خانه گپ‌و‌گفت چهره‌های بازار سرمایه باید الزامات دوام دوران رونق در بازار سرمایه فراهم شود
باید الزامات دوام دوران رونق در بازار سرمایه فراهم شود

باید الزامات دوام دوران رونق در بازار سرمایه فراهم شود


نخستین مدیرعامل شرکت فرابورس ایران در گفتگو با ماهنامه «بورس» تشریح کرد

باید الزامات دوام دوران رونق در بازار سرمایه فراهم شود

مصطفی امیدقائمی، نخستین مدیرعامل شرکت فرابورس ایران و همچنین اولین رئیس هیئت‌مدیره بورس تهران است که شروع فعالیت وی در بازار سرمایه به چندین سال پیش باز می‌گردد. این فعال بازار سرمایه که در حال حاضر، مدیرعامل گروه مالی ملت است، تجربه مدیرعاملی در چندین شرکت سرمایه‌گذاری، مجموعه‌های هلدینگ نفتی و … را نیز در رزومه کاری خود دارد.
امیدقائمی در گفتگو با ماهنامه بورس، ضمن برشمردن دستاوردهای این شرکت، از عوامل موفقیت آن می‌گوید. این فعال بازار سرمایه، در ادامه با اشاره به چالش‌های پیش روی شرکت فرابورس ایران در ابتدای مسیر، راهکارهای به‌کارگرفته شده برای مرتفع کردن آنها را نیز معرفی می‌کند. وی معتقد است که دوران رونق در بازار سرمایه در پیش است و ابراز امیدواری می‌کند که با پیاده‌سازی چندین راهکار، از جمله ایجاد امکان تأمین مالی بلندمدت در بازار، اعمال تغییراتی اساسی در دستورالعمل‌ها با توجه به شرایط کنونی بازار، امکان استفاده از ابزارهای Option و Futures برای برخی شرکت‌ها و …، شرایطی فراهم شود تا دوران رونق در بازار سرمایه دوام بیشتری داشته باشد. مشروح این گفتگو را می‌توانید در ادامه مطالعه بفرمایید.

آقای دکتر امیدقائمی، به‌عنوان نخستین مدیرعامل شرکت فرابورس ایران، شرکتی که که فعالیت خود را در مهرماه سال ۱۳۸۸ آغاز کرده است، لطفاً از شرایط آن دوران و روزهای نخست قبول این مسئولیت بفرمایید.
در آن دوران یکی از مشکلات ما این بود که همواره معاملات تعداد زیادی از نمادها به دلیل عدم همکاری شرکت‌های ناشر و البته درست و به‌روز نبودن اطلاعات آنها متوقف می‌شدند؛ به‌طور مثال، صورت‌های مالی مربوط به برخی شرکت‌ها مشخص نبودند و یا اظهارنظر حسابرس «مردود» یا «عدم اظهارنظر» بود. درنتیجه اگر اجازه معاملات سهام این شرکت‌ها در بورس داده می‌‌شد، ممکن بود ریسک بالایی به همراه داشته باشند.
اگر اشتباه نکنم در اوایل سال ۱۳۸۵ بود که سازمان بورس و اوراق بهادار، بازاری به نام «بازار چهارم» تشکیل داد و نماد اکثر شرکت‌های مذکور را به تابلوی آن منتقل کرد، اما این بازار چنان‌که انتظار می‌رفت موفق نبود و معاملات چندانی در آن انجام نشد. در ادامه، پس از آنکه، شرکت بورس اوراق بهادار تهران در اواخر سال ۱۳۸۵ و اوایل سال ۱۳۸۶ تشکیل شد، در هیئت‌مدیره شرکت، بحث معامله این شرکت‌ها مطرح شد و در ابتدا به این جمع‌بندی رسیدند که شرکتی به‌عنوان زیرمجموعه‌ی شرکت بورس اوراق بهادار تهران تشکیل شود، یعنی شرکت بورس اوراق بهادار تهران ۱۰۰ درصد سهامدار آن باشد و شرکت‌های مذکور، در آن معامله شوند، البته آن زمان شرکت‌هایی هم بودند که به‌صورت OTC فعالیت می‌کردند و از آنجاکه بدون اخذ مجوز رسمی از سازمان بورس و اوراق بهادار فعالیت می‌کردند، مشمول مالیات زیاد می‌شدند. درنهایت مکاتبه‌ای با شورای عالی بورس انجام شد و قرار بر این شد که شرکتی با سرمایه ۱۰ میلیارد تومان تشکیل شود که ۲۰ درصد از سهام آن، تحت مالکیت شرکت بورس اوراق بهادار تهران و ۸۰ درصد دیگر به صورت پذیره‌نویسی در اختیار نهادهای مالی و فعالین بازار سرمایه قرار گیرد و این‌گونه شد که نهایتاً شرکت فرابورس ایران در سال ۱۳۸۷ تأسیس و اولین معامله آن نیز در مهرماه سال بعد انجام شد.

به ‌نظر می‌رسد که تشکیل شرکت فرابورس ایران، در آن زمان با مخالفت‌هایی همراه بوده است، لطفاً از چالش‌های آن زمان بیشتر برایمان بگویید.
بله همین‌طور است. انجام این کار چالش‌های بسیاری به همراه داشت؛ زیرا زمانی که به‌طور مثال، یک شرکت تولیدی را با اهدافی مشخص راه‌اندازی می‌کنیم، از این مسئله که مواد اولیه آن از کجا تهیه ‌شود، مشتریان محصول تولیدی چه کسانی هستند و… اطلاع داریم و درواقع تا حدودی اصل کار آن مشخص است، اما زمانی که بخواهیم یک بورس را راه‌اندازی کنیم مواردی چون نحوه تعیین شرکت ناشر جهت پذیرش، کارگزار و بسیاری مسائل دیگر مطرح است.
اولین و مهم‌ترین مانع در این میان، بحث میزان مالیات معاملات شرکت‌های عرضه‌شده در بازار خارج از بورس بود که در این خصوص، با مصوبه‌ی مجلس، شرکت فرابورس ایران نیز به‌عنوان یک بورس شناخته شد و توانست نقش مهمی را ایفا کند.
از دیگر چالش‌های این مسیر، عدم علاقه شرکت‌ها به پذیرش در این بازار بود، در این خصوص نیز لازم بود مزایای پذیرش در فرابورس ایران برای شرکت‌های ناشر تشریح شود، حتی کارگزاری‌ها نیز در ابتدا تمایل چندانی به همکاری با شرکت فرابورس ایران نداشتند؛ اما بعداً که سهمیه عرضه اولیه به آنها تخصیص داده شد، به‌حضور در فرابورس ایران روی آوردند. همچنین سیستم معاملاتی، بررسی و نظارتی نیز باید به‌طور جداگانه برای بازار فرابورس تهیه می‌شد که هرکدام چالش‌های مختص به خود را داشتند.
طی سال‌های ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۱ تمام خمیرمایه‌ها و شرایطی که فرابورس ایران احتیاج داشت، از قبیل شرکت‌های ناشر جهت عرضه، کارگزاری‌ها، سیستم معاملاتی و فضای کار اداری فراهم شده بودند. همچنین به‌مرور بعد از سال ۱۳۹۱ تعداد شرکت‌های ناشر بیشتری پذیرفته شدند و تعداد بسیاری از شرکت‌های پذیرش‌شده در بورس اوراق بهادار تهران نیز به فرابورس ایران منتقل شدند، البته شرکت‌هایی هم توانستند بعد از ورود به تابلوی فرابورس ایران شرایط حضور در بورس را کسب کنند و به تابلوهای معاملاتی بورس اوراق بهادار تهران منتقل شدند.
شایان ذکر است که مرتفع کردن این موانع کار بسیار پیچیده‌ای بود، ضمن اینکه در کنار همه‌ی این عوامل، این شرکت، سهامی عام بود و باید امکان معاملات سهام شرکت فرابورس ایران برای سهامدارانش فراهم می‌شد و به سهامداران آن سودی تخصیص داده می‌شد. در آن زمان هیچ‌کس به موفقیت این شرکت امیدوار نبود.
همان‌طور که قبل‌تر هم اشاره کردم، بسیاری از شرکت‌ها از پذیرش در فرابورس ایران خودداری می‌کردند، حتی در بسیاری از موارد، شرکت‌های تابعه‌ی وزارت امور اقتصادی و دارایی نیز علاقه‌ چندانی به این موضوع نشان نمی‌دادند. به همین خاطر، فرابورس ایران، یک سری بازار جنبی (بازار سوم، بازار پذیره‌نویسی اوراق بهادار، بازار اوراق مشارکت، بازار گواهی تسهیلات مسکن و…) ایجاد کرد تا بتواند از این طریق نیز درآمدزایی داشته باشد. مثلاً پس از انقلاب فقط یکبار اوراق مشارکت مورد معامله قرار گرفته بود و بعد از آن نیز در سال ۱۳۸۱ و ۱۳۸۲ اوراقی در بورس پذیرفته شده بود که به‌دلیل کارمزد بالای آنها (حدود ۲ درصد) هیچگاه مورد معامله قرار نگرفته بودند. در سال ۱۳۸۴ نیز اوراق مشارکت ایران‌خودرو مورد معامله قرار گرفت که بعد از مدتی سررسید و تسویه شد. پس از آن تا سال ۱۳۸۸ هیچ اوراقی در بورس پذیرفته نشد تا اینکه اوراق مشارکت با قانون جدید بازار اوراق بهادار در فرابورس ایران مورد معامله قرار گرفت و اینگونه شد که فضای معاملات اوراق مشارکت در فرابورس ایران مهیا شد، به گونه‌ای که در حال حاضر حجم بالایی را به خود اختصاص داده است. به همین خاطر، می‌توان گفت که شرکت فرابورس ایران موجب هموار شدن مسیر، در متنوع‌سازی اوراق بوده است و پس از معامله اوراق بادرآمد ثابت در فرابورس ایران تعدادی از این اوراق در بورس هم معامله شد.

با وجود موانع بسیاری که در مسیر پیشرفت شرکت فرابورس ایران وجود داشته است، این شرکت در حال حاضر، به‌عنوان یکی از موفق‌ترین رکن‌های بازار سرمایه فعالیت ‌می‌کند، از دیدگاه شما عوامل موفقیت این شرکت کدام‌اند؟
از عوامل موفقیت فرابورس ایران می‌توان به مواردی چون «چابک بودن ساختار سازمانی»، «زحمات همکاران از زمان تأسیس تا به ‌حال» و «تصمیم‌گیری‌های به‌موقع» توسط مدیران شرکت از جمله آقای دکتر هامونی اشاره کرد. زحمات بسیاری که دکتر هامونی طی ۱۰ سال برای فرابورس ایران کشیدند که البته جای تقدیر نیز دارد، موجب تقویت این نهاد مالی شد، ضمن اینکه ابزارهای موجود در فرابورس ایران بسیار متنوع‌تر از ابزارهای سایر بازارها است.

جنابعالی زمانی به سمت مدیرعاملی در شرکت فرابورس ایران منصوب شده‌اید که این شرکت هنوز تازه تأسیس و نوپا بوده است، لطفاً از اقدامات برجسته خود در طول مدیریت این شرکت برایمان بیشتر بگویید.
از جمله آنها می‌توان به «پذیرش ناشران فرابورسی»، «هموار کردن معاملات اوراق مشارکت»، «ایجاد معاملات گواهی تسهیلات مسکن»، «عرضه شرکت‌ها در بازار سوم فرابورس ایران، منظور عرضه شرکت‌های سهامی خاص و شرکت‌هایی است که به‌صورت بلوکی و یکجا مورد معامله قرار می‌گیرند»، همچنین «ایجاد پذیره‌نویسی و افزایش سرمایه شرکت‌ها در فرابورس ایران» که فضای خوبی را برای تأمین مالی بنگاه‌ها ایجاد کرد اشاره کرد.
به خاطر دارم زمان تنظیم قرارداد معاملات شرکت با شرکت مدیریت فناوری بورس تهران که متشکل از مبلغی ثابت و متغیر (درصدی از معاملات شرکت فرابورس ایران) بود، از آنجاکه یقین داشتند معاملات شرکت فرابورس ایران بسیار پایین خواهد بود، چنین برآورد کرده بودند که از قسمت متغیر قرارداد چیزی عایدشان نخواهد شد و از این‌رو تمام تلاش خود را بر افزایش آن عدد ثابت معطوف کرده بودند، اما زمانی که فعالیت فرابورس ایران روی روال افتاد، شرکت مدیریت فناوری به‌واسطه‌ی همان رقم متغیر مبلغی حدود ۳ میلیارد تومان نصیبش شد، آن‌هم زمانی که می‌توان گفت تمام سرمایه شرکت مدیریت فناوری بورس تهران ۳ میلیارد تومان بود تا جایی که مدیران وقتش اذعان داشتند که شرکت مدیریت فناوری بورس تهران، با کارمزد فرابورس ایران متحول شده است، در صورتی که در ابتدا با ما بر سر افزایش ۱۰ تا ۲۰ میلیون تومانی در رقم ثابت قرارداد چانه می‌زدند.

به‌عنوان نخستین فردی که به سمت ریاست هیئت‌مدیره بورس تهران گماشته شده است و کسی که می‌توان گفت از شخصیت‌های با سابقه بازار سرمایه است، در حال حاضر شرایط بازار سرمایه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ همچنین به‌تازگی در یکی از مصاحبه‌های خود فرموده بودید که اصلاح ریزساختارها و قوانین، دوران رونق بازار سرمایه را طولانی‌تر می‌کند، در صورت صلاحدید، در این مورد نیز بیشتر توضیح دهید.
به ‌نظر بنده، بازار سرمایه تا این لحظه موفق عمل کرده است، به‌گونه‌ای ‌که در حال حاضر حدود ۱۰ میلیون نفر مخاطب مستقیم بازار هستند و اوضاع آن را دنبال می‌کنند. در‌واقع ما در بازار سرمایه از شرایطی که حتی برای عرضه‌ی شرکت‌های کوچک نیز با مشکل مواجه بودیم، به جایی رسیده‌ایم که تقریباً شرکت‌های بزرگ نیز می‌توانند به‌راحتی در بورس عرضه شوند؛ بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که بازار بسیار توسعه یافته است و سهم زیادی را از آن خود کرده است. البته این موضوع نباید موجب شود که پیگیر حل مشکلات این بازار نباشیم، در‌واقع برای اینکه بتوانیم مخاطبین بیشتری را به این بازار جذب کنیم، لازم است که شاهد دوران رونق طولانی‌تری در آن باشیم. به‌طور مثال، از اواخر سال ۱۳۹۸ تا اواسط سال ۱۳۹۹، بازار پس از گذراندن یک دوره‌ی رونق کوتاه‌مدت، وارد یک دوره‌ی رکود بلند‌مدت شد که موجب خروج افراد بسیاری از بازار گشت، این در حالی است که اگر بتوانیم بازار را بهتر مدیریت کنیم، عکس این موضوع رخ داده و دوره‌های رونق نیز کوتاه‌مدت نخواهد ماند،‌ البته نباید بازار اصطلاحاً به‌صورت شارپی صعودی باشد و حتی در دوران رکود نیز به ایجاد تعادل در روند بازار نیاز داریم.
در این بازار باید تنوع و تکثر در عرضه و تقاضا به قدری زیاد باشد که افراد با هر سلیقه‌ ممکن، بتوانند در آن فعالیت کنند. همچنین لازم است که ابزارهای ۲ گانه را به بازار وارد کنیم، چراکه جای خالیشان به‌شدت احساس می‌شود. همانطورکه می‌دانید در شرایط کنونی، بعضی از شرکت‌ها ممکن است صرفاً تحت تأثیر برخی اخبار، تغییرات قیمت زیادی تجربه کنند و یا برخی شرکت‌های کوچک که ساختار چندان نظام‌مندی ندارند، ‌به موجب این اخبار، مورد توجه سرمایه‌گذاران قرار گرفته و قیمتشان افزایش چشمگیری پیدا کند، این در حالی است که امکان دارد سهام شرکت‌های بزرگ و بنیادی، تقاضاکننده و خریدار چندانی نداشته باشد و می‌توان گفت این موضوع، ایرادی است که بر بازار سرمایه ما وارد است؛ به همین خاطر، لازم است که در ریزساختارها، تصمیمات و همچنین دستورالعمل‌های بازار تغییراتی اعمال شود. به‌طور مثال لازم است که بعضی از شرکت‌های مذکور، در دامنه نوسانی کمتر و یا صرفاً توسط صندوق‌های سرمایه‌گذاری و توسط افراد خبره مورد معامله قرار گیرند، علاوه بر این می‌توان برای نماد شرکت‌های بزرگ و مهم تابلوی اصلی بورس ابزارهای Option و Futures تشکیل دهیم تا افرادی که ترجیح می‌دهند به‌صورت ریسک‌پذیر سرمایه‌گذاری کنند و یا کسانی‌که با سرمایه نه چندان زیادی وارد معامله می‌شوند و ترجیح می‌دهند یا کاملاً ضرر کنند و یا چند‌صد درصد سود ببرند، با این ابزارها معامله کنند.
با وجود اینکه قوانین چندین‌بار بررسی و بازنویسی شده است اما همواره کلیات آن ثابت است که البته اثرگذار نیست و لازم است که با توجه به فضای کنونی بازار سرمایه تغییراتی اساسی در آن اعمال شود، مثلاً در قوانین پذیرش شرکت‌ها قید شده است که معادل ۱۰ درصد از سهام شرکت باید متعلق به ۲۰۰ نفر باشد که متأسفانه قدیمی شده و آنچه در حال حاضر اهمیت دارد این است که اگر شرکتی جهت پذیرش در بورس اقدام می‌کند، برای خود یک سهام‌دار متعهد، قوی و ریشه‌دار داشته باشد که بازارگردانی آن سهم را به عهده بگیرد و در درازمدت به وظایف خود عمل کند، می‌توان گفت لازم است که بازارگردان آن شرکت را به‌نوعی در بازار بیمه کند، به این منظور که لازم است سهامداران حقیقی یقین داشته باشند، همیشه شرایط نقدشوندگی برای سهامداران شرکت فراهم باشد. اکنون به چنین بازنگری اساسی و وسیعی‌ای در بازار سرمایه نیاز است.
همچنین وقتی با وجود اینکه شاخص کل بازار از عدد ۲۰۰ هزار، به ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار طی دوسال تغییر می‌کند، متأسفانه هیچ مبلغی به بنگاه‌ها تزریق نمی‌شود و اثرات مثبتی بر اقتصاد کل کشور بر جای نمی‌گذارد؛ یعنی بازار فقط مبتنی بر خرید و فروش یکسری سهامدار و سود و زیان آنها است، حال‌آنکه در واقعیت، لازم است که بازار، محلی برای تأمین مالی شرکت‌ها و بنگاه‌ها باشد، یعنی باید در بازار ابزاری وجود داشته باشد که از این افزایش قیمت‌ها، منابعی به شرکت‌ها تزریق کنند تا شرکت‌ها توان تولیدی و اقتصادی خود را افزایش دهند.
در حال حاضر، افزایش سرمایه از محل آورده برای شرکت‌ها تقریباً دست‌نیافتنی شده است؛ چراکه قوانین دشواری برای آن لحاظ شده و حدود ۱۸ ماه نیز زمان می‌برد.
ساختار مالکیت شرکت‌های بزرگ تصمیم‌گیری در مجامع آنها را چنان دشوار کرده است؛ که در این شرکت‌ها حرف آخر را یک نفر نمی‌زند، چراکه بعضی از شرکت‌ها به‌صورت بلوک‌های ۱۷ درصدی، ۱۵ درصدی و ۵ درصدی واگذار شده‌اند که یک تصمیم‌گیر متمرکز در آنها وجود ندارد.
حال به ‌این مشکلات موضوع سهام عدالت نیز اضافه شده است. از آنجا که قسمت زیادی از سهام‌ این شرکت‌ها نیز به سهام عدالت واگذار شده است، هیچ فردی توانایی تغییر ساختار سرمایه‌ای (افزایش سرمایه از محل آورده، افزایش سرمایه از محل سلب حق تقدم، مصوبه ۶۷ درصدی مجمع فوق‌العاده و تقسیم سود و …) در آنها را ندارد و برای تغییر نیاز است که با ۵ سهامدار عمده هر یک از آنها هماهنگ شود. از طرفی با توجه به اینکه هر عضو حقوقی از اعضای هیئت‌مدیره این شرکت‌ها نیز زیرمجموعه‌ی شرکت‌های دیگر هستند، لذا باید نظر اعضای هیئت‌مدیره آن شرکت‌ها هم در نظر گرفته شود. علاوه ‌بر همه اینها، امکان دارد برای تصمیم‌گیری در خصوص موضوعی، مخالفت یکی از کارشناس‌ها به چکش‌کاری مجدد طرح منتهی شده و همانطور که تجربه‌اش را در فرابورس داشتیم موجب عقیم ماندن بسیاری از طرح‌ها شود که به‌دلیل طویل بودن این بروکراسی اداری، امکان تغییرات اساسی و مثمرثمر در ساختار این شرکت‌ها وجود ندارد.
با توجه به فعالیت شما در واحد نظارت و همچنین مدیریت بازرسی سازمان کارگزاران بورس اوراق بهادار، لطفاً دیدگاه خود را در مورد اعمال نظارت، به‌صورت اتوماتیک _ سیستمی بفرمایید و چند مورد از مزایای آن‌ را در قیاس با نظارت دستی بیان کنید.
به نظر بنده هراندازه نظارت به‌صورت اتوماتیک و سیستمی انجام شود، بهتر نتیجه می‌دهد و از اعمال نظر سلیقه‌ای و فردی بر آن جلوگیری می‌شود. در حال حاضر، اگرچه هرکدام از ارکان بازار سرمایه (سازمان بورس و اوراق بهادار، شرکت بورس اوراق بهادار تهران، شرکت فرابورس ایران، شرکت بورس کالای ایران و شرکت بورس انرژی ایران)، به‌صورت جداگانه واحدهای نظارت و بازرسی‌ دارند که کارگزاران و شرکت‌ها با آنها در ارتباط‌اند، اما به نظر بنده تعدد این مراکز به افزایش دقت نظارت و ایجاد فضایی سالم منتج نمی‌شود. درواقع اگرچه از نظر مدیریت بازارها و همچنین مدیریت ناشران بهتر است که هرکدام جداگانه اقدام کنند اما به عقیده بنده لازم است که واحد نظارت و بازرسی در ارکان به‌صورت متمرکز انجام شده و جایگاه آن در سازمان بورس و اوراق بهادار باشد. دراین‌باره به نظرم بهتر است حتی هیئت‌ پذیرش نیز به‌صورت متمرکز و به گونه‌ای که اعضایش به‌صورت موظف حضور داشته باشند، در سازمان بورس و اوراق بهادار قرار گیرد (برای درج در تابلوی بازار اول شرکت بورس اوراق بهادار تهران تا تابلوی بازار پایه-قرمز فرابورس ایران). این تصمیم به این موضوع برمی‌گردد که ممکن است شرکتی که در هیئت پذیرش فرابورس ایران شرایط عرضه را نداشته باشد، در هیئت پذیرش بورس اوراق بهادار تهران احراز شرایط شده و عرضه شود.

شما هم‌اکنون مدیرعامل گروه مالی ملت هستید و مدیریت عامل چندین شرکت سرمایه‌گذاری را نیز در رزومه کاری خود دارید، با توجه به اینکه مخاطبان ویژه این ماهنامه، افرادی هستند که هرکدام به نحوی با بازار سرمایه مرتبط‌اند، اگر در خصوص موضوع سرمایه‌گذاری در این بازار نکته یا توصیه‌ای دارید لطفاً مطرح بفرمایید.
بازار سرمایه طی این سال‌ها نسبت به بازارهای موازی، از لحاظ شفافیت و همچنین از نظر سوددهی موفق‌تر عمل کرده است. به نظر بنده لازم است که از روند و گذشته‌ی این بازار درس بگیریم؛ زیرا تجربه نشان داده است که در این بازار، بعد از هر رکود، رونقی اتفاق افتاده است و بالعکس. متأسفانه همه در شرایطی مشابهِ شرایط کنونی بازار که راکد است، فکر می‌کنند این بازار دوباره جان نخواهد نگرفت، اما بنده اطمینان می‌دهم که بازار سرمایه مجدداً رونق می‌گیرد.

لطفاً پیشنهاد‌های خود را درباره‌ تأمین مالی شرکت‌ها که از مباحث بسیار مهم در بازار سرمایه است با خوانندگان ماهنامه در میان بگذارید.
به نظر بنده، ما باید یک باب جدید از تأمین مالی را به روی شرکت‌ها باز کنیم. در حال حاضر، اگرچه صکوک مرابحه، صکوک اوراق مشارکت، صکوک مضاربه و … در بازار وجود دارد اما اصل و اساس همه‌ی اینها یکی است، یعنی در استفاده از تمامی این ابزارهای تأمین مالی، شما مبلغی را پرداخت می‌کنید، هر ۳ یا ۶ ماه یک‌بار سود آن را دریافت می‌کنید و در آخر اصل پول به شما پرداخت می‌شود و فقط اسم‌هایشان عوض شده است، یا مثلاً اوراق خزانه که در طول دوره سودی از آن به خریدار تعلق نمی‌گیرد اما همه یکجا حساب می‌شوند و در پایان پروژه به شما پرداخت می‌شوند. اگرچه معنای لفظی اوراق مشارکت این است که وقتی شما اوراقی را خریداری می‌کنید، به‌عنوان شریک در آن محسوب شوید اما در شرایط کنونی، چطور امکان دارد که مثلاً ۳ سال سود پول دریافت شود و در آخر اصل مبلغ برگشت داده شود و شما در پروژه دیگر سهیم نباشید.
در نتیجه پیشنهاد من این است که در این حوزه، ابزارهای جدیدی را معرفی کنیم که البته لازم است این ابزارها در بازار مذکور مورد استقبال قرار گیرند، مثلاً اوراقی که به‌صورت قسطی بازخرید می‌شود و یا فروش اوراقی که در پایان به سهام تبدیل شوند در این زمینه گزینه‌های جذابی هستند.
در حال حاضر، ما در بازار امکان تأمین مالی بلندمدت نداریم؛ مثلاً برای ایجاد یک پروژه‌ی نفتی، به‌طور میانگین باید در طول پنج سال جذب سرمایه انجام ‌دهیم و حدود دو سال نیز، پیش‌راه‌اندازی پروژه‌ به‌طول می‌انجامد تا بعد از آن، در یک دوره‌ی پنج‌ساله ثمراتش دیده شود، یعنی یک دوره ۱۲‌ساله از تأمین مالی تا رسیدن به هدف طی می‌شود. از طرفی اعداد و ارقام هم به نسبت، چشمگیر هستند، به‌طور مثال، حداقل جهت راه‌اندازی یک پروژه‌ی پتروشیمی معمولی، به مبلغی معادل ۵۰۰ میلیون دلار (۱۵ هزار میلیارد تومان) نیاز است و تهیه چنین مبلغی برای بخش خصوصی واقعاً مشکل است، پس باید ابزاری تهیه شود که توانایی تأمین مالی در این ابعاد را داشته باشد. نکته دیگری که باید در نظر داشته باشید این است که اقتصاد کشور دچار بیماری مزمن تورم ۲ رقمیِ ۳۰ تا ۴۰ ساله‌ای است که در حال حاضر، هیچ ابزار تأمین مالی‌ای آن را پوشش نمی‌دهد و به همین دلیل است که مردم به سراغ بازارهای سکه و دلار می‌روند. بر همین اساس،‌ اگر ما بتوانیم ابزار جدیدی معرفی کنیم که توانایی پوشش تورم را نیز داشته باشد، در این خصوص می‌تواند کمک‌کننده باشد. البته ناگفته نماند در مواردی همکاری‌های لازم نیز عمداً و یا سهواً انجام نمی‌شود؛ به‌طور مثال چند سال پیش دولت اقدام به فروش ده‌ها هزار سکه با قیمت ثابت، در شعب بانک‌ها کرد اما از فضای ایجاد شده آتی سکه در بورس کالا حمایت نکرد، شرایطی که می‌توانست با یک ضریب بسیار کمتر، قیمت سکه را کنترل و بازار آن را مدیریت کند.

آقای دکتر امیدقائمی، با توجه به سابقه مدیریتی شما در مجموعه‌های هلدینگ نفتی و از آنجا که کشور ما وابستگی خاصی به نفت و مشتقات آن دارد، خواهش می‌کنم که اگر از دیدگاه سرمایه‌گذاری در این صنعت، پیشنهادی دارید با خوانندگان ماهنامه در میان بگذارید.
همان‌طور که در بازار سرمایه نیز شاهد هستید صنعت نفت عمدتاً یک صنعت پاسخگو بوده و در این صنعت شرکت‌های انگشت‌شماری را داشته‌ایم که با مشکل روبرو شده و زیان‌ده شده باشند؛ درواقع این شرکت‌ها از آنجاکه به‌دلیل وجود مواد اولیه خود در داخل کشور، فروششان را به‌صورت نقدی انجام می‌دهند و سودشان در حساب‌هایشان موجود است، در بیشتر مواقع سودآوری چندین برابری دارند که منجر به تقسیم سود بیشتر می‌شود، به‌طور مثال، در شرایطی که صنعت خودرو و بانک در مجامعشان هیچ تقسیم سودی ندارند و بقیه صنایع نیز تقسیم سود محدودی دارند، در صنایع نفتی و صنایع مرتبط با آن تقسیم سود مطلوبی صورت می‌گیرد. اکثر فعالین بازار سرمایه نیز سهم‌های مرتبط با صنعت نفت و پتروشیمی را نمی‌فروشند و می‌توان گفت به‌نوعی خیالشان از سوددهی سهام‌ این صنعت راحت است. به نظر من صنعت نفت، از صنایع اصلی و همیشه موفقی است که با سوددهی بالایی در ساختار بازار سرمایه ما باقی خواهد ماند.

اگر سخن ناگفته‌ای دارید، به‌عنوان مطلب پایانی می‌توانید با مخاطب‌های ماهنامه مطرح بفرمایید.
بنده درنهایت، برای تک‌تک مخاطبین عزیز این ماهنامه آرزوی موفقیت دارم.

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *