از کاپور۵ و گارمن ۶ دو نمونه از متون علمی در سطح دانشگاهی هستند که در دنیا در حوزه مدیریت مالی شخصی شناخته شدهاند. همچنین در دنیا در حال حاضر، تخصص رشته مدیریت مالی شخصی و برنامهریزی مالی در مقطع دکترا وجود دارد.
اگر بخواهیم دقیقتر و عمیقتر به عقبه این موضوع نگاه کنیم پیشینه سواد مالی، حتی در فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی نیز به صدها سال پیش برمیگردد؛ چراکه در تمدن اسلامی معمولاً کتابهای مختلفی که توسط اندیشمندان و حکمای اسلامی نوشته شدهاند، آموزههایی پیرامون سواد مالی و مدیریت مالی شخصی نیز در بر داشتهاند.
از طرفی در طبقهبندی که ارسطو از فلسفه یا حکمت داشته، فلسفه (حکمت) را به دو قسمت حکمت نظری و حکمت عملی تقسیم کرده است. حکمت نظری خود شامل سه دسته خداشناسی و الهیات، ریاضیات (حساب، هندسه، هیئت و موسیقی) و طبیعیات (ناظر بر احکام کلی جسم، کیهانشناسی، معدن شناسی و علوم طبیعی) است که امروزه تحت عنوان علوم تجربی نیز از آن یاد میکنیم. در حکمت عملی نیز سه شاخه اصلی وجود دارد که شامل «اخلاق»، «تدبیر منزل» و «سیاست مُدُن» میشود. در این رابطه، اخلاق ناظر بر تعاملات و رفتار انسان با دیگران است؛ تدبیر منزل در معنای امروزی و مسامحتاً، اقتصاد است و اقتصاد فردی نیز در آن میگنجد و سیاست مدن ناظر بر تدابیر کشورداری، حکومتها و این دسته مسائل است.
از جمله قدیمیترین مورد از این آموزهها مطالب مربوط به فارابی یا مواردی است که جناب فردوسی در شاهنامه مطرح کردهاند؛ همچنین مضامین موجود در کتابهایی چون «تدبیر منزل» از ابن سینا و در کتابهایی چون «گرشاسب نامه» از اسدی طوسی، «قابوسنامه» از عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر، «سیاستنامه» از خواجه نظامالملک و «کیمیای سعادت» از امام محمد غزالی نیز از این دستهاند. در ادامه کتابهای «اخلاق ناصری»، «گلستان» و «بوستان» سعدی در سال ۶۰۰ هجری قمری، پس از آنها نیز «اخلاق محسنی» از واعظ کاشفی، «اخلاق عالمآرا» از فانی کشمیری و «المحجهالبیضاء» ملا محسن فیض کاشانی در سال ۹۰۰ هجری قمری و ۱۱۰۰ هجری قمری از این خیل بودهاند. در دوره معاصر، مرحوم حضرت امام خمینی (ره) و شهید مطهری و در دوره کنونی نیز بزرگانی چون مقام معظم رهبری۷ و آیتالله جوادی آملی درباره مسائل مالی و اقتصادی شخصی و فردی با توجه به مبانی اسلامی اظهارنظر کردهاند. پس بحث پیرامون سواد مالی در تمدن ما مبحثی ریشهدار است که از سالهای بسیار دور تاکنون مطرح بوده است.
در دنیای متعارف نیز اولین پژوهش در حوزه مالی شخصی در سال ۱۹۲۰ میلادی و در حوزه «اقتصاد مصرف» و «اقتصاد خانواده» انجام شده است که توسط فردی به نام هزل کرک۸ ثبت شده و بعد از آن مباحث «اقتصاد منزل» و «رفتار مصرفکننده» و «رفتار خانواده» از بعد اقتصادی مالی توسعه پیدا کردهاند.
بر اساس آنچه بهتفصیل خدمت شما بیان کردم میتوان به این نتیجه رسید که بحث «اقتصاد خانواده»، «مدیریت مالی شخصی» یا به تعبیر امروزیتر «سواد مالی»، حتی در دوران ارسطو نیز وجود داشته است؛ به این معنی که در همان زمان نیز این مطالب، بهصورت آموزههایی مطرح بوده و طبقهبندی میشده است.
آیا سواد مالی را میتوان از نظر طبقهبندی سواد عمومی در جامعه تقسیمبندی کرد و اصولاً آیا میتوان سواد مالی را برای همه افراد جامعه به یک شکل و ساختار تعریف کرد؟
سواد مالی یک دانش، نگرش و مهارت بینرشتهای و چند مهارتی است، یعنی دانشهای روانشناسی، جامعهشناسی، انسانشناسی، اقتصاد، مدیریت، آموزههای الهی و حتی زمانی که جنبه آموزشی به خود میگیرد دانش مدیریت آموزشی و یادگیری کارآمد را در برمیگیرد، همچنین مهارتهای گوناگون، از کار کردن با اپلیکیشنهای گوناگون تا مهارت Excel و Word و ازایندست نرمافزارها را در خودش جای میدهد.
سواد مالی در واقع مجموعهای از آموزهها، نگرشها، دانش و مهارتهایی است که دقیقاً تمام اقشار جامعه برای اینکه بتوانند بعد مالی- اقتصادی زندگی خود و خانوادههایشان را بهتر مدیریت کنند به آن نیاز دارند. مسئلهای که در این رابطه بهتر است روشنسازی شود این است که عدهای سواد مالی را صرفاً برای ثروتمندان مفید میدانند تا داراییهای خود را بهتر مدیریت کنند؛ و برخی دیگر نیز سواد مالی را فقط مختص به افراد کمدرآمد میدانند تا یاد بگیرند چگونه دخل و خرج خودش را مدیریت کند تا اصطلاحاً «هشتش گروی نهش نباشد!». در حالی که نه آن درست است و نه این! سواد مالی مهارت، نگرش و دانشی است که همه اقشار جامعه با هر سطح درآمد و هر سطح هزینهای به آن نیازمند هستند تا بتوانند احساس امنیت، رفاه نسبی و رضایت درونی را تجربه کنند. بر این اساس لازم است که سواد مالی فراگیر شود؛ زیرا یکی از مهارتها، دانشها و نگرشهای ضروری برای زندگی در دنیای کنونی است که البته با توجه به مواردی که قبلاً بیان شد صرفاً مختص به دنیای کنونی نیز نیست.
در این رابطه شایان ذکر است که منظور از ارتقای سطح سواد مالی آموزش فرمولهای پیچیده ریاضی نیست که آن را تخصص خاصی قلمداد کنیم که مختص عده محدودی است و از طرفی نیز نمیتوان آن را در کارگاههای موفقیتی که چگونگی گذشتن یکشبه از ره صدساله را آموزش میدهند آموخت؛ چراکه یکی از مهمترین اصول سواد مالی اصل تدریج و تداوم است و اتفاقاً همین اصل است که بهصورت آهسته و پیوسته زندگی مالی افراد را از بعد «تجهیز منابع» مانند درآمدها و همچنین از بعد «تخصیص منابع» که شامل میزان هزینهکرد، پسانداز، سرمایهگذاری، مدیریت مخاطرات و بهطور کلی تصمیمگیری مالی است منضبط میکند.
موفقترین کشورها در توسعه سواد مالی کدام بوده و از چه روشهایی استفاده کردهاند؟
تاکنون بیش از ۶۰ کشور دنیا برای آموزش سواد مالی در کشورشان، برنامه استراتژیک و راهبردی تهیه کردهاند و تعداد ۲۶ کشور که کشورهای فرانسه، رومانی و لهستان نیز از جمله آنها هستند طراحی استراتژیهای ملی را به پایان رساندهاند. ۲۳ کشور نیز طراحی استراتژیک خود را به پایان رسانده و در حال اجرای آن هستند که کشورهای روسیه، ارمنستان و ترکیه از آن جملهاند. کشورهایی مانند هلند، اسپانیا و انگلیس از مجموع ۱۱ کشوری هستند که علاوه بر طراحی و اجرای استراتژیها در حال ارزیابی نتایج و طراحی استراتژیهای جدید هستند، یعنی کشورهای مزبور، علاوه بر اینکه استراتژیهای طراحیشده را به اجرا رساندهاند در مرحله اثرسنجی آنها هستند تا از نتایج این اثرسنجی برای طراحی استراتژیهای بعدی خود استفاده کنند.
عموما هر کشوری با مشاهده هشدارهای اقتصادی رؤیتشده متوجه لزوم توانمندسازی اقتصادی مردم خود شده است، بهعنوان مثال با بالا رفتن آمار مربوط به تعداد بدهکاران کشور، آن را یک هشدار مالی دانسته و به دنبال دلیلی برای پاسخ به این مسئله بودهاند که چرا مردمشان بهاصطلاح درگیر انباشت بدهی شدهاند؟ همچنین زمانی که در برخی کشورها مقرر شد که مردم از بین طرحهای بازنشستگی و بیمهها به انتخاب خود یک مورد را برگزینند مشخص شد که افراد موردنظر برای نتیجهگیری در این رابطه که کدام طرح برایشان مناسبتر است، سواد کافی ندارند و یا زمانیکه کشورها همراه با توسعه، طراحی و مهندسی ابزارهای مالی جدید و پیچیدگی بازارهای مالی به این نتیجه رسیدند که مردمشان، بهعنوان کنشگران و فعالان بازار به سواد مالی مجهز نیستند، برای اینکه بازارها و ابزارهای مذکور متقاضیان خود را داشته باشند و بتوانند کارآمدتر به سمت بازار کارا پیش بروند خود را ملزم به توانمندسازی مردم دانستند. همچنین برخی دیگر از کشورها نیز در شرایط کنونی و پس از اینکه نرخ تورم بسیار زیاد شده و قدرت خرید مردم کاهش یافته است، به این نتیجه رسیدهاند که لازم است سواد مالی مردم افزایش پیدا کند تا بتوانند زندگی بهتری داشته باشند. چنانکه در ابتدا نیز توضیح دادم آنچه گفته شد نمونههایی از هشدارهایی است که کشورهای مختلف در ادوار گذشته دریافت کردهاند.
در مرحله بعدی، کشورهای مذکور اقدام به سیاستگذاری کردهاند. در سیاستگذاری معمولاً چند سؤال اساسی مطرح است؛ سؤال اول تعیین این موضوع است که چه نهادی مسئول اجرای این استراتژی و سیاست است؟ چراکه بعضی کشورها تک نهادی هستند، بهگونهای که یک نهاد دولتی مسئول تدوین و اجرای راهبرد سواد مالی است که این نهاد دولتی جهت اجرای عملیاتی راهبرد از همکاری دیگر نهادها یا شورایی از نهادهای دولتی و غیر دولتی استفاده میکند، مانند سیستمی که در کشورهای بریتانیا، هلند و روسیه پیادهسازی شده است. برای مثال در هلند مسئول اصلی تدوین و اجرای راهبرد سواد مالی «وزارت اقتصاد» است و یا در روسیه «وزارت دارایی» و در لتونی «کمیسیون بازارهای مالی و سرمایه». همچنین در کشور سوئد «اداره نظارت مالی» مسئولیت اصلی در حوزه سواد مالی را بر عهده دارد، در ارمنستان «بانک مرکزی» و در ترکیه «کمیته ثبات مالی».
از طرفی در کشورهایی چون جمهوریچک، اسپانیا و پرتغال برای تدوین و اجرای راهبرد سواد مالی چند نهاد در قالب یک شورا با هم همکاری کردهاند. مثلاً «بانک مرکزی» در اسپانیا و «کمیسیون ملی بازار اوراق بهادار» در اسپانیا برنامه آموزش مالی را تدوین کردند که این برنامه توسط یک کارگروه و با مشارکت «وزارت اقتصاد» مدیریت میشود. در برخی دیگر از کشورها یک رویکرد ترکیبی اتخاذ شده است، در کشورهایی مانند دانمارک و ایرلند شورایی از نهادها برای تدوین راهبرد سواد مالی تشکیل شده و یک نهاد مسئولیت و رهبری اجرای راهبرد را برعهده گرفته است. برای مثال در ایرلند گروه «راهبری ملی» و «آموزش مالی» توسط «قانونگذار مالی» که هماکنون بانک مرکزی ایرلند است به این منظور تأسیس شد، هماهنگسازی فعالیتهای آموزش مالی نیز بر عهده کمیسیون رقابت و حمایت از مصرفکننده است. کشورهای دانمارک و استونی نیز این رویکرد را در پیش گرفتهاند.
سؤال دوم در حوزه سیاستگذاری مشخص کردن جامعه هدف است، به این معنی که باید مشخص شود که این راهبرد سواد مالی بهطور مشخص چه گروهی را مورد هدف قرار میدهد؟ در این رابطه برخی کشورها بر روی کودکان هدفگذاری کردهاند، برخی از کشورهایی که مهاجرپذیر هستند مهاجران را هدف قرار دادهاند، برخی دیگر از کشورها افراد سالمند و افرادی که در سطح اجتماع ناتوان هستند را مدنظر قرار دادند و برخی دیگر جوانان و کارآفرینان و همچنین برخی زنان سرپرست خانوار را جامعه هدف خود دانستهاند. درواقع هر کشوری متناسب با شرایط اقتصادی که داشته است گروه مشخصی را هدفگذاری کرده است.
سؤال سوم پرداختن به این موضوع است که چه چیزی را میخواهیم به این جامعه هدف برسانیم؟ و سؤال چهارم چنین است که چگونه آن پیام، آموزش، مهارت و… را به جامعه هدف برسانیم؟ در این رابطه، معمولاً رویکرد مؤثرتر این است که بخش خصوصی با تنظیمگری آن نهاد سیاستگذار شروع به انجام فعالیتهای آموزشی کرده و برنامههای متنوعی مانند فیلم، سریال، کتاب، داستان، بازیهای متنوع، برگزاری موزه سواد مالی، برگزاری نمایشگاههای مختلف و بازیهایی که برای کودکان و همچنین بزرگسالان طراحی شده است تولید کند که بتوان با ابزارهای مختلفی که غالباً توسط بخشهای خصوصی و مؤسساتی که در این زمینه شروع به فعالیت کردند به نتیجه رسید.
بنده به آن دسته از خوانندگان محترم ماهنامه که علاقهمند هستند در زمینه سیاستگذاری کشورها و عملکرد آنها در زمینه آموزش سواد مالی مطالعه داشته باشند، کتاب «آموزش سواد مالی در اروپا» را پیشنهاد میکنم که ترجمه اینجانب و از انتشارات قدیانی است و با همکاری آکادمی هوش مالی به چاپ رسیده است. در این کتاب که تحلیلی بر استراتژی ۴۸ دولت اروپایی در حوزه آموزش سواد مالی است مطالبی در رابطه با اینکه چه نهادی مسئول اجرای استراتژی است؟ جامعه هدف چه کسانی هستند؟ و قرار است این راهبرد چه تغییری در گروه هدف ایجاد کند؟ همچنین برخی از برنامههایی که توسط کشورهای اروپایی برای ارتقای سواد مالی برگزار شده (مانند موزه سواد مالی، کمپینها، بازیها و…) بیان شده است. در انتها بحث اثرسنجی یعنی تأثیر اجرای راهبرد بر متغیرهای کلان اقتصادی نیز مورد بحث قرار گرفته است.
نرخ سواد مالی در ایران و رتبۀ آن در جهان چه میزان است؟
در بررسیهایی که انجام شده است متوسط سواد مالی مردم جهان نمره ۳۳ را به خودش اختصاص داده است و سواد مالی ایران نمره ۲۰ را کسب کرده که پایینتر از متوسط سواد مالی مردم جهان بوده است. در این گزارش کمترین میزان سواد مالی نیز متعلق به کشور آلبانیا با نمره ۱۴ است. البته با توجه به اینکه آمار مذکور مربوط به سالها پیش بوده است نیاز به بهروزرسانی و پژوهشهای تکمیلی در این رابطه احساس میشود؛ اما آنچه از آمار مذکور هویدا است این است که سواد مالی در کشور ما وضعیت مطلوبی ندارد، مگر اینکه طی سالیان اخیر با اقداماتی که انجامشده و برنامههایی که بعضی از مؤسسات و افراد پیگیری کردهاند، این نمره افزایش یافته باشد که بر این اساس این موضوع نیاز به انجام پژوهش و مطالعات جدیدتری دارد.
با افزایش ضریب نفوذ بازار سرمایه در ایران، به عقیده شما مهمترین اقداماتی که مجموعه ارکان بازار اعم از سازمان بورس و نهادهای اجرایی لازم است انجام دهند چیست؟
سواد مالی یک سیستم است که زیر سیستمها و اجزای گوناگونی دارد و معمولاً هرکدام از افراد فعال در یک عرصه خاص، یک بعد از آن را پررنگ کرده و روی آن متمرکز میشوند. بهعنوان مثال کسانی که در حوزه بازار سرمایه کار میکنند سواد مالی را به تحلیل تکنیکال، تحلیل بنیادی، انتخاب سهام بهینه و تشکیل پرتفوی سرمایهگذاری تقلیل میدهند و کسانی که در بازار بیمه فعال هستند نیز ممکن است سواد مالی را فقط به بیمه محدود کنند و یا اشخاصی که در بانک فعال هستند سواد مالی را ناظر بر خدمات بانکی، ابزارهای پرداخت، اعتبار اسنادی، کار با دسته چک، خدمات بانکی و تسهیلات و سپردههای بانکی ببینند. در حالیکه سواد مالی همانطور که عرض کردم شش مؤلفه اصلی دارد که شامل ۱- کار و درآمد، ۲- مخارج و پسانداز، ۳- سرمایهگذاری، ۴- مدیریت اعتبار، بدهی و قرض، ۵- مدیریت ریسک و بیمه و ۶ – تصمیمگیری مالی است. در همین رابطه بحث «سرمایهگذاری در بورس» و بهطور مشخص در «سهام» یکی از راههای «سرمایهگذاری» است که در مؤلفه سرمایهگذاری مطرح میشود؛ به بیان دیگر سرمایهگذاری یکی از ابعاد سواد مالی است و سرمایهگذاری در بورس و سهام یکی از گزینههای سرمایهگذاری خواهد بود. اگرچه سواد مالی این مورد را نیز شامل میشود، اما نباید موضوع مزبور را فقط و فقط به همین مورد محدود کرد.
در کشورهای توسعهیافته معمولاً دو روش برای افزایش سرمایهگذاری مردم در بازارهای سرمایه دنبال میشود. مورد اول تشویق مردم به سرمایهگذاری غیرمستقیم در صندوقهای سرمایهگذاری است، یعنی مردم وجوه مازاد خودشان را به دست متخصصان امر بسپارند، منظور از متخصصان امر افرادی است که هم دانش تحلیل کافی را برای انتخاب سهام بهینه دارند و هم میتوانند به نحوی مبسوط برای این کار وقت بگذارند. روش دومی که برای ارتقای بازار سرمایه از بعد سواد مالی پیشنهاد میشود افزایش سواد مالی تخصصی است که تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال، استراتژیهای خرید و فروش و امثال آن را دربرمیگیرد و برای اشخاصی توصیه میشود که علاقهمند به فعالیت تخصصی در این عرصه هستند. لازم به ذکر است که سواد مالی شیوه دوم را بهعنوان یک توصیه خاص برای همه مطرح نمیکند؛ زیرا در کنار اینکه موضوع مزبور نیاز به یادگیری کامل دارد، ممکن است که سایر ابعاد زندگی اشخاص نیز تحت شعاع قرار بگیرد.
به نظر میرسد با توجه به افزایش ضریب نفوذ بازار سرمایه در ایران مهمترین اقداماتی که لازم است ارکان نظارتی مانند سازمان بورس و اوراق بهادار و نهادهای اجرایی که در این زمینه فعال هستند انجام دهند در وهله اول سیاستگذاری و قانونگذاری است، به این معنا که این نهادها میتوانند به بیانی زمین بازی را برای مؤسسات بخش خصوصی و اشخاصی که میخواهند در زمینه سواد مالی فعالیت داشته باشند، طراحی و آماده کنند. طراحی زمین بازی و تعیین قانون و قواعد به این معنا نیست که نهادهای نظارتی و تنظیمگر خود مستقیماً در عرصه آموزش فعالیت کنند، بلکه این کار میتواند به بخش خصوصی واگذار شود تا در چارچوبی که مقام ناظر، سیاستگذار و قانونگذار تعیین کردهاند به فعالیت بپردازند. شایان ذکر است که چنین اقدامی میتواند از جهت افزایش کیفیت آموزش سواد مالی و میزان بازدهی و کارایی نیز مفید باشد.
همچنین لازم است که تمام اقشار جامعه یک سطحی از دانش عمومی موردنیاز را که فرابگیرند که به یک درک کلی از بازارهای مالی و تفاوت بین بازارها دست یابند؛ بهعنوان مثال سرمایهگذاری در بورس با سرمایهگذاری در بانک چه تفاوتی دارد؟ تفاوت این دو در این است که در بانک اصل سرمایه تضمین میشود؛ اما در بازار سرمایه اصل سرمایه نیز در معرض تغییرات قیمتی قرار میگیرد که ممکن است با افزایش مواجه شود و یا کاهش یابد. به نظر میرسد نهاد ناظر در این مورد میتواند با اطلاعرسانی امکان ورود داشته باشد.
با توجه به اینکه اقتصاد کشور در دوران تحریمهای بینالمللی مالی قرار دارد، سواد مالی تا چه حد میتواند آسیبهای ناشی از آن را پوشش دهد؟
همانگونه که برای موفقیت در شرایطی که ممکن است جنگ نظامی رخ بدهد، پیشبینی شده است که افرادی با آمادگی نظامی و دفاعی طی دوره سربازی پرورش داده شوند؛ در شرایط کنونی کشور ما که به تعبیر مقام معظم رهبری در سالهایی که پشت سر گذاشتهایم از لحاظ اقتصادی در جنگ اقتصادی و جهاد اقتصادی بودهایم و لازمه جهاد اقتصادی آموزش است، آموزش سواد مالی پیشنیاز جهاد اقتصادی است که لازم است بهطور همهگیر پیگیری شود.
از طرفی سواد مالی در راستای تحقق جهاد اقتصادی و کلان نظریه اقتصاد مقاومتی، میتواند ابعاد مختلفی در زمینه چگونگی مدیریت دخل و خرج، چگونگی سرمایهگذاری، نگرش یک انسان مسلمان ایرانی نسبت به مال و ثروت، اخلاق مالی اقتصادی، کارآفرینی و کارمندی داشته باشد. به عنوان صرفاً یک مثال عرض میکنم: کارآفرینی لزوماً بد و یا خوب نیست، همانطور که فعالیت در شغل کارمندی نیز لزوماً بد یا خوب نیست؛ تبیین اینکه آیا بهتر است که یک شخص کارآفرین باشد و یا کارمند، بر عهده سواد مالی است؛ چراکه در این حوزه میتوان با توجه به مأموریت و رسالت هر فرد و همچنین شخصیت و روحیاتش به وی شغل کارآفرینی، کارمندی، کار پارهوقت، کار خویشفرمایی و یا کار پروژهای را پیشنهاد داد؛ گفتنی است که این موارد در بحث «کار و درآمد» سواد مالی مطرح میشوند. در همین رابطه تبیین و تشریح این موارد میتواند آحاد مردم کشور را توانمند سازد تا بتوانند نقش خود را در جهاد اقتصادی و تحقق اقتصاد مقاومتی مشخص کنند.
چراکه اگرچه در گذشته شغل کارمندی از این جهت که امنیت شغلی داشته است و بهنوعی خدمت به کشور محسوب میشده است، بسیار مورد تشویق واقع بوده است، اما در دورههای جدیدتر این کارآفرینی است که مفهوم والایی پیدا کرده است. در حالی که بر پایه سواد مالی انتخاب شغل پیش از هر عاملی به شخصیت هر فرد بستگی دارد. اگر شخصی توانست سازمان، شرکت دولتی و یا شرکتی خصوصی را پیدا کند که در جهت اهداف و رسالتهای وی مأموریت دارد میتواند به استخدام آن دربیاید تا از یکسو اهداف آن سازمان و یا شرکت را پیش ببرد و از دیگر سو در جهت تحقق مأموریت و رسالت خود تلاش کند. از طرفی سواد مالی به فردی که روحیه کارآفرینی، شخصیت کارآفرینی و دیگر پارامترهای کارآفرینی را دارد توصیه میکند که کارآفرینی داشته باشد.
بهعنوان جمعبندی این سؤال، سواد مالی میتواند با تبیین و شفافسازی این تیپ سؤالات و ابهامات بهوسیله آموزش، دانش و ارتقای مهارتها کمک کند که هر شخصی در جامعه جایگاه و نقش خودش را در تحقق اقتصاد مقاومتی و جهاد اقتصادی ایفا میکند.