خانه رودررو نقشه راه موفقیت سرمایه‌گذاری خصوصی در کشور
نقشه راه موفقیت سرمایه‌گذاری خصوصی در کشور

نقشه راه موفقیت سرمایه‌گذاری خصوصی در کشور


در گفتگوی ویژه ماهنامه «بورس» مطرح شد

نقشه راه موفقیت سرمایه‌گذاری خصوصی در کشور

ماهنامه «بورس» در این شماره، در خلال گفتگویی تخصصی با دکتر محمد پورغلامعلی عضو هیئت‌مدیره بانک پاسارگاد و شرکت مشاور سرمایه‌گذاری ارزش‌پردازان آریان (آیکو) به ماهیت سرمایه‌گذاری خصوصی، به‌عنوان یکی از روش‌های تأمین مالی شرکت‌ها، چالش‌های سرمایه‌گذاری خصوصی در کشور و ارائه راهکارهایی برای پشت سر گذاشتن آنها و … پرداخته است. عضو هیئت‌مدیره بانک پاسارگاد با تشریح مواردی از قبیل بحث «ارزش‌گذاری‌‌ها»، موضوع «عدم تمرکز داده‌های موجود در خصوص بنگاه‌ها»، «وجود نگاه سنتی حاکم بر کسب‌وکار»، «نیاز به نیروهای کار حرفه‌ای» و … به‌عنوان چالش‌‌های سرمایه‌گذاری خصوصی در کشور، به ارائه راهکارهایی برای مرتفع کردن آنها می‌پردازد. دکتر پورغلامعلی هدف از سرمایه‌گذاری خصوصی را به حداقل رساندن تعداد بنگاه‌های با بازده پایین در کشور می‌داند. وی معتقد است اگر شمار افراد فعال در این حوزه از سرمایه‌گذاری در کشور افزایش پیدا کند، عموم بنگاه‌های کشور می‌توانند سطوح قابل‌قبول‌تری از عملکرد را داشته باشند و بر همین اساس به نظر می‌‌رسد سرمایه‌گذاری بخش خصوصی می‌تواند یکی از ابزارهای افزایش بهره‌وری در شرکت‌ها باشد. عضو هیئت‌مدیره آیکو معتقد است مؤلفه‌ «دانش»، در کنار مواردی چون «انتخاب صحیح»، «رفع قوانین دست‌وپا گیر»، «دسترسی به داده‌های صحیح و مرتبط با موضوع» و «تشکیل بانک‌های اطلاعاتی» می‌تواند برای سرمایه‌گذار و سرمایه پذیر نویدبخش همکاری درست و تعاملی دقیق باشد. مشروح این گفتگوی خواندنی در ادامه آورده شده است.

ماهنامه «بورس»: در ابتدای گفتگو از ماهیت سرمایه‌گذاری خصوصی برایمان بگویید.
دکتر محمد پورغلامعلی: زمانی که بحث انواع سرمایه‌گذاری و ابزارهای آن به میان می‌آید ادبیات سرمایه‌گذاری تناسبی میان مخاطره و بازدهی ارائه می‌دهد، به این معنی که در ادبیات مالی، هر زمان میزان مخاطره افزایش می‌یابد انتظار می‌رود بازدهی بیشتری حاصل شود. انواع مختلفی از سرمایه‌گذاری وجود دارد که متناسب با پذیرش ریسک‌های بیشتر، احتمال دستیابی به بازده بالاتری را برای افراد ایجاد می‌کند. «سرمایه‌گذاری در سهام» یکی از سرمایه‌گذاری‌هایی است که به ازای تقبل ریسک بالاتر، امکان اکتساب سودی بیشتر را برای سرمایه‌گذاران به همراه دارد. یکی دیگر از انواع سرمایه‌گذاری، در مفهوم عام «سرمایه‌گذاری خصوصی» است. در این نوع سرمایه‌گذاری، سرمایه‌گذار حوزه‌هایی که خود در آنها تبحر ویژه‌ای از نظر عملیات یا سازماندهی دارد را انتخاب می‌کند و با فردی که صاحب آن کسب وکار است وارد مذاکره می‌شود. این امکان وجود دارد که پیشنهادهای خود را برای بهره‌برداری بهتر از آن موضوع ارائه داده، ریسک مداخله در این فعالیت را بپذیرد و به نسبت ما به‌ازایی که دارد، بازدهی بیشتری کسب کند.
سطح ریسک بیشتر از سرمایه‌‌گذاری در سهام هم مربوط به «سرمایه‌گذاری در حوزه‌های خطرپذیر» است که سرمایه‌گذاران آن، روی ایده‌ای که هنوز بالغ نشده است سرمایه‌گذاری می‌کنند تا درصورتی‌که بازدهی خوبی داشته باشد، منافع قابل‌توجهی از طریق آن کسب کنند.
بر این اساس، اگر بخواهیم در مورد ماهیت سرمایه‌گذاری خصوصی صحبت کنیم بهترین منظر، منظر «ریسک» است که به ما می‌گوید: سرمایه‌گذاری‌های بخش خصوصی در صنایع یا کسب‌وکارهایی که به «بلوغ» رسیده‌اند و سرمایه‌گذار انتظار دارد با حضور خود «بازدهی قابل‌توجهی» را کسب کند، در این مسیر قرار می‌گیرند.

ماهنامه «بورس»: وضعیت سرمایه‌گذاری خصوصی در ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به نظر شما چه پتانسیل‌هایی در خصوص این نوع از سرمایه‌گذاری در کشورمان وجود دارد؟
دکتر محمد پورغلامعلی: می‌توان بحث سرمایه‌گذاری خصوصی در کشور را از چند منظر بررسی کرد. برای شروع باید دید آیا این نوع کسب‌وکارها در ایران می‌توانند موفق باشند یا نه؟ در این خصوص می‌توانیم برای سرمایه‌گذاری خصوصی، سه محل تلاقی یا محل مواجه سرمایه‌گذار و سرمایه پذیر تعریف کنیم. مقطع اول مربوط به زمانی است که هر دو طرف مذکور، با هم ملاقات می‌کنند و درباره ارزش کسب‌وکار صحبت می‌کنند تا ارزیابی کنند که حضور در این پروژه برایشان چه انتفاعی خواهد داشت؟ مقطع دوم مربوط به زمانی است که برخوردار بودن کسب‌وکار موردنظر از پتانسیل کافی، مشخص شده است و این دو با هم توافق کرده‌اند، حال باید برای اجرای عملیات برنامه‌ریزی کنند؛ یعنی کسب‌وکاری که پتانسیل رشد قابل‌توجهی دارد شناسایی می‌شود و با صاحب آن توافق می‌کنند که این کار چگونه انجام شود. بعدازآن برنامه‌‌ای تدوین می‌کنند تا آنچه برنامه‌ریزی کرده‌اند را عملیاتی کنند. نقطه تلاقی سوم هم به زمانی برمی‌گردد که تصمیم می‌گیرند از پروژه خارج شوند.
اگر بخواهیم این موارد را در کشور خودمان در نظر بگیریم مهم‌ترین نکته‌ای که پتانسیل‌های کشور را نشان می‌دهد در مقطع مربوط به برنامه‌ریزی برای اجرای عملیات است. در رابطه با عناصری که در کشورمان یک بنگاه را پربازده می‌کنند می‌توان گفت ما ذخایر بسیار خوبی در حوزه پتانسیل‌های تولید، اعم از مواد معدنی قابل‌توجه و سایر عناصر طبیعی داریم. حوزه‌های انرژی، سرمایه‌های انسانی هوشمند، تولید دانش و … نیز ازجمله مواردی هستند که ظرفیت‌های موفقیت قابل‌توجهی را برای کشور به همراه دارند.
حال اگر خودمان را جای سرمایه‌گذار بالقوه‌ای بگذاریم که با برخورداری از موارد فوق‌الذکر به دنبال سرمایه‌گذاری در بخش خصوصی است، این سؤال مطرح می‌شود که در چه حوزه‌هایی به سرمایه‌گذاری خصوصی نیاز است؟ واقعیت این است که اگر به شهرک‌های صنعتی و کسب‌وکارهای کوچک و متوسط سر بزنیم به این موضوع پی خواهیم برد که حجم بالایی از کسب‌وکارهای کشور این قابلیت را دارند که روی آنها متمرکز شویم و به آنها برای تحقق ظرفیت‌هایی که تاکنون موفق به فعال‌سازی نشده‌اند کمک کنیم. درنتیجه می‌توان این‌گونه برداشت کرد که کشور ما ازنظر محتوایی از موقعیت خوبی برای سرمایه‌گذاری خصوصی برخوردار است، اما در حال حاضر شمار افرادی که مایل به فعالیت جدی در این حوزه باشند بسیار محدود بوده و شاید به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد.

ماهنامه «بورس»: از نظر شما دلیل عدم تمایل به سرمایه‌گذاری خصوصی در کشور چیست؟
دکتر محمد پورغلامعلی: به نظرم برای پاسخ به این سؤال بهتر است بر چالش‌ها و مشکلات سرمایه‌گذاری در این حوزه‌ها متمرکز شد.

ماهنامه «بورس»: بله همینطور است. بفرمایید که به نظر شما چالش‌های سرمایه‌گذاری در بخش خصوصی کشور کدام اند؟
دکتر محمد پورغلامعلی: قبل از شروع بحث، بهتر است پیرامون اهمیت بررسی چالش‌های پیش روی متقاضیان سرمایه‌گذاری در بخش خصوصی این توضیح را بدهم که باوجوداینکه بسیاری از نقاط تلاقی سرمایه‌گذار و سرمایه پذیر سعی در ایجاد این ارتباط به‌صورت موفق دارند، اما آمار عدم موفقیت در این حوزه همچنان بالا است و این موضوع ریشه در چالش‌های موجود در مسیر سرمایه‌گذاری خصوصی دارد.
اگر بخواهیم این موضوع را در واقعیت بررسی کنیم، اولین موضوع، بحث «ارزش‌گذاری‌ها» است، چراکه برای تصمیم‌گیری در مورد یک کسب‌وکار و ارزیابی آن به داده‌هایی صحیح نیاز است تا با اتکا بر آنها، ارزش واقعی یک بنگاه را برآورد کرده، سپس درباره چگونه مشارکت با آن کسب‌و‌کار تصمیم بگیریم.
موضوع «عدم تمرکز داده بنگاه‌ها» نیز یکی دیگر از موضوعات قابل‌طرح است، به این معنی که باوجوداینکه لازم است مسائل موجود در زمینه‌های مالیاتی، حقوقی، کارگری و …، در مورد بنگاه مورد‌بررسی را بشناسیم، با فقدان یک مرکز جامع اطلاعاتی مواجه هستیم، درنتیجه در رابطه با هر بنگاه، نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم که با چه سطحی از چالش‌های درون و برون بنگاهی روبرو خواهیم شد.
مورد سوم «وجود نگاه سنتی حاکم بر کسب‌وکار» است. به این معنی که باید دید مالک کسب‌وکار چه اندازه می‌تواند نوآوری، ایده، خلاقیت و البته افرادی با تفکر متفاوت را بپذیرد. درواقع اگرچه سرمایه‌گذاری در بخش خصوصی زاییده یک تفکر متفاوت است، این نگاه در بخش سرمایه پذیر چندان متداول نیست و عموماً اقتصاد تورمی و بازدهی به ازای تورم، الگوی کسب‌وکار شده است. به همین دلیل بهبود عملکرد و بالا بردن بهره‌وری به‌عنوان مفاهیمی که در علوم مدیریت و اقتصاد بسیار مرسوم است مهجور مانده‌اند.
نکته بعدی «نیاز به نیروهای کار حرفه‌ای» در این خصوص است؛ یعنی اگر شما به دنبال انجام کاری به‌صورت خلاقانه هستید به افرادی نیاز خواهید داشت که قادر باشند به شکلی حرفه‌ای درگیر تأمین نیازهای شما شوند، حال‌آنکه بانکی اطلاعاتی که بتواند به ما بگوید این دست افراد کجا هستند و چگونه و در چه مواردی می‌توانند به ما کمک کنند چندان در دسترس نیست. به بیانی دیگر ما از یک بازار کار حرفه‌ای که بتواند خبرگان و صاحبان دانش و خرد را در بانک اطلاعاتی خود داشته باشد و آنها را در دسترس قرار دهد کمتر برخورداریم و به همین دلیل، برای پیدا کردن افراد دارای صلاحیت جهت ایجاد یک تیم با چالش فقر اطلاعات مواجه هستیم.
از طرفی یکی از ابزارهای پرکاربرد برای کسب بازده، تدوین استراتژی خروج است. در الگوی سرمایه‌گذاری خصوصی فرض بر این است که شما شرکتی که در نظر داشته‌اید را احیا کنید و به سطح مطلوبی از عملکرد برسانید، نهایتاً هم آن را واگذار کرده و بفروشید. این ابزار (واگذاری) در تمام دنیا، بازار سهام با طبقات (انواع) مختلف آن است. یکی دیگر از دغدغه‌های ما در کشور این است که در مرحله‌ای که سرمایه‌گذار به دنبال جدا شدن از سرمایه پذیر است نمی‌داند چگونه می‌تواند این کار را انجام دهد، چراکه بازار سرمایه ما کوچک است و سرمایه‌گذار باید برای عرضه در آن الزامات خاص بازار را رعایت کند؛ حال‌آنکه برخی از فرآیندهای پذیرش، زمان‌بر بوده و در کوتاه‌مدت غیرعملیاتی هستند. بر همین اساس، سرمایه‌گذار از ابتدای کار با این دغدغه مواجه است که در صورت موفقیت، چگونه می‌تواند مجموعه بازدهی موردنظر خود را تأمین کند. از طرفی وی نمی‌تواند فروش به قیمت بالاتر را جزئی از بازدهی خود به شمار بیاورد، چراکه فعل بسیار سختی است. به عبارتی یکی دیگر از مشکلات ما «کوچک بودن بازار سرمایه» و «عدم امکان عرضه سریع شرکت‌ها در بازار» است.
موضوع آخر هم این‌که در ارزیابی یک بنگاه، حوزه تأمین مالی یکی از حوزه‌های مهم برای بهسازی آن است. در کشور ما، بخش قابل‌توجهی از تأمین مالی در بازار پول انجام می‌شود تا امکان استفاده از ضریب اهرمی یعنی قابلیت کسب بازدهی مضاعف از طریق وام گرفتن، برای بنگاه فراهم باشد. در حال حاضر «تعدد قوانین موجود در حوزه بازار پول» و «قوانین محدودکننده‌ کنونی» اجازه تأمین مالی را به بسیاری از بنگاه‌ها نمی‌دهند و مانع از آن می‌شوند که بتوانیم سناریوهای تأمین مالی از محل بانک‌ها را به‌عنوان یکی از ابزارهای موقت خود لحاظ کنیم، در نتیجه این دغدغه را برای سرمایه‌گذار ایجاد می‌کند که صرفاً روی منابع مالی خود حساب باز کند. پس زمانی که فرد متقاضی به دنبال پروژه می‌رود، از یک‌طرف منابع خود را در نظر می‌گیرد و از طرفی دیگر پروژه‌های متعددی که بتوانند با اندازه منابعی که در اختیار دارد هم‌خوانی داشته باشند. همین موضوع باعث می‌شود بسیاری از حوزه‌هایی که توانایی پذیرش سرمایه‌گذار را دارند از فهرست موردنظر سرمایه‌گذاران خط بخورند؛ چراکه امکان تأمین مالی برای آنها محدود است.

ماهنامه «بورس»: آیا تقویت سرمایه‌گذاری خصوصی در کشور می‌تواند بر بهبود شرایط اقتصادی آن اثرگذار باشد؟
دکتر محمد پورغلامعلی: در صندوق خصوصی یا سرمایه‌گذاری خصوصی، فردی که از یک قابلیت برخوردار است شرکتی را پیدا می‌کند که به آن قابلیت نیاز دارد و با آن وارد مذاکره می‌شود. در ادامه قابلیت خود را در آن به اجرا گذاشته و عملیاتی می‌کند و زمانی که بازدهی شرکت را بالا برد، منافع خود را از آن کسب خواهد کرد. به عبارتی یکی از هدف‌های سرمایه‌گذاری خصوصی این است که تعداد بنگاه‌های با بازده پایین در کشور به حداقل برسد. حال اگر این مفهوم در کشور تسری پیدا کند و تعداد فعالان در این حوزه از سرمایه‌گذاری افزایش پیدا کند، آمار بنگاه‌های تعطیل، نیمه تعطیل و با سطح ظرفیت تولید پایین، در کشور به حداقل خواهد رسید و عموم بنگاه‌های کشور می‌توانند سطوح قابل‌قبول‌تری از عملکرد را داشته باشند. به بیانی دیگر، سرمایه‌گذاری بخش خصوصی می‌تواند یکی از ابزارهای افزایش بهره‌وری در بنگاه‌ها باشد.

ماهنامه «بورس»: به نظر شما چگونه می‌توان چالش‌های مذکور را برای موفقیت سرمایه‌گذاری خصوصی در کشور برطرف کرد؟
دکتر محمد پورغلامعلی: انتخاب پروژه خوب و به نتیجه رساندن آن، با توجه به شرایط حاکم بر کشور مستلزم در نظر گرفتن یک سری قواعد و اصول است. اولین و شاید بتوان گفت جدی‌ترین موضوع این است که پروژه انتخاب‌شده از نظر سرمایه‌گذاری ثابت (زمین، ساختمان، ماشین‌آلات و…)، همچنین سرمایه موردنیاز برای عملیات، در سطح متوسط باشد. درواقع انتخاب پروژه‌های کوچک و یا بسیار بزرگ، احتمال موفقیت در آنها را تحت شعاع قرار می‌دهد. برای مثال زمانی که پروژه شما کوچک باشد ممکن است نتوانید بسیاری از موارد ازجمله کنترل کیفیت، حجم تبلیغات قابل‌توجه و انتخاب افراد حرفه‌ای را لحاظ کنید و اگر پروژه خیلی بزرگ باشد، پای یک سری سربار یا هزینه‌های بالاسری و یا هزینه‌های قابل‌توجه پروژه‌داری به میان می‌آید، به همین دلیل برای شما سختی در عملیات اجرا به دنبال خواهد داشت. بر همین اساس، منطقی‌ترین توصیه‌ای که می‌توان در این زمینه داشت «انتخاب پروژه‌ای با ابعاد متوسط» است.
دومین مسئله مربوط به «تکنولوژی» است. نباید تکنولوژی پروژه‌ای که انتخاب می‌کنیم بیش‌ازاندازه قدیمی باشد، چراکه در چنین شرایطی در کنار اینکه لازم است آن را کاملاً به‌روزرسانی کنیم، با آن دست افرادی مواجه خواهیم بود که مدت‌ها است تکنولوژی مورداستفاده خود را به‌روزرسانی نکرده‌اند و خبر از آن می‌دهد که ممکن است به‌راحتی پذیرای این تغییر نشوند. به همین دلیل تکنولوژی‌های قدیمی ازجمله مواردی هستند که باید از آنها پرهیز شود.
نکته بعدی که باید در ابتدا به آن توجه شود «ارزیابی مسئله از سمت تقاضا» است، یعنی ارزیابی کنیم که چه کسانی قرار است این کالاها را بخرند و آیا در زمینه فروش آن از تخصص کافی برخورداریم؟ یا حتی با همکاری دیگران قادریم آن را به فروش برسانیم؟ حال اگر به این نتیجه رسیدیم که در حوزه به فروش رساندن آنچه انتخاب کرده‌ایم موفق خواهیم بود آن را انتخاب کنیم و در غیر این صورت با دقت بیشتری نسبت به آن تصمیم بگیریم. با توجه به اهمیت ارزیابی میزان دغدغه‌ها و چالش‌هایی که ممکن است در یک بنگاه وجود داشته باشد ما طبق ساختار جدیدی که تعریف کرده‌ایم، یک شرکت جدید تأسیس می‌کنیم و کسب‌وکار جدید را به آن شرکت در اصطلاح سفید منتقل می‌کنیم. درواقع یکی از عناصر کلیدی که لازم است سرمایه‌گذار امروز به آن توجه کند این است که خودش را درگیر شخصیت حقوقی قدیمی نکند، اگرچه می‌تواند از برند و حسن شهرت ایجادشده (در صورت وجود)، بهره ببرد.
برخی موارد هم به تیم همکار برمی‌گردد، یعنی باید یک مدیر پروژه بسیار خوب داشته باشید که به این حوزه علاقه‌مند باشد. حال اگر این فرد انگیزه‌های شخصی هم داشته باشد و به دنبال آن باشد تا برای مثال در یک حوزه کسب‌وکار، غنی ظاهر شده و خودش را ثابت کند به این موضوع بیشتر کمک خواهد کرد.
در آخر توصیه بنده به افراد علاقه‌مند به فعالیت در حوزه سرمایه‌گذاری خصوصی این است که از ابتدای ورود به هر پروژه، به نحوه خروج از آن فکر کنید؛ یعنی از همان ابتدا برای این موضوع که چطور و چه زمانی از پروژه خارج خواهید شد برنامه داشته باشید. این موضوع می‌تواند به شما تصویر کلان معقولی ارائه بدهد تا رفتارهای خود را تنظیم کرده و در بهترین زمان ممکن از شرکت خارج شوید. در غیر این صورت ممکن است اثر معکوسی بگذارد و به جای اینکه به شما بازدهی مضاعفی بدهد برایتان تنشی دوچندان به همراه داشته باشد.
ماهنامه «بورس»: اگر خاطره خاصی در این حوزه دارید خوشحال می‌شویم با مخاطبین ماهنامه در میان بگذارید.
دکتر محمد پورغلامعلی: به عقیده بنده هر پروژه و کارخانه یک موجود زنده است و فضای کسب‌وکار پویا می‌باشد. بر همین اساس، اگر وارد پروژه‌ای شدید که ضعف عملیاتی دارد و تنشی نهفته در خود جای داده است، به شما این نوید را می‌دهد که انبوهی از خاطره و تجربه را در انواع متنوع، در پیش خواهید داشت.
اگر بخواهم این خاطرات را دسته‌بندی کنم، اولین مورد به «چالش‌های میان مالک پروژه و شخص سرمایه‌گذار»، در پروژه‌هایی که امکان تملک کامل در آن وجود ندارد برمی‌گردد. نکته‌ای که وجود دارد این است که مالک یک پروژه از خود پروژه مهم‌تر است، به این معنی که اگر بتوانید مالک خوبی شناسایی کنید که توان پذیرش همکاری داشته باشد، بسیار ارزشمندتر از پیدا کردن پروژه‌ای است که پتانسیل بسیار بالایی دارد اما مالک آن نمی‌تواند فرد همراهی باشد. بنده در بسیاری از پروژه‌ها با افرادی مواجه بوده‌ام که پذیرش بالایی نسبت به تغییر نداشتند و به همین خاطر انرژی زیادی صرف ساعت‌ها گفتاردرمانی می‌شد. در چنین مواردی هفته‌ای یک تا دو بار با این عزیزان در جاهای مختلف قرار ملاقات می‌گذاشتم تا دغدغه‌هایی از قبیل از بین رفتن اموالشان، از آن خود کردن سرمایه‌شان و یا فروش آن به دیگران توسط ما و … را مرتفع کنم و همواره بحث‌هایی ازاین‌دست که چرا فلان مورد برداشته یا جابه‌جا شده است، به چه دلیلی عملیات عمرانی انجام داده‌اید؟ چرا تجهیزات را به‌روزرسانی کرده‌اید و… میان مالک پروژه و تیم عملیات به وجود می‌آمد. درواقع بخش مهمی از اتفاقاتی که رخ می‌داد مربوط به مالک پروژه بود و این موضوع که شما برای انجام هر کاری نیاز به دریافت مجوز از مالک داشته باشید.
نکته بعدی مربوط به مدیر پروژه است. زمانی که شما کارخانه‌ای را جهت احیا در اختیار می‌گیرید، لازمه آن انتخاب یک نفر به‌عنوان مسئول است و این موضوع که مالک پروژه و مدیر پروژه ارتباط خوبی با هم داشته باشند بسیار اهمیت دارد. ما در بسیاری از پروژه‌ها صرفاً به این دلیل که مالک پروژه، مدیر آن را قبول نداشت با مشکل مواجه بوده‌ایم. در چنین شرایطی توضیح اینکه مدیر شاخص عملکردی داشته و در حال گزارش‌گیری است و یا جدول زمانی پیشرفت تهیه کرده و به دنبال تحلیل آن است برای مالک قابل پذیرش نبوده و به تخصص آن اهمیتی نداده است.
یکی از نکات جالب دیگر این است که مالک در اکثر مواقع به دنبال تولید سریع است و به مواردی تکیه می‌کند که مصادیق واقعی ندارند. مثلاً می‌گوید فلان همکار من در همین صنف روزانه تولید بیشتری دارد و به درآمد بالاتری می‌رسد و شما باید توضیح بدهید که همکارشان از یک تکنولوژی به‌روز استفاده می‌کند و برای مثال شما حدود ۳۰ سال با آن فاصله دارید. همچنین وقتی توضیح می‌دهیم که اگر بخواهیم با تکنولوژی کنونی تولید کنیم، روی حاشیه زیان قرار می‌گیریم که دلیلش به ضایعات قابل‌توجه با تجهیزات فعلی برمی‌گردد و یا ازآنجاکه قدیمی شده است، از سمت مردم تقاضایی ندارد حاضر به پذیرش نبوده و مدعی می‌شوند کسانی که همزمان و حتی بعد از آنها شروع به کار در این حوزه کرده‌اند در حال حاضر از آنها پیشی گرفته‌اند. به عبارتی مالک، بخشی از مشکلاتی که شخصاً ایجادکننده آن بوده است را به شما نسبت می‌دهد و به دنبال آن است که شما در یک بازه زمانی بسیار کوتاه‌مدت امور را به انجام برسانید، آن‌هم به بهترین نحو.

ماهنامه «بورس»: در همین رابطه، به نظر می‌رسد این مسائل در ارتباط با ساختارهای جوان کمتر به چشم بخورد درست است؟
دکتر محمد پورغلامعلی: معمولاً همین‌طور است و هرچه از قدمت یک بنگاه تعطیل بگذرد درگیر مشکلات پیچیده‌تری خواهد بود و همین موضوع مانع از آن خواهد شد که مشکلات را بتوان سریع و به شکلی پویا رفع کرد. به همین خاطر زمانی که در مورد خاطرات مربوط به صندوق‌ها و یا سرمایه‌گذاری خصوصی صحبت می‌کنیم بخشی از آن شاید حتی برای خوانندگان جنبه طنز داشته باشد، اما اینها تجربیاتی واقعی هستند که در بازارهای غیرحرفه‌ای شکل می‌گیرند، درواقع همین غیرحرفه‌ای بودن باعث می‌شود زمانی که می‌خواهید با ابزارهای استاندارد کارکنید با مشکل مواجه شوید.
برای تلطیف فضا اضافه کنم که در یکی از پروژه‌ها، مالک و مدیر پروژه هر دو اهل یک شهر بودند که البته بنده هم از این موضوع اطلاع داشتم، در ادامه متوجه شدم مالک مکرراً از مدیر درخواست جدا شدن از پروژه را داشته است تا مبلغی که قرار بوده است روی تکنولوژی سرمایه‌گذاری شود را با پیشنهاد پرداخت بخشی از آن به مدیر پروژه و دعوت وی به همکاری‌های دونفره از آن خود کند. خوشبختانه این پیشنهاد محقق نشد اما مدیریت این اتفاق حدود ۶ ماه مذاکره بسیار پیچیده و اتلاف وقت به همراه داشت، چون برای خروج از آن باید تمام اقداماتی که قبلاً انجام داده بودیم را حل و فصل می‌کردیم و چنین مواردی به دعاوی حقوقی هم کشیده می‌شود.
البته ما با مدیر پروژه‌ها هم بعضاً دچار چالش شده‌ایم. برای مثال، بعد از تعیین مدیر پروژه و مشخص کردن حقوق و مزایا برای او، زمانی که وی از بازدهی پروژه مطلع شده است، منافع ویژه‌ای را مجدداً مطالبه کرده و اعلام کرده است که در غیر این صورت مایل به ادامه همکاری نخواهد بود. متأسفانه یک بازار غیرحرفه‌ای، در همه ابعاد غیرحرفه‌ای است. در این بازار، خلاقیت و استفاده از ابزارهایی همچون سرمایه‌گذاری بخش خصوصی کار سختی است اما تجربیاتی ازاین‌دست و افرادی که در این بازار هستند کمک خواهد کرد تا در آینده بخش زیادی از این مسائل حل شود و بتوانند موارد موفق‌تری داشته باشند.
درمجموع با اعمال تغییراتی که در ساختار مالکیتی و مدیریتی شرکت‌ها در حال وقوع است، ازآنجاکه در کشور ما بسیاری از جوانان مالک کسب‌وکاری هستند که از اجدادشان به آنها رسیده است و افراد خلاقی هستند که متناسب با ذائقه مشتری فعالیت می‌کنند، توانایی همکاری بسیار بالایی با بخش‌های سرمایه‌گذار خواهند داشت.

ماهنامه «بورس»: به نظر می‌رسد این نسل پذیراتر هم باشند این‌طور نیست؟
دکتر محمد پورغلامعلی: بله نسبت به نسل قبلی پذیراتر هستند. در نظر داشته باشید که نسل‌ها فقط منتقل‌کننده خصوصیات فیزیکی نیستند چراکه در تعریف نسل، می‌توان آن را نزدیک‌ترین موجود به من دانست که می‌تواند مشکلات آینده‌ام را حل کند. خبر خوب هم اینکه بسیاری از ثروتمندان کشور ایده‌های خوبی داشته‌اند و فرزندانشان در حوزه‌های مرتبطی در داخل کشور و یا کشورهای خارجی تحصیل کرده‌اند و عهده‌دار کسب‌وکارهای خانوادگی‌شان شده‌اند که در رابطه با پذیرش، خلاقیت، انسان‌دوستی و تعامل با جامعه از سطح قابل قبولی برخوردارند. چنین موضوعی نوید این را می‌دهد که آینده می‌تواند بسیار مطلوب باشد و برای افرادی که علاقه‌مند به سرمایه‌گذاری خطرپذیر هستند منافع قابل‌توجهی به همراه بیاورد.

ماهنامه «بورس»: بله قطعاً پیرو صحبت‌های شما تلفیقی از دانش و تجربه می‌تواند در این زمینه بسیار کمک‌کننده باشد. به‌عنوان سؤال آخر اگر موافق باشید یک جمع‌بندی از مطالب ارائه‌شده داشته باشیم.
دکتر محمد پورغلامعلی: ابتدا لازم است از ماهنامه «بورس» به خاطر فرصتی که برای گفتگو راجع به مسائل جدید کشور ایجاد کرده است تشکر ‌کنم.
بسیاری از فعالان در حوزه بازار، افراد باانگیزه‌ای هستند که در تلاش‌اند شرایطی ایجاد کنند تا بازارهای کشور، مشابه بازارهای کشورهای همسایه برای تمام سرمایه‌گذاران بالقوه و بالفعل، پویا و فعال باشند.
موضوع سرمایه‌گذاری خطرپذیر نیز مفهومی جدید در کشور ما است که البته در دنیا ادبیات بسیار گسترده‌ای دارد و امتحان خود را پس داده است. تسری چنین مفاهیمی به بازارهای ما می‌تواند از یک‌طرف به حرفه‌ای شدن بازار کمک کند و از طرفی دیگر، به افرادی که دارایی‌های قابل‌ملاحظه‌ای دارند اما ازآنجاکه بازدهی لازم برایشان به وجود نیامده در حال حاضر آنها را راکد گذاشته‌اند، این انگیزه را بدهد که بنگاه‌های اقتصادی پویاتری داشته باشند.
عنصر «دانش»، در کنار «انتخاب‌های درست»، «رفع بسیاری از قوانین دست‌وپا گیر»، «دسترسی به داده‌های صحیح و مرتبط با موضوع» و «تشکیل بانک‌های اطلاعاتی» به سرمایه‌گذار و سرمایه پذیر وعده همکاری درست و تعامل دقیق را می‌دهد.
گفتنی است این رویکرد که در حوزه اقتصاد بازتر عمل کنیم، یعنی به مجموعه‌هایی فراتر از اقتصاد خودمان هم اجازه بدهیم که به کشور ورود کنند، می‌تواند علاوه بر ورود دانش این حوزه به کشور، منافع جدیدی را برای ما تعریف کرده و بازارهای جدیدی را نیز برای فروش محصولات تولیدشده ایجاد کند تا نهایتاً در این تعامل دوطرفه، یک رشد تصاعدی برای هر دو طرف محقق شود.

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *