خانه الفبای بورس اقتصاد عصبی تکامل رفتار اقتصادی منطقی و غیرمنطقی: شواهدی از نخستی‌های غیر‌انسانی
تکامل رفتار اقتصادی منطقی و غیرمنطقی: شواهدی از نخستی‌های غیر‌انسانی

تکامل رفتار اقتصادی منطقی و غیرمنطقی: شواهدی از نخستی‌های غیر‌انسانی


اقتصاد مدرن به شیوه‌ی کنونی‌اش، تقریباً در همه‌ی موارد، عملی است برای به‌کارگیری سه اصل اساسی: اولاً، این امر مستلزم وجود عواملی با ترجیحات ساده و پایدار است. فرض بر این است که کارگران با توجه به بودجه‌ی خود، درآمد خود را حداکثر می‌کنند، مصرف‌کنندگان با توجه به بودجه‌ی خود، عملکرد مطلوب خود را به حداکثر می‌رسانند و اعضای خانواده با توجه به اهداف رقابتی خود، با یکدیگر به چانه‌زنی مشغول می‌شوند. ثانیاً، افراد دارای شناخت منطقی و بدون خطا هستند. این فرض مستلزم این است که عوامل به‌سادگی، ترجیحات خود را دریابند. ثالثاً، اقتصاد مدرن فرض می‌کند که مردم به‌گونه‌ای با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند که به‌طور نسبی منجر به تعاملِ بدون تنش بین آنها می‌شود و بنابراین رفتار متعادلی را برقرار می‌کنند؛ یعنی فرض بر این است که افراد با توجه به رفتار دیگران، منافع خود را به حداکثر می‌رسانند.
با توجه به خطاها و سوگیری‌های نظام‌مندی که توسط روانشناسان و اقتصاددانان رفتاری بررسی می‌شود، ممکن است در نگاه اول، مطالعه‌ی رفتار و ترجیحات اقتصادی در گونه‌های دیگر احمقانه به نظر برسد. اگر انسان‌ها نتوانند محاسبات سریع و بدون خطا انجام دهند و به‌طور مؤثری به تعادل برسند یا ترجیحات ثابت را حفظ کنند، بعید به نظر می‌رسد گونه‌های دیگر که احتمالاً از نظر محاسباتی در سطح پایین‌تری قرار دارند، بتوانند این کار را انجام دهند. اقتصاد مدرن و مهم‌تر از آن، حوزه‌ی نوظهور اقتصاد عصبی، می‌‌تواند از طریق مطالعه‌ی سایر گونه‌ها به‌ویژه سایر نخستی‌های نزدیک به هم، به ماهیت ترجیحات انسان اشراف پیدا کند.
دستاوردهای اخیر ما در مورد ترجیحات موجود در یک گونه‌ی نخستی غیر‌انسانی یعنی میمون‌های کاپوچین، بررسی خواهد شد. این میمون‌ها نیز رفتارهای غیراستاندارد انتخابی را در شرایطی مشابه آنچه در محیط‌های انسانی مشاهده می‌شود، از خود نشان می‌دهند. بسیاری از درس‌های اصلی نظریه‌ی قیمت در اقتصاد کاملاً از منظر رفتار میمون‌های کاپوچین، منطقی است. بسیاری از جنبه‌های ترجیحات نظری آینده‌نگر که در انسان دیده می‌شود، در رفتار کاپوچین نیز ظاهر می‌گردد.

آشکارسازی ترجیحات کاپوچین: روش معاملاتی توکن
هدف ما طراحی سازوکاری بود که بتوانیم با استفاده از آن، ترجیحات کاپوچین‌ها را آشکار کنیم. البته مسئله این است که احتمالاً کاپوچین‌ها در انجام وظایفی که معمولاً اقتصاددانان تجربی برای آشکار کردن ترجیحات بشر به‌کار می‌برند، با مشکل مواجه می‌شوند. ترجیحات میمون‌ها در مورد تمایل آنها به پرداخت مقدار مشخصی از پول شرط‌بندی یا بسته‌های کالایی را نمی‌توان با استفاده از نظرسنجی‌های کتبی ارزیابی کرد. همچنین، نمی‌توان از رفتار میمون‌ها به‌عنوان مصرف‌کننده در بازار استفاده کرد، زیرا آنها به‌طور طبیعی در بازارها به‌عنوان مصرف‌کننده عمل نمی‌کنند؛ بنابراین، ناچار شدیم روش جدیدی را طراحی کنیم که به کاپوچین‌ها اجازه می‌دهد ترجیحات خود را در جایی شبیه به بازار نشان دهند؛ وضعیتی که تا حد ممکن مشابه روش‌هایی بود که برای آزمایش ترجیحات مورداستفاده در انسان به‌کار می‌رود. به‌طور خاص، این طراحی شامل آموزش نسبتاً کمی بود، همچنین تجزیه و تحلیل رسمی نظریه‌ی قیمت در آن مجاز بود.
برای انجام این کار، از این واقعیت استفاده کردیم که میمون‌های کاپوچین (و دیگر نخستی‌ها) را می‌توان به‌سرعت آموزش داد تا در ازای پاداش‌های کوچک (غذا)، توکن‌ها را مبادله کنند. تعدادی از آزمایشگاه‌های مختلف با استفاده از یک آزمایش‌کننده‌ی شخصی، با موفقیت این روش دادوستد را به کاپوچین‌ها آموزش داده‌اند که طی آن، برای یک توکن به کاپوچین موردآزمایش پاداش داده می‌شود. در این آزمایش، اجازه دادیم کاپوچین بین چندین معامله‌گر مختلف که هریک از آنها، انواع یا مقادیر مختلف کالا را در صورت ارائه‌ی یک توکن واحد، عرضه می‌کردند، دست به انتخاب بزند. به این ترتیب، توانستیم کاپوچین‌ها را در وضعیتی مشابه بازار اقتصادی قرار دهیم، یعنی در شرایطی که آنها بتوانند ترجیحات خود را در بسته‌های مختلف کالا تعیین کنند. با این تنظیمات، می‌توانیم تغییرات قیمت و ثروت را معرفی و بررسی کنیم که چگونه این تغییرات بر رفتار خرید کاپوچین‌ها تأثیر می‌گذارد. علاوه بر این، می‌توانیم مشاهده کنیم که آیا کاپوچین گزینه‌هایی را ترجیح می‌دهد که تصادفاً بر سایر گزینه‌ها برتری دارند (منظور گزینه‌هایی است که بدون قید و شرط بیشترین غذا را دریافت کرده‌اند). سرانجام و شاید مهم‌تر از همه، می‌توانیم بررسی کنیم که آیا ترجیحات کاپوچین از پیش‌بینی‌های نظریه‌ی چشم‌انداز پیروی می‌کند و به تبع آن، تحت تأثیر نقاط مرجع و چارچوب قرار می‌گیرد یا خیر.

آیا کاپوچین‌ها نیز مانند انسان از نظریه‌ی قیمت پیروی می‌کنند؟
اولین هدف، بررسی این موضوع است که آیا ترجیحات کاپوچینی، منعکس‌کننده‌ی ترجیحات یک اقتصاد انسانی است یا خیر. آیا کاپوچین‌ها به شوک‌های قیمتی و ثروتی پاسخ منطقی می‌دهند؟ برای انجام این کار، ابتدا دو کالایی را که کاپوچین‌ها به یک اندازه دوست داشتند و نیمی از بودجه خود را برای هریک از این دو کالا صرف می‌کردند، پیدا کردیم: تکه‌های ژله و برش‌های سیب.
در تغییر قیمت‌ها، به هر موضوع، بودجه‌ی جدیدی را اختصاص داده و سپس قیمت یکی از این دو کالا را به نصف کاهش دادیم. کاپوچین‌ها برای پاسخ‌گویی به این تغییر قیمت، باید مانند انسان‌ها مصرف خود را به سمت کالای ارزان‌تر منتقل کنند، یعنی در مقایسه با وضعیت قبل از تغییر قیمت، باید بخش بیشتری از بودجه‌ی خود را صرف کالای ارزان‌تر کنند. اکثر بازیگران کاپوچین ما، این کار را انجام و نشان دادند که آنها نیز مانند انسان‌ها از اصول نظریه‌ی قیمت پیروی می‌کنند.

آیا کاپوچین‌ها همان سوگیری‌های انسانی را از خود بروز می‌دهند؟
طبق یافته‌های ما، کاپوچین‌ها در محیط بازارِ خود به همان شیوه‌ای رفتار می‌کنند که انسان‌ها در محیط اقتصادی خود به‌طور منطقی نشان می‌دهند؛ بنابراین، آزمایش مذکور زمینه را برای بررسی این موضوع که آیا کاپوچین‌ها نیز همانند انسان‌ها به شیوه‌ای غیراستاندارد رفتار می‌کنند، فراهم ساخت. به‌طور خاص، قصد داشتیم بفهمیم که آیا کاپوچین‌ها دارای برخی از سوگیری‌هایی که بر رفتار انتخابی انسان تأثیر می‌گذارند، هستند یا خیر. همانطورکه چندین دهه پژوهش در اقتصاد رفتاری نشان داده است، به نظر می‌رسد نه‌تنها مصرف‌کنندگان انسانی انتخاب‌های خود را بر حسب سودهای موردانتظارشان ارزیابی می‌کنند، بلکه به ارزیابی شرط‌بندی‌های مختلف از نظر نقاط مرجع دلخواه نیز می‌پردازند. به‌طور خاص، شرکت‌کنندگان انسانی معمولاً زیان‌گریز می‌باشند، یعنی بیشتر به‌دنبال ضرر نکردن هستند تا کسب سود.

آیا کاپوچین‌ها نیز وابسته به نقاط مرجع و زیان‌گریز هستند؟
آیا کاپوچین‌ها مانند انسان‌ها، نسبت به یک نقطه‌ی مرجع دلخواه، انتظاراتی را ایجاد کرده‌اند یا خیر. برای پاسخ دادن به این پرسش، میمون‌هایی را که در ابتدا نشان داده شدند و سپس آنچه را که در ازای دریافت یک جایزه دریافت کردند، به‌طور مستقل تغییر دادیم. در نتیجه، شرایطی را فراهم کردیم که در آن، میمون‌ها می‌توانستند بیشتر یا کمتر از آنچه انتظار می‌رفت، پاداش دریافت نمایند.
این‌گونه به نظر می‌رسید که میمون‌های ما از آزمایش‌کننده‌ای که زیان درک‌شده را ارائه می‌کرد، دوری می‌کنند. جالب اینجاست که میمون‌ها با این انتخاب، اکیداً آزمایش‌کننده‌ای را ترجیح دادند که طبق انتظاراتشان رفتار می‌کرد؛ علی‌رغم این واقعیت که هر دو آزمایش‌کننده، در هر آزمایش یک تکه سیب تحویل داده بودند.
به این ترتیب، به نظر می‌رسد کاپوچین‌ها حداقل در دو مورد از سوگیری‌های اساسی که انسان نشان می‌دهد، شریک باشند. کاپوچین‌ها بازدهی خود را نسبت به نقاط مرجع دلخواه تعیین می‌کنند و از شرط‌بندی‌هایی که به‌عنوان زیان مطرح می‌شوند، اجتناب می‌کنند. این نتایج بیانگر آن است که میمون‌ها نیز تسلیم جلوه‌های چارچوب‌بندی می‌شوند که با توصیف‌های متفاوت از یک مسئله، آنها را به سمت انتخاب‌های مختلف سوق می‌دهد.
نتایج مطالعات مقایسه‌ای ما نشان می‌دهد ترجیحات میمون‌های کاپوچین تقریباً همانند عوامل انسانی عمل می‌کند. نخست، به نظر می‌رسد کاپوچین‌ها مانند انسان‌ها از اصول استاندارد نظریه‌ی قیمت تبعیت می‌کنند. با وجود پیروی از نظریه‌ی قیمت، کاپوچین‌ها نیز تعصبات سیستماتیک مشابه انسان را بروز می‌دهند، به این معنی که شرط‌بندی را بر اساس نقاط مرجع دلخواه ارزیابی می‌نمایند و بیشتر به زیان توجه می‌کنند تا سود. در نهایت، به نظر می‌رسد میمون‌ها ناهنجاری‌های دیگری مانند اثر وقف را در بازار به نمایش می‌گذارند.
نتایج آزمایش‌های معاملاتی که روی کاپوچین‌ها انجام دادیم، حاکی از آن است که چنین جلوه‌هایی می‌‌تواند در یکی از گونه‌های غیرکلامی رخ دهد. بررسی فیزیولوژیکی قاب‌بندی امکان‌پذیر است، بنابراین شاید بتوان پیش‌بینی‌های نظری آینده‌نگر را در یک مدل عصبی اولیه بررسی کرد. میمون‌ها نیز اثر وقف را از خود بروز می‌دهند، همچنین ممکن است فیزیولوژیست‌ها بتوانند تغییرات بیشتری را در ارزش‌گذاری مدل اولیه، مانند تغییرات ناشی از مالکیت، لحاظ کنند.
اگرچه حوزه‌ی اقتصاد عصبی هنوز در مراحل اولیه‌ی خود است، در مدت زمان نسبتاً کوتاهی، موفقیت‌های زیادی به‌دست آورده است. بدون شک، بسیاری از موفقیت‌های اقتصاد عصبی به میزان اهمیتی که این حوزه‌ی نوظهور برای رویکردهای بین‌رشته‌‌ایِ مطالعه‌ی رفتار اقتصادی قائل می‌شود، متکی است. هدف ما این بود که نشان دهیم چگونه بررسی شناختیِ انتخاب‌ها، ترجیحات و انگیزه‌های نخستی‌ها، به‌عنوان راهی برای مطالعه‌ی ریشه‌های رفتار اقتصادی استاندارد و غیراستاندارد و نیز به‌دلیل پتانسیل آن در دستیابی به سنجش‌های رفتاری جدیدِ موردنیاز برای ایجاد بینش‌های عصبی-فیزیولوژیکی در مورد رفتار اقتصادی انسان، می‌تواند به این ترکیب تجربی بیفزاید.

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *