مدلهای صوری تصمیمگیری در اقتصاد عصبی-۲
کارکرد مغز با تأثیرپذیری از فعالیت بدن، منجر به محاسبات جدیدی میشود که تصمیمات فردی را تعیین میکند. تصمیمات فردی بهنوبهی خود، در قالب پیامهای ارسالشده به یک مرکز، منجر به محاسبات فوری میشود که نتایج آن، سطح درک و دانش انسان را مشخص میسازد. محاسبات را میتوان بر اساس مجموعهای از قوانین دگرگونی، رمزگذاری اطلاعات و شرایط اولیهای درک کرد که همراه با یکدیگر فعالیت انسان را بهوجود میآورند. از این سه عنصر بهعنوان مکانیزم محاسباتی یا بهطور خلاصه مکانیزم نام برده میشود. اقتصاد عصبی علاقهمند است روابط متقابل بین مکانیزمهایی را که در مغز تکامل یافتهاند و در ساختار درونی ما وجود دارند، همچنین نحوهی محاسبهی مشترک آنها را درک کند.
نظریهی بازیها راه میانبر خوبی را برای مطالعات اقتصاد عصبی فراهم میکند، زیرا تصمیمگیری فردی را با نتایج مکانی و گروهی طبق مکانیزم مشخصی پیوند میدهد. این مکانیزم، درخت بازی است که مشخص میکند چه کسی چه موقع باید حرکت کند، چه حرکاتی میتواند داشته باشد، چه اطلاعاتی در هنگام حرکت دارد و چگونه حرکتهای بازیکنان مختلف با علایق متفاوت، برای تعیین یک نتیجهی مشترک، با یکدیگر در تعامل هستند. نظریهی بازیهای غیرمشارکتی، با مطالعهی رقابت ناقص در اواخر دههی ۱۸۰۰ میلادی، نقش مهمی را در تفکر اقتصادی ایفا کرده است. این احتمال وجود دارد که انسانها تمایل به همکاری در یک مدل بازی گروهی داشته باشند. بهعنوان مثال، افراد ممکن است زمانی احساس قصور کنند که بهعنوان دومین بازیکن، با یک حرکت اشتباه، بازی را ترک نمایند. علاوه بر این، فرض کنید قصور تا حدی بازپرداخت نهایی به بازیکن را کاهش میدهد. شخص دیگری با میزان قصور اندک، ممکن است بازپرداخت اندکی در پی داشته باشد، درحالیکه یک فرد با میزان قصور بالا ممکن است بسیار بیشتر زیان ببیند. در نهایت، فرض میکنیم خود بازیکن میداند که فردی کمقصور یا با قصور بالا است، اما بازیکن ۱ نوع بازیکن ۲ را نمیشناسد. میتوانیم این بازی را بهعنوان یک بازی اعتماد بیزی با اطلاعات ناقص در نظر بگیریم. بازی شکلگسترده، یک بازی شامل دو یا چند بازیکن است. این بازی به نام درخت بازی، شامل گرهها و شاخههایی است که گرهها را به هم وصل میکنند. گرههای n1-n4 گره تصمیم نامیده میشوند، زیرا هر کدام دارای شاخههایی است که آنها را به گرههای بعدی متصل میکنند و گرههای t1-t5 گرههای پایانی خوانده میشوند. هر گره پایانی دارای یک بردار تسویه مربوط به آن است که در آن، عدد بالایی سود تصمیمگیرندهی ۱ و عدد پایینی پرداخت تصمیمگیرندهی ۲ است. بازی معمولی یا استراتژیک، به بازی شکلگستردهای که دارای یک فرمول استراتژیک یا معمولی معادل است، گفته میشود. در یک بازی فرم استراتژیک، هر بازیکن باید از بین مجموعهای از انتخابها، انتخابی را انجام دهد. بازیکن DM1 یکی از چهار ستون را انتخاب میکند، جاییکه هر ستون یک انتخاب استراتژی محض را نشان میدهد. بهطور همزمان، بازیکن DM2 یکی از چهار ردیف مربوط به یکی از استراتژیهای محض DM2 را انتخاب میکند. انتخاب بازیکنان با هم یکی از ۱۶ خانه در بازی ماتریس ۴×۴ را انتخاب میکند. خانهی انتخابشده، نتیجهی بازی است و هر خانه در صورت انتخاب آن، شامل پاداش به بازیکنان میشود. بازی دوراهی زندانی (PD) و بازی کالاهای عمومی (PG) برای مطالعهی معضلات اجتماعی و زمانی مورد استفاده قرار میگیرند که رفاه گروه با منافع شخصی هر یک از اعضای گروه، در تضاد باشد. بهعنوان مثال، در یک بازی PD معمولی دونفره، هر بازیکن میتواند گزینهی همکاری یا نقص را انتخاب کند. بازپرداختها متقارن هستند و طوری انتخاب میشوند که مجموع بازدهها در زمانیکه هر دو بازیکن گزینهی همکاری را انتخاب میکنند و حداقل زمانیکه هر دو بازیکن گزینهی نقص را انتخاب میکنند، بیشتر باشد. با این حال، هر بازیکنی در صورت همکاری با بازیکن دیگر، میخواهد بیشترین سود را ببرد. در بازیهای هماهنگی برخلاف بازیهای استاندارد PD یا PG، بسیاری از بازیها دارای تعادلهای متعددی هستند که نیاز به هماهنگی دارند. بهعنوان مثال، در یک بازی تطبیق سادهی دونفرهی دوگزینهای (مثلاً A و B)، به هر بازیکن ۱ دلار داده میشود؛ اگر هر دو بازیکن گزینهی A یا گزینهی B را انتخاب کنند، اما اگر انتخابهای آنها با هم مطابقت نداشته باشد، به هیچیک از آنها مبلغی پرداخت نمیشود. در این محیطها، نقش کلیدی آزمایشها کمک به کشف احتمال نسبی تعادل خاص و همچنین ویژگیهای محیط (از جمله ویژگیهای شرکتکننده) است که این احتمال را تعیین میکند.بازی اولتیماتوم که توسط گاث و همکاران (۱۹۸۲) معرفی شد، یک محیط چانهزنی ساده است. در این بازی، دو نفر بهطور تصادفی و ناشناس با یکدیگر همخوانی دارند، یکی بهعنوان پیشنهاددهنده و دیگری بهعنوان پاسخدهنده و به آنها گفته میشود که یک بازی را دقیقاً یک بار انجام خواهند داد. پیشنهاددهنده مبلغی پول دارد و تقسیم آن مبلغ بین خود و پاسخدهنده را پیشنهاد میدهد. پاسخدهنده پیشنهاد را مشاهده میکند و سپس تصمیم میگیرد که آن را قبول یا رد کند. اگر گزینهی تقسیم پول پذیرفته شود، هر دو طرف مبلغی را که پشتوانهی آن، پیشنهاد پیشنهادکننده است، بهدست میآورند. در صورت رد شدن گزینهی تقسیم پول، پیشنهاددهنده و پاسخدهنده هیچیک چیزی دریافت نمیکنند.وقتی شرکتکنندگان برای پیشنهاد و کسب حق پیشنهاد به رقابت میپردازند، پیشنهادها بهطور قابلملاحظهای کوچکتر میشوند و احتمال رد شدن آنها نیز بسیار کمتر میشود. به این دلیل که روش مزبور درک منصفانه را تغییر میدهد و توجه به اهمیت زمینه را در محیطهای مبادلهی شخصی (در مقایسه با بازار) جلب میکند. این تأثیرات همچنین ممکن است ناشی از تغییر میزان ناشناس بودن در بین افراد باشد.
بازی اعتماد عمومی در سال ۱۹۹۵ معرفی شد. در این بازی، دو شرکتکننده بهطور تصادفی و ناشناس با یکدیگر هماهنگ هستند، یکی بهعنوان سرمایهگذار و دیگری بهعنوان امین. هر دو شرکتکننده ۱۰ دلار جایزه دارند. سرمایهگذار میتواند مقداری از ۱۰ دلار متعلق به خود یا همهی آن را برای امین ارسال کند یا اینکه هیچ مبلغی از آن را به وی ندهد. هر دلار ارسالشده توسط سرمایهگذار سه برابر میشود. امین مبلغ (سه برابر) ارسالشده را مشاهده میکند و میتواند همه یا مقداری از آن را برای سرمایهگذار ارسال کند یا اینکه هیچ مبلغی از آن را به او بازنگرداند. مبلغ ارسالشده توسط سرمایهگذار معیار اعتماد است. مبلغی که توسط امین بازگردانده میشود، میزان اطمینان است. نظریهی بازی میتواند انتزاع قابلملاحظهای داشته باشد. اگرچه سطح انتزاعی ایجادشده توسط نظریهی بازی دارای مزایای قابلتوجهی است، با این حال ممکن است در مورد نحوهی درک شرکتکنندگان آزمایشگاه از محیط بازی، عدم اطمینان ایجاد کند. این موضوع میتواند در تفسیر تصمیمات شرکتکنندگان مشکلاتی را بهوجود آورد، بهویژه هنگامیکه این تصمیمات با تصورات ساختهشدهی ما از عقلانیت مغایرت داشته باشند. اینکه شکست یک نظریه را به عدم موفقیت مشارکتکنندگان در درک انگیزههای مربوط به یک بازی نسبت دهیم، میتواند موضوعی وسوسهکننده باشد. یک توضیح در این خصوص این است که تصمیمات شرکتکنندگان غیرمنطقی کاملاً منطقی است، اما از دیدگاه جایگزین. اقتصاد عصببنیان میتواند به شکلگیری تمایز بین این توضیحات کمک کند و مطمئناً دارای نقش اساسی در فرآیند کشف نحوهی تصمیمگیری افراد است.
تصادفیسازی
در مورد نقش تصادفیسازی نیز نمیتوان مبالغه کرد. با این حال، باید توجه داشت که وجود تصادفیسازی برای اعتبار انواع روشهای تجزیه و تحلیل پرکاربرد، ضروری است. بهطور کلی، استفادهی مناسب از تصادفیسازی، از بروز تأثیرات مخدوشکننده بر نتایج جلوگیری میکند. بهعنوان مثال، ممکن است افراد از نظر ویژگیهای شخصیتی یا ترجیحات پولی متفاوت باشند. این تفاوتها همچنین میتواند با زمان رسیدن یک فرد به آزمایش ارتباط داشته باشد. تخصیص تصادفی افراد به آزمایشها و نقشهای آزمایشی کمک میکند تا اطمینان حاصل شود که چنین تفاوتهایی بهطور نظاممند بر نتیجهی آزمایش تأثیر نمیگذارند.
ناشناس بودن
برای اطمینان از ناشناس ماندن، شرکتکنندگان بهطور تصادفی به همتایان اختصاص داده میشوند، از نظر بصری از یکدیگر جدا میشوند و از آنها خواسته میشود تا زمان شروع آزمایش سکوت کنند. با مطمئن شدن از این موضوع که مشارکتکنندگان نمیدانند با چه کسی مطابقت دارند، این امکان فراهم میشود که تصمیماتِ مبتنی بر تصورات غیرمرتبط با محیط تصمیمگیری موردمطالعه تا حد زیادی حذف شوند. تطبیق تصادفی و ناشناس نیز بهطور قابلملاحظهای امکان تبانی (ناخواسته) را بین شرکتکنندگان کاهش میدهد، که درغیراینصورت ممکن است استنباطها و تفاسیر را دچار اختلال کند.
پاداشهای برجسته
پاداشهای برجسته بهعنوان یکی از ویژگیهای اقتصاد تجربی، پرداختهایی پولی هستند که بر اساس تصمیمات شخص در یک آزمایش، متفاوتاند. ورنون لومکس اسمیت اهمیت این روش را با انتشار نظریهی ارزش القایی خود، بهطور رسمی نشان داد. تا زمانیکه فرض بر این است که مردم پول بیشتر را به پول کمتر ترجیح میدهند، استفاده از نظریه در آزمایشها تنها مستلزم این است که ارزش پول واقعی به توکنهایی که در یک آزمایش بهدست آمده است، اختصاص داده شود. از نظر بصری، مزیت انجام کار مذکور این است که اطمینان میدهد مشارکتکنندگان انگیزههای اقتصادی ناشی از محیط بازی را تشخیص میدهند. نظریهی ارزش القایی مؤکداً آزمونهای تجربی نظریهی بازی را توجیه میکند و به همین دلیل، توسعهی نظریههای جدیدی را که دارای ترجیحات اجتماعی است، بهویژه در توسعهی اقتصاد عصبی، تسهیل کرده است.
نتیجهگیری
تحقیقات اقتصاد عصبی به تفکیک روابط پیچیده بین مکانیزمهای عصبی که فرآیند تکامل به مغز ما اعطا کرده، همچنین مکانیزمهایی که مغز ما در نهادهای خارجی ما ایجاد کرده است و نیز محاسبات مشترک این مکانیزمها، کمک میکند که ماحصل آنها نتایج اجتماعی و اقتصادی است. نظریهی بازیها بستر مناسبی را برای مطالعات اقتصاد عصببنیان فراهم میکند، زیرا بهطور رسمی تصمیمات استراتژیک چندین فرد را از طریق مکانیزم دقیق تعریفشده، به نتایج سطح گروهی متصل میکند. مشاهده شده است که نظریهی بازی میتواند انتزاع قابلملاحظهای داشته باشد. اگرچه سطح انتزاعی ایجادشده توسط نظریهی بازی دارای مزایای قابلتوجهی است، با این حال ممکن است در مورد نحوهی درک شرکتکنندگان آزمایشگاه از محیط بازی، عدم اطمینان ایجاد کند. این موضوع میتواند در تفسیر تصمیمات شرکتکنندگان مشکلاتی را بهوجود آورد، بهویژه هنگامیکه این تصمیمات با تصورات ساختهشدهی ما از عقلانیت مغایرت داشته باشند. اینکه شکست یک نظریه را به عدم موفقیت مشارکتکنندگان در درک انگیزههای مربوط به یک بازی نسبت دهیم، میتواند موضوعی وسوسهکننده باشد. یک توضیح در این خصوص این است که تصمیمات شرکتکنندگان غیرمنطقی کاملاً منطقی است، اما از دیدگاه جایگزین، اقتصاد عصببنیان میتواند به شکلگیری تمایز بین این توضیحات کمک کند و مطمئناً دارای نقشی اساسی در فرآیند کشف نحوهی تصمیمگیری افراد است.